کوثر

سرگشتگی در قاموس ماست؛‌ چون عاشقانی هستیم از دیار سلمان(ره)

کوثر

سرگشتگی در قاموس ماست؛‌ چون عاشقانی هستیم از دیار سلمان(ره)

بسم الله مجریها و مرسیها
یا بنی! ارکب معنا...

طبقه بندی موضوعی

نویسندگان

۱۷ مطلب در خرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

 

آدم وقتی از حال بدی با منشاء روحی- شفاء می گیرد، هر چقدر بررسی کند نمی فهمد "چطور" شد که خوب شد!

مثلا می داند فلان کارها را کرده است، فلان کارها را نکرده است دیگر یا...

اما به چگونگی و روند آن شفاء الزاما پی نمی برد. تزکیه، امری است که طلبش رو به انسان و ایجادش تماما اراده خداست. انسان در تزکیه کردن نفس خود، اختیاری ندارد اما در طلب کردن این اتفاق مبارک، تماما اختیار و آرزو باید باشد!

در روند شفاء آنچه که انسان می تواند به آن پی ببرد، تغییر در "باورها"یش است. باورهایی که قبل از شفاء دچار فقدانشان بوده و بعد از شفاء در او تثبیت شده اند.

در واقع هنگامی که "چرا"های فکری اش به باوری محکم متصل می شود، شفاء صورت میگرد.

شفاء از لقای سوال انسان با حقیقت جواب آن رخ می دهد.

که فرموده اند: ادعونی، استجب لکم... 


در نتیجه انسان آنچه را که باید در زندگی اش بی چاره و در جستجویش باشد، "چرا"هاست، نه "چگونگی" ها...

چون چرایی ِ امری فهم شود، چگونگی آن رخ می دهد!


مریم سلام الله علیها، باور داشت خدا به هرکس بخواهد رزق بدون حساب می دهد. او بر این باورش، طعام بهشتی را به سمت خود نازل می کرد. باورش آنچنان عمیق بود که تنها بانویی شد که فرزندی بی پدر به او عطاء شد. 

سوره مبارکه مریم، وصف عبد است. عبد در نحوه "چگونگی" نزول امری بر او، پیش فرض و علمی ندارد. عبد، اویی نیست که از خدایش طلبی نداشته باشد! بلکه عبد به شدت بی قالب و بی تعین در درخواستهایش است. عبد، چونان میتی در ید خدایش است.

اما عبد حتما بر حکمت خدا و چگونگی قرار دادن خود در معرض دریافت امر و رزق خدایش، البته عالم و عامل است. 

 

نتیجه دوم اینکه کسی که در مسیر چرایی ها، تقوا را پیش روی خود قرار داده است، به تدریج به فهم چگونگی ها به اذن خدا نائل می شود.

چنین انسانی را "حکیم" می نامند و جنس علم او، از "حکمت" است...

که فرموده اند: هرکس نفسش را برای خدا چهل روز خالص سازد، چشمه های حکمت از قلبش بر زبانش جاری می شود.


برای آشنایی با مصداقی از انسان حکیم و محسن، سوره مبارکه لقمان را بخوانیم...

 

پ.ن. دلم میخواست این متن را می توانستم خیلی روان و کاربردی تر بنویسم... برای نویسنده ارزش کشف دارد.



شریعتمداری
۳۰ خرداد ۹۵ ، ۱۴:۱۳ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم


پنج سوره قرآن با قسم واو عطف به علاوه صیغه فاعلات، شروع می شوند. به این سوره ها که شامل نازعات، ذاریات، مرسلات، صافات و عادیات می شوند، اصطلاحا سور ملائک می گوییم.

در چهار سوره ابتدایی، وصفی که در قسم ها یاد می شود به ملائک جاری کننده امر خدا در عالم تفسیر شده اند.

در سوره عادیات اما حرف از اسب های پرسرعتی است که در سرعت گیری حد را شکسته اند و عادیات نامیده می شوند که توصیف این سرعتشان با نفس نفس زدن هایشان شده است (ضبحا). در نتیجه چنینی سرعتی چهار رخداد پیاپی هم می آیند: پراکنده شدن گرد و غبارها، یورش در صبحگاهان، جرقه خوردن بر اثر ضربه سم بر سنگ ها و در جمع میدان مبارزه قرار گرفتن.

انسان، موجودی نیمه ملک-نیمه حیوان است. به وجه عقل او اگر نظر شود، همانند ملائک بلکه بالاتر میتواند باشد چون اختیارش را با عقلش جهت داده و رکاب زده است. (عقال، بندی است که با آن حیوان را می بندند) و چون به وجه حیات مادی او نظر شود، چندان تفاوتی بین او و حیوان دیده نشده، حتی بعضا حیوان در بدست آوری نیازهای مادیش پیچیده تر و موفق تر عمل میکند.

از کنار هم قرار دادن و قرائت این پنج سوره میتوان حال مومن مجاهدی را دریافت که جسمش، مرکب روح پرطلب و عقل کمال گرا و تیزبین او قرار گرفته است.

وصف جسم او را در سوره عادیات می یابیم و وصف روحش که قرین ملائک شده و رنگ و بوی عقل محض را گرفته در چهار سوره دیگر می خوانیم...


جسم مومن مجاهد، مرکب اوست!

مرکب مان را در حد سرعت شکنی، تقویت کنیم و از آن در همین حد، انتظار داشته و کار بکشیم...



شریعتمداری
۳۰ خرداد ۹۵ ، ۰۰:۵۹ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم


آدم ها در رفتار، صفات و شاکله ممکن است خیلی متفاوت از همدیگر به نظر بیایند،

اما نکته ای که درباره همه شان صدق می کند اینکه؛

هر کسی در اصل در یک صفت بنیادی، نقص یا عیبی دارد که همان یک دانه صفت نمی گذارد آنی باشد که مرضی امام میتواند قرار بگیرد!


بعضی وقتها قضیه مشهودتر از این حرفهاست به نحوی که حتی دیگران هم می دانند و میتوانند بگویند که فلانی، اگر فقط فلان چیزش را درست کند، دیگر درست است و در مسیر درست تر از سابقش...


توجه به این نکته باعث می شود انسان از تصور انبوه ایرادات درباره خودش رها شده، بتواند به نقطه اصلی آسیبش پی ببرد و تمرکز و توان اصلاحی اش را از آن نقطه بنیادین شروع کند، تا سریعتر تزکیه درباره او اتفاق بیفتد.


فقط یک سوراخ کوچک برای یک کشتی به هرقدر بزرگی، کافیست تا غرقش کند!

همان یک سوراخ است که گسترش پیدا می کند و عمق نفوذ را زیاد می کند...

و همان یک سوراخ است که اگر مشاهده، پیدا و بسته شود، کار تمام است!



شریعتمداری
۲۷ خرداد ۹۵ ، ۰۲:۳۴ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم


هر وقت حالت خیلی خوب است، مبارک باشد! روز شده است!...پس بدو!

شکر عطا شدن چنین حالی، دویدن است...


و هر وقت حالت با تو همراهی نمی کند، دست بگیر به چیز محکمی و بایست...شاید شب شده است...مهم این است که ننشینی! آنکه می نشیند معلوم نیست دیگر کی بتواند بلند شود...


در شب منتظر و در جستجوی "قبسی از شهاب" باش تا پرنور یا گرم شوی و بتوانی ادامه دهی...

همیشه با نور، انسی داشته باش که به دنبالش باشی...ما نمی دانم این جستجوها چقدر ارزش دارد!


موسی علیه السلام رفت تا مشتی آتش بیاورد، مبعوث شد!

و سینه -محل دریافت وحی- و دستش -ابزار اجرای اوامر وحیانی-، پرنور شد...



إِذْ قَالَ مُوسىَ‏ لِأَهْلِهِ إِنىّ‏ِ ءَانَسْتُ نَارًا سََاتِیکمُ مِّنهَْا بخَِبرٍَ أَوْ ءَاتِیکُم بِشهَِابٍ قَبَسٍ لَّعَلَّکمُ‏ْ تَصْطَلُونَ(7)

فَلَمَّا جَاءَهَا نُودِىَ أَن بُورِکَ مَن فىِ النَّارِ وَ مَنْ حَوْلَهَا وَ سُبْحَانَ اللَّهِ رَبّ‏ِ الْعَالَمِینَ(8)

یَامُوسىَ إِنَّهُ أَنَا اللَّهُ الْعَزِیزُ الحَْکِیمُ(9)

وَ أَلْقِ عَصَاکَ  فَلَمَّا رَءَاهَا تهَْتزَُّ کَأَنهََّا جَانٌّ وَلىَ‏ مُدْبِرًا وَ لَمْ یُعَقِّبْ  یَامُوسىَ‏ لَا تخََفْ إِنىّ‏ِ لَا یخََافُ لَدَىَّ الْمُرْسَلُونَ(10)

إِلَّا مَن ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْنَا بَعْدَ سُوءٍ فَإِنىّ‏ِ غَفُورٌ رَّحِیمٌ(11)

وَ أَدْخِلْ یَدَکَ فىِ جَیْبِکَ تخَْرُجْ بَیْضَاءَ مِنْ غَیرِْ سُوءٍ  فىِ تِسْعِ ءَایَاتٍ إِلىَ‏ فِرْعَوْنَ وَ قَوْمِهِ  إِنهَُّمْ کاَنُواْ قَوْمًا فَاسِقِینَ(12)


-سوره مبارکه نمل-




شریعتمداری
۲۲ خرداد ۹۵ ، ۲۲:۵۸ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

 

بعضی حرفها را زدن، بهتر از سکوت است!

دو سال از تشکیل مدرسه حمد می گذرد، هر کدام مان بدون مقایسه با دیگری، فکر کنیم چقدر می توانستیم در گسترش قرآن در جامعه مان کمک کنیم و آیا کرده ایم یا نه؟ و اگر نه، چرا؟

اصلا مسئله زندگی ما، خون دل خوردن برای رساندن قرآن به گوش دیگران بوده است؟! اگر بله، نشانه آن در زندگی ما چه شکلی بروز پیدا کرده است؟

در این جهاد قرآنی، از چه چیزمان در زندگی برای قرآن گذشته ایم؟

اصلا می توانیم این فرض را بپذیریم که باید از چیزی گذشت؟ یا در حالی که تمام زندگی همچنان بر وفق مراد پیش می رود، تصور میکنیم می توانیم جهاد هم بکنیم؟!

اگر تصدیق کردیم جاهایی کم گذاشته ایم، در تصورمان بیاوریم به خاطر نبودمان چه کارهای مهمی که روی زمین ماند و دیگری نبود انجام دهد...به خاطر نبودن مان کارهای دیگران که سعی می کردند، ناقص ماند...به خاطر نبودن مان، چه حس ناامیدی در جمع القا کردیم...

این فکرها را بکنیم بدون قصد خودزنی و غصه خوردن های حرام...بلکه به قصد رسیدن به جوابی که شب قدرمان را تقدیر کند.

 

جواب این سوالات را به خودمان باید بدهیم، در محضر خدا...

فقط هرکس به جوابی رسید، اگر وجدان و تصدیق کرد می توانست بیشتر همکاری جمعی کند، کارش و جایش را پیدا کند یا از خدا بخواهد به او بنمایاند، و بعد اعلام کند این بار دیگر "هست"! از کسی نپرسد من کجا باشم؟! خودش بگوید کجا "باید" باشد!

جدی و محکم...یک بار، یک سال، یک شب قدر، پای حرفمان و آرزوهایمان بایستیم!

 

این سرّ را بدانیم:

بعضی مشکلات زندگی ما هیچ وقت حل نمی شوند، تا وقتی که خودمان را وقف قرآن نکنیم! اگر میخواهید از گرفتاری هایتان رها شوید، گرفتار و نیازمند به قرآن و جمعی قرآنی باشید!

منتظر نباشیم مشکلاتمان حل شود و بعد در خدمت قرآن باشیم! شاید آن روز تا مرگ هیچ گاه نیاید...

و مرگ چقدر نزدیک است....

اگر این سوالها را از خودمان الان نپرسیم، روزی دیگرانی از ما خواهند پرسید...وقتی دیگر جای عمل و بازگشت به دنیا نیست.


والسلام

 



شریعتمداری
۲۰ خرداد ۹۵ ، ۱۵:۴۸ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک أیها الإمام الغریب

...

اللّهم رُدّ کلّ غریب


صدق الله العلیّ العظیم


خانزاده
۲۰ خرداد ۹۵ ، ۱۴:۴۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله


به یک جامعه شیعی-مذهبی که اهتمام به واجبات و مستحبات دارد، باید گفت:

ببینید چقدر قرآن خواندن و سعی به فهم آن، در زندگی تان جاری است...


و به یک جمع قرآنی که قرآن شنیدن و خواندن را دارند، باید گفت:

ببینید چقدر رغبت به نماز جریان دارد و البته تعریف گسترده تان از نماز -که تنها شامل همین قیام و رکوع و سجود ظاهری نباشد- چیست؟


آدم هر عیبی دارد، همان را در نماز دارد! و اگر نمازش اصلاح شود، خودش اصلاح شده.


خدایا، چنین روزی را بیاور...الهی آمین.



شریعتمداری
۲۰ خرداد ۹۵ ، ۰۰:۰۲ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر

بسم الله


آدم وقتی در زندگی اش یک بار با سختی از یک قله بالا می رود؛

ولو به قیمت زخمی شدن و از دست دادن ها،

اما دیگر بالا رفته است!


و از آن به بعد دیگر از بالای قله به همه جا می تواند نگاه کند...

منظری که قبلا هرچه می کرد نمی توانست به آن دست یابد و آرزوی رسیدنش را داشت...


البته که قله های بعدی  همچنان در کمرکش جبال است.......

و البته که پس از هر صعودی، حفاظت از سقوط نیاز خواهد بود.




شریعتمداری
۱۹ خرداد ۹۵ ، ۱۶:۲۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

بسم الله 


می گفت برای اینکه بتواند تمرکز عمیق و فکر کند، باید قرآن گوش بدهد.

در این حالت، به هر موضوعی فکر کند با سرعت مناسبی می تواند به نتیجه برسد.


و هر از مدتی به چند تا از سوره ها علاقه خاصی پیدا می کند...اگر روزی قرآن نشنود، آخر روز احساس کمبودی می کند.


و هر وقت هر نوع شنیدنی غیر قرآن را با توجه گوش دهد، رشته افکارش به هم می ریزد!




شریعتمداری
۱۹ خرداد ۹۵ ، ۰۰:۳۴ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم


چقدر مثل عرف زندگی کردن سخت و نفس گیر است!

این حجم تکلف و باید و نبایدهای خود-ساخته چنان هر انسانی را زمین گیر می کند که...

وقتی حتی این تکلف ها نفعی را به آدم نمی رسانند تا دلش به سختی های چنین زندگی ای لااقل خوش شود!


در مقابل هیچ "خب که چی؟!" ای جوابی ندارند!


و فرموده اند: احمق کسی است که نفعش را تشخیص ندهد! 


پناه بر خدا از حماقت...

و خدایا شکرت تو صراط مستقیم را آفریدی!


اهدنا الصراط المستقیم...




شریعتمداری
۱۶ خرداد ۹۵ ، ۰۰:۱۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر
بسم الله

سعید ِ از کرخه تا راین...

حاج کاظم و عباس ِ آژانس شیشه ای...

ارمیا و مصطفای ارمیای امیرخانی...


و حقیقی تر از تمام آنها، همه سربازان حقیقی ِ تو، ای خمینی کبیر...

که با دیدن صحنه های عزایت، می گریند...

می خواستند بگویند جای تو چقدر خالی است...


ای پدر ندیده!
کاش لااقل خاطره ای داشتیم از تو...




شریعتمداری
۱۴ خرداد ۹۵ ، ۱۵:۱۶ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

زندگی مثل شبانه روز می ماند. إِنَّ فی‏ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ وَ ما خَلَقَ اللَّهُ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَّقُونَ (6، یونس)

بعضی زمانها روز است و بعضی زمانهای دیگر، شب. و شکر از فهم اختلاف این دو به وجود می آید. وَ هُوَ الَّذِى جَعَلَ الَّیْلَ وَ النَّهَارَ خِلْفَةً لِّمَنْ أَرَادَ أَن یَذَّکَّرَ أَوْ أَرَادَ شُکُورًا (62، فرقان)

بعضی فصلهای زندگی، زمستان است و بعضی فصلها تابستان...و البته زمستان، بهار مومن است با شبهای بلندش!

شب هر چه شب تر شود، تاریکی اش بیشتر میشود. همانطور که روز هرچه روزتر شود، متجلی تر میشود. وَ الضُّحَى‏ وَ الَّیْلِ إِذَا سَجَى‏(1و2، ضحی)

در دست بنده نیست، شب و روز زندگیش را انتخاب کند اما در اختیار اوست نوع زندگی و حرکتش را در هرکدام آنطور انتخاب کند که مرضی خداست.

در دست بنده نیست روز را بیاورد یا شب را ببرد! ُ قالَ إِبْراهیمُ فَإِنَّ اللَّهَ یَأْتی‏ بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِها مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذی کَفَرَ وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمینَ (258، بقره) اما در اختیار اوست در هر حالت خود را به خدا بسپارد، لوازم و نحوه حرکتش را تشخیص دهد و آنطور که باید در آن زندگی کند تا اجل روز یا شبش برآید.

زندگی در شب، بصیرت و صبر می طلبد...در شب نمیتوان سریع حرکت کرد، نمیشود دوید، مگر وقتی مومن، خود به نور الهی منور و مدد شده باشد. یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ یُؤْتِکُمْ کِفْلَیْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ (28، حدید)

 

خدایا، دیدن روز را بر ما مرحمت کن... أین الشموس الطالعه؟!

وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها وَ وُضِعَ الْکِتابُ وَ جی‏ءَ بِالنَّبِیِّینَ وَ الشُّهَداءِ وَ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ (69، زمر)

و در شب بودن و شب ماندگی را بر ما نپسند... أَ وَ مَنْ کانَ مَیْتاً فَأَحْیَیْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً یَمْشی‏ بِهِ فِی النَّاسِ کَمَنْ مَثَلُهُ فِی الظُّلُماتِ لَیْسَ بِخارِجٍ مِنْها کَذلِکَ زُیِّنَ لِلْکافِرینَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ (122، انعام)



یَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ یَسْعى‏ نُورُهُمْ بَیْنَ أَیْدیهِمْ وَ بِأَیْمانِهِمْ بُشْراکُمُ الْیَوْمَ جَنَّاتٌ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ (12، حدید)

 

 

شریعتمداری
۰۹ خرداد ۹۵ ، ۰۹:۳۶ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

 

آدمی که همه چیز را برای خودش تمام و کمال میخواهد و البته این رفتار را توسط دیگران نسبت به خودش تحمل نمیکند و اصولا اهل دادن حق دیگران نیست،

به حدی از توقع می رسد که اختیارات دیگران را هم ذیل اختیار خود دانسته، ناراحت و در حال تمسخر است که چرا فلانی فلان راه را انتخاب کرده است؟!

گویی تمایلات دیگران و اختیاراتشان در زندگی هم جزئی از وجود اوست که باید طبق نظر، میزان و پیمانه او باشد!


إِنَّ الَّذِینَ أَجْرَمُواْ کاَنُواْ مِنَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ یَضْحَکُونَ(29)

وَ إِذَا مَرُّواْ بهِِمْ یَتَغَامَزُونَ(30)

وَ إِذَا انقَلَبُواْ إِلىَ أَهْلِهِمُ انقَلَبُواْ فَکِهِینَ(31)

وَ إِذَا رَأَوْهُمْ قَالُواْ إِنَّ هَؤُلَاءِ لَضَالُّونَ(32)

وَ مَا أُرْسِلُواْ عَلَیهِْمْ حَافِظِینَ(33)

فَالْیَوْمَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ مِنَ الْکُفَّارِ یَضْحَکُونَ(34)

عَلىَ الْأَرَائکِ یَنظُرُونَ(35)

هَلْ ثُوِّبَ الْکُفَّارُ مَا کاَنُواْ یَفْعَلُونَ(36)


سوره مبارکه مطففین یا در واقع سوره مبارکه ابرار/علیین!



شریعتمداری
۰۷ خرداد ۹۵ ، ۱۴:۵۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم


خرمشهرها در پیش است...



فرمایشات نائب امام مان را بخوانید


خانزاده
۰۳ خرداد ۹۵ ، ۲۳:۰۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم


در این سه سال اخیر که بیشتر یادم مانده،

این هفتمین زیارت شمس الشموس علیه آلاف التحیه و السلام، بود...

و با فاصله یک چهله از زیارت قبلی...


و بیش از همه، این بار خیلی خوب!

خیلی خوش گذشت...


طور خاصی نبود، اتفاق خاصی نیفتاد، همه چیز مثل همیشه بود، ولی خوش بود...


خیلی ممنون امام جان!

تا باشد از این سفرها...

و همگی سهیم در زیارت...

ان شاءالله.




شریعتمداری
۰۲ خرداد ۹۵ ، ۲۱:۴۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

دلیل من باش


                   دلیل زنده بودنم


                                          امام زنده من

حوّی
۰۱ خرداد ۹۵ ، ۱۹:۲۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم


انسان، همین هایی را هم که در زندگی دارد با وجود خیلی چیزهای دیگری که شاید ندارد،

اما همین ها هم از سرش زیاد است!


هرگاه فردی را دیدی که در لحظه ای که چیزی را می خواسته، آن را به او عطاء کرده اند،

ببین چقدر شکرگزار است!


و کمترند آنهایی که شکرگزارند!


البته که هرکه چنین نظری بخواهد کند، باید معنای شکر را هم بداند!


چه بسا به نفع انسان باشد، با فاصله ای به جواب آرزوها و سوال هایش برسد تا آن گاه که رسید، شکرگزاری در او تثبیت شده باشد!




شریعتمداری
۰۱ خرداد ۹۵ ، ۱۱:۵۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر