کوثر

سرگشتگی در قاموس ماست؛‌ چون عاشقانی هستیم از دیار سلمان(ره)

کوثر

سرگشتگی در قاموس ماست؛‌ چون عاشقانی هستیم از دیار سلمان(ره)

بسم الله مجریها و مرسیها
یا بنی! ارکب معنا...

طبقه بندی موضوعی

نویسندگان

۱۷ مطلب در تیر ۱۳۹۵ ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

 

بعضی وقتها فکر می کنم کلام واقعا چیست؟!

منظور از کلام به معنای عام آن است که نوعی گفتگوی بین انسانهاست.

این کلام چیست که انقدر در روابط تاثیر دارد؟!

اگر فقط ذره ای در آن، تمسخر، تفاخر، تحقیر و... باشد، همان و اثر سنگینش بر مخاطب، همان! بسیار سریع و راحت گویی به سرعت نور!- منظورش منتقل شده و داخل در وجود مخاطب می شود و به این راحتیها هم اثرش پاک نمیشود...

مگر غیر از این است که ترکیبی از حروف و واژگانی است که ما برای هر کدام از آنها، معنایی را قرارداد کرده ایم و برای ترکیب آنها با یکدیگر و پوشش شان در لباس لحن و حالات بدن گوینده و در فضا و عرف روزگارمان، معنای بیشتر و کاملی را قائل می شویم؟

تصور کنید اگر به آن زبان ناآشنا باشیم، اصلا نمی فهمیم شان تا تاثیری بگذارند! هرچند لحن و حالات را همیشه انسان می فهمد... از همان نوزادی! شاید هم از جنینی...نکته دیگر جالب هم همین است.

 

به نظرم آمد شاید تاثیر بالای کلام بر وجود انسان، به این خاطر باشد که «نفس» -آن بخشی از وجود انسان که تشخص دارد و باعث شناخت فرد از خودش میشود- این تشخص و شناختش را از یک کلام ابتدایی خدا با او گرفته است...

گویی نفس، اول فقط یک گوش بوده است! که چون از آن متعالی شنیده است «باش»، شنیدن همان و «بودن» ِشدن اش همان! نفس از وقتی نفس شد که «شنید»...

و حالا به تمام شنیدن ها و نسبت هایی که به او می دهند، حساس است... او خودش را با شنیدنهایش می شناسد...

خوش به حال موسی کلیم‌الله که با هم‌کلامی با خداوند خودش را شناخت...

ذکر، راه گشودن تکلم با خداست... چنانچه آن کلیم الله علیه السلام- نیز فرمود: کىَ‏ْ نُسَبِّحَکَ کَثِیرًا*وَ نَذْکُرَکَ کَثِیرًا*إِنَّکَ کُنتَ بِنَا بَصِیرًا(طه، 33-35)

 

البته که مومنین، یاران آن نفس ِ مطمئنه‌ی راضیه‌ی مرضیه هستند که نه در کلامشان غیر حق بروزی دارند، و نه خطاب جاهلین بر وجودشان خطی می‌اندازد...

وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً (فرقان،63)

 

خدایا! نفس‌مان را در معرض شنیدن از خودت قرار بده...

 

پ.ن. از برکات کلاس ختم مفهومی شنبه، سوره مبارکه همزه.


شریعتمداری
۲۷ تیر ۹۵ ، ۲۳:۰۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

بسم الله


دوران ما، دوران سرعت است...

شدت ها هم به خاطر همین سرعت است.

وقتی حق، برای رسیدن به نقطه موعود، سرعت می گیرد، یعنی در بازه زمانی کوتاهتری دارد به مقصد می رسد. همین که زمان کوتاهتر شود، فشارها خیلی زیاد می شوند.

کاش خدا ما را بپذیرد...امید داریم خدا زندگی را بر ما یسر کند کما آنکه فرمود: فاما من اعطی و اتقی و صدق بالحسنی، فسنیسره للیسری...

ما انتخاب نکردیم در این روزگار و زمانه به دنیا بیاییم...او، بر ما حضور در این دوران را پسندید.

او بر ما پسندید زندگی در روزگاری که صفتش سرعت و شدت است...که از ضرب این دو، سختی ها سخت تر می شوند!


این عصر ِ عصاره گیری!

عصاره گیری، یعنی چیزی را انقدر بفشاری تا نتیجه حاصل گردد! طبیعتا فشردن، فشار آوردن دارد!


آنقدر سرعت بالا که خدا هم همه اتفاقات و عاقبتها را در سه آیه و 7 واژه می گوید و به کمال و تمام! بهرحال ساختار ادبی سوره باید به محتوایش هم بیاید!


بسم الله الرحمن الرحیم، والعصر، ان الانسان لفی خسر، الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر.



شریعتمداری
۲۶ تیر ۹۵ ، ۱۸:۳۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

 

بعضی انسان ها نبی نبودند اما آنقدر عبد بودند و خاطرشان عزیز، که بهشان امر می شده است: محزون نباش!

مهم بوده است که «او» محزون نباشد.

 

فَحَمَلَتْهُ فَانتَبَذَتْ بِهِ مَکاَنًا قَصِیًّا(22)فَأَجَاءَهَا الْمَخَاضُ إِلىَ‏ جِذْعِ النَّخْلَةِ قَالَتْ یَالَیْتَنىِ مِتُّ قَبْلَ هَاذَا وَ کُنتُ نَسْیًا مَّنسِیًّا(23)فَنَادَئهَا مِن تحَْتهَِا أَلَّا تحَْزَنىِ قَدْ جَعَلَ رَبُّکِ تحَْتَکِ سَرِیًّا(24)وَ هُزِّى إِلَیْکِ بجِِذْعِ النَّخْلَةِ تُسَاقِطْ عَلَیْکِ رُطَبًا جَنِیًّا(25)فَکلُِى وَ اشْرَبىِ وَ قَرِّى عَیْنًا  فَإِمَّا تَرَیِنَّ مِنَ الْبَشَرِ أَحَدًا فَقُولىِ إِنىّ‏ِ نَذَرْتُ لِلرَّحْمَانِ صَوْمًا فَلَنْ أُکَلِّمَ الْیَوْمَ إِنسِیًّا(26) (سوره مبارکه مریم)

 

وَ أَوْحَیْنَا إِلىَ أُمّ‏ِ مُوسىَ أَنْ أَرْضِعِیهِ  فَإِذَا خِفْتِ عَلَیْهِ فَأَلْقِیهِ فىِ الْیَمّ‏ِ وَ لَا تخََافىِ وَ لَا تحَْزَنىِ  إِنَّا رَادُّوهُ إِلَیْکِ وَ جَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِینَ(7) (سوره مبارکه قصص)


کاش ما هم به عبد بودن پسندیده شویم...تا عزیز هم شویم...

الهی آمین.



شریعتمداری
۲۶ تیر ۹۵ ، ۰۰:۳۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم


سوء، نوعی زشتی است که به دلیل عدم تطابق آنچه چیزی/کسی هست با آنچه باید باشد، در نظر هر بیننده ای میتواند دیده شود.

سوء هم زشتی باطنی دارد و هم زشتی ظاهری.

وَ الَّذِینَ کَسَبُواْ السَّیَِّاتِ جَزَاءُ سَیِّئَةِ  بِمِثْلِهَا وَ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ  مَّا لهَُم مِّنَ اللَّهِ مِنْ عَاصِمٍ  کَأَنَّمَا أُغْشِیَتْ وُجُوهُهُمْ قِطَعًا مِّنَ الَّیْلِ مُظْلِمًا  أُوْلَئکَ أَصحَْابُ النَّارِ  هُمْ فِیهَا خَالِدُون (یونس، 27)


میزان سوء، به میزان فاصله وضعیت موجود با وضعیت مطلوب بر می گردد.

مصداق عینی سوء، یک فرد به بلوغ رسیده اما در طفولیت مانده است! طفلی که ظاهری بالغ و توانی در این حد دارد. طفلی که با توانهای یک فرد بالغ، شروع به تخریب می کند. تخریب او ناشی از صفات طبیعتی اوست که با قوه عقل، به تعادل و جهت درست نرسیده است. شاخص ترین صفت را میتوان صفت "هلوع" در سوره مبارکه معارج دانست.

این تصویر به تنهایی، زشت و عجیب است. طبیعتا صدورات چنین موجودی نیز نمیتواند حَسَن باشد.


هر انسان مکلفی اگر به میزان بلوغ و تعقلش، عمل صالح بروز ندهد، لاجرم سوئی از او صادر می شود.

عمل صالح ممکن است هنوز به درجه جلوه حسن نرسیده باشد، اما همین که از جرگه سیئات خارج شده است، در حد "طیب یا خیر" بوده و می توان به حُسن یافتن آن امیدوار بود.



عنوان: سوره مبارکه آل عمران، آیه 193.



شریعتمداری
۲۵ تیر ۹۵ ، ۱۵:۱۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

زندگی دنیا سخته...هرطور که بخوای زندگی کنی.

اما اگر آدم نخواد سختی اش رو در مسیر حق و در راه فدای امام قرار بدهد،

چه فایده دارد سختی های دیگر را تحمل کردن؟!

مگر اگر سختی در راه حق را انتخاب نکند، میتواند سختی های زندگی دنیا را از زندگیش از بین ببرد؟!

 

پناه بر خدا از مرگی که هلاکت باشد...وقتی میتوانست فدا شدن و قتل در راه حق باشد...


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

* لَا أُقْسِمُ بهَِاذَا الْبَلَدِ(1)

وَ أَنتَ حِلُّ  بهَِاذَا الْبَلَدِ(2)

وَ وَالِدٍ وَ مَا وَلَدَ(3)

لَقَدْ خَلَقْنَا الْانسَانَ فىِ کَبَدٍ(4)

أَ یحَْسَبُ أَن لَّن یَقْدِرَ عَلَیْهِ أَحَدٌ(5)

یَقُولُ أَهْلَکْتُ مَالًا لُّبَدًا(6)

أَ یحَْسَبُ أَن لَّمْ یَرَهُ أَحَدٌ(7)

أَ لَمْ نجَْعَل لَّهُ عَیْنَینْ‏ِ(8)

وَ لِسَانًا وَ شَفَتَینْ‏ِ(9)

وَ هَدَیْنَاهُ النَّجْدَیْنِ(10)

فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ(11)

وَ مَا أَدْرَئکَ مَا الْعَقَبَةُ(12)

فَکُّ رَقَبَةٍ(13)

أَوْ إِطْعَامٌ فىِ یَوْمٍ ذِى مَسْغَبَةٍ(14)

یَتِیمًا ذَا مَقْرَبَةٍ(15)

أَوْ مِسْکِینًا ذَا مَترَْبَةٍ(16)

ثُمَّ کاَنَ مِنَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ تَوَاصَوْاْ بِالصَّبرِْ وَ تَوَاصَوْاْ بِالْمَرْحَمَةِ(17)

أُوْلَئکَ أَصحَْابُ المَْیْمَنَةِ(18)

وَ الَّذِینَ کَفَرُواْ بَِایَاتِنَا هُمْ أَصْحَابُ الْمَشَْمَةِ(19)

عَلَیهِْمْ نَارٌ مُّؤْصَدَةُ (20)



شریعتمداری
۲۰ تیر ۹۵ ، ۲۳:۵۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم


اگر می خواهید دعاهایتان مستجاب شوند،

برای هر خواسته تان، غایتی آخرت گرایانه در نظر بگیرید و حقیقتا بر آن غایت، صدق و استقامت داشته باشید و از سفارش درباره تعین هایی که ربطی به آن غایت آخرت گرایانه ندارد، بگذرید...

حتما مستجاب می شود!

چنین باور عابدانه ای است که دعایی را سریع و کامل و دلخواه به استجابت می رساند...

اصلا دعایی که پشتش باوری عابدانه نداشته باشد، چه هست؟!



شریعتمداری
۱۸ تیر ۹۵ ، ۱۲:۵۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر
بسم الله

نتوانستم بروم نماز عید...
دلم خیلی سوخته است...
برای اینکه حالم را خوب کنم، چیزهایی به خودم میگویم ولی...

اما من اجرم را نگرفتم!
مثل کسی است که وقت ِ درو، نرسد...
وقتی همه سر درو بودند!

کاش می دانستم با این حال قبول افتاده و من نیز مورد فاطریت...


شریعتمداری
۱۶ تیر ۹۵ ، ۱۴:۴۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

 

وقتی قوای عاطفی انسانها در ابتدای جوانی، فعال می شود، راه رفع نیازش سریعا از مسیری مادی نمی گذرد...هرچند آن هم حتما ضروری است...

پیش و بیش از آن، لازم است هر انسانی شیفته و واله امری بی نهایت شود...

نشانه اش اینکه آنقدر ممزوج با آن امر بی نهایت میشود، که اگر آن را از دست دهد یا فرضش را تخیل کند، زندگی برایش غیرقابل تصور باشد.

علم، ذکر یا همان قرآن چنین بی نهایتی است...

 

عاطفه انسانی جنسی غیرمادی دارد، اگر با مادیات زوجیت بیابد، به خوی حیوانها گرایش پیدا میکند.

دوست داشتن و عشق، حد ندارد...اما اگر موضوع دوست داشتن، محدود و مادی باشد، لاجرم دارای حد میشود! چقدر سخت است موجودی که زمان و حد را برنمی تابد، دل به چیزی ببندد که در ذاتش اجل کوتاه و حد محدودی دارد!

 

چقدر زندگی سخت میشود وقتی موجودی سر در آسمان، پاهایش را به اختیار خودش و به دلیل ناباوری به غیب، روی زمین قفل کند!

خداوند پرواز پرنده را به تصویر می کشد و می پرسد مگر ندیده ای که...

أَ وَ لَمْ یَرَوْاْ إِلىَ الطَّیرِْ فَوْقَهُمْ صَفَّاتٍ وَ یَقْبِضْنَ  مَا یُمْسِکُهُنَّ إِلَّا الرَّحْمَانُ  إِنَّهُ بِکلُ‏ِّ شىَ‏ْءِ  بَصِیر (سوره ملک،19)

تا هر انسانی سرش را بالا گرفته و از به‌رو خزیدن، نجات یابد! نیز بداند هر پریدنی در ید حفظ خدای الرحمن است...

اصلاح از این مهارتی تر؟!

 


شریعتمداری
۱۵ تیر ۹۵ ، ۱۸:۴۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۴ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم


انسان هر چیزی را که دارد و خیلی دوست دارد، در معرض از دست دادنش است! چون عمر و دنیا رو به فناست...پس به نفعش است قبل از دست دادن، نداشتنش را تصور و تصدیق کرده و با طمانینه بپذیرد.

انسان هر چیزی را که ندارد، بسیار برای داشتنش دعا و خواهش می کند. دعا ایرادی ندارد، اما یک بار نداشتنش تا پایان عمر را تصور و تصدیق کند که باز هم اتفاق سنگینی نمی افتد...خدا می تواند غایت آخرتی و ایمانی داشتن آن نعمت را بدون دادن ظاهری آن به انسان بدهد، اگر او بخواهد.


هر وقت خودت را بی همه چیز دیدی، حالا هر چه را داری قدر می دانی

و هر چه را نداری، صبر می توانی کنی

و اگر تا قبل از مرگ، از نداشته هایت چیزی کم شد و به داشته هایت اضافه شد، جوگیر نمی شوی!

 

این تمرین تفکری را زیاد انجام دهیم...

وگرنه یا در از دست دادن ها، می شکنیم

یا در بدست آوردن ها، جوگیر و مغرور می شویم.

و در هر دو صورت با سر به زمین می خوریم.........تا کی که شاید دستی بلندمان کند......

فَأَمَّا الْانسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَئهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبىّ‏ِ أَکْرَمَنِ* وَ أَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَئهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبىّ‏ِ أَهَانَنِ(فجر، 15 و 16)


همیشه قبل از ابتلاء، دوران ارتقای علمی است...چون ابتلاء، میدان عمل به علمی از قبل یا حین رخداد است.

قبل از طوفان ِ داشتن ها یا از دست دادن ها، باید خدا را خواند!


هُوَ الَّذِى یُسَیرُِّکمُ‏ْ فىِ الْبرَِّ وَ الْبَحْرِ  حَتىَّ إِذَا کُنتُمْ فىِ الْفُلْکِ وَ جَرَیْنَ بهِِم بِرِیحٍ طَیِّبَةٍ وَ فَرِحُواْ بهَِا جَاءَتهَْا رِیحٌ عَاصِفٌ وَ جَاءَهُمُ الْمَوْجُ مِن کلُ‏ِّ مَکاَنٍ وَ ظَنُّواْ أَنهَُّمْ أُحِیطَ بِهِمْ  دَعَوُاْ اللَّهَ مخُْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ لَئنِ‏ْ أَنجَیْتَنَا مِنْ هَاذِهِ لَنَکُونَنَّ مِنَ الشَّاکِرِینَ

فَلَمَّا أَنجَئهُمْ إِذَا هُمْ یَبْغُونَ فىِ الْأَرْضِ بِغَیرِْ الْحَقّ‏ِ  یَأَیهَُّا النَّاسُ إِنَّمَا بَغْیُکُمْ عَلىَ أَنفُسِکُم  مَّتَاعَ الْحَیَوةِ الدُّنْیَا  ثُمَّ إِلَیْنَا مَرْجِعُکُمْ فَنُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ

إِنَّمَا مَثَلُ الْحَیَوةِ الدُّنْیَا کَمَاءٍ أَنزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْأَرْضِ مِمَّا یَأْکلُ‏ُ النَّاسُ وَ الْأَنْعَامُ حَتىَّ إِذَا أَخَذَتِ الْأَرْضُ زُخْرُفَهَا وَ ازَّیَّنَتْ وَ ظَنَّ أَهْلُهَا أَنهَُّمْ قَدِرُونَ عَلَیهَْا أَتَئهَا أَمْرُنَا لَیْلاً أَوْ نهََارًا فَجَعَلْنَاهَا حَصِیدًا کَأَن لَّمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ  کَذَالِکَ نُفَصِّلُ الاَْیَاتِ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ

وَ اللَّهُ یَدْعُواْ إِلىَ‏ دَارِ السَّلَمِ وَ یهَْدِى مَن یَشَاءُ إِلىَ‏ صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ

* لِّلَّذِینَ أَحْسَنُواْ الْحُسْنىَ‏ وَ زِیَادَةٌ  وَ لَا یَرْهَقُ وُجُوهَهُمْ قَترٌَ وَ لَا ذِلَّةٌ  أُوْلَئکَ أَصحَْابُ الجَْنَّةِ  هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ

وَ الَّذِینَ کَسَبُواْ السَّیَِّاتِ جَزَاءُ سَیِّئَةِ  بِمِثْلِهَا وَ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ  مَّا لهَُم مِّنَ اللَّهِ مِنْ عَاصِمٍ  کَأَنَّمَا أُغْشِیَتْ وُجُوهُهُمْ قِطَعًا مِّنَ الَّیْلِ مُظْلِمًا  أُوْلَئکَ أَصحَْابُ النَّارِ  هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ (یونس، 22-27)


اینگونه ان شاءالله از حزن ِ گذشته ها و از دست داده ها و خوف ِ نیامده ها و نداشته ها بری می شویم... که هرکه چنین در این مسیر باشد، امید است به اولیاءالله بپیوندد...

أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ (یونس، 62)



شریعتمداری
۱۳ تیر ۹۵ ، ۰۰:۰۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم


یک بار پرسیدم: روش فهم احکام به تفصیل چطور است؟


جوابم دادند: عمل کردن به آنچه می دانید. وگرنه وقتی روندی از احکام به تفصیلها را تعریف می کنید، جای خالی دارد یا اوت می زند! دستتان رو می شود اینجاها عمل نداشته اید...



پ.ن. منظورم نحوه مطالعه کتاب تدبر سوره ای بود اما جواب بنیادی بود.

آدم هر وقت قفل ِ علمی می کند، باید بگردد ببیند کجا در عمل درجا می زند...

علم، حقیقتی بسیط و فارغ از بستر است و عمل، سیری در بستر بر اساس آن علم است. 

تفصیل نیز جاری شدن و نزول یک حقیقت در بستر خاصی است.



شریعتمداری
۱۱ تیر ۹۵ ، ۱۱:۴۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

چند روز پیش جایی بودم که مرا ندیده بودند، انگار که نبودم. وقتی شنیدم، خندیدم؛ همان طور که در خیابان راه می رفتم دیدم که خوب چند ده سال پیش من روی این زمین، میان این خانه ها و آدم هایشان نیودم و شاید تا سال بعد هم دیگر نباشم، انگار که هیچ وقت نبودم.

 در میان عمر چند هزار ساله زمین این چند ده سال کجای این هستی هست؟!

آخر این چه بودنی است که نبودن است؟

. . .

هر وقت میروم بهشت زهرا، در قطعه شهدا که می گردم آخرش می نشینم سر قبری که هیچ چیز رویش نوشته نشده به جز شهید گمنام فرزند روح الله.

مردی در این عالم بوده که هیچ چیز از او باقی نمانده، نه اسمی نه نشانی حتی جسمی ولی آن قدر بودنش در این هستی بوده که الان من برای بودن چنگ بزنم به بودنش و بگویم:

و چه می دانی چیست  این نبودنی که همه اش بودن است.

. . .

بعضی ها هستند که خدا نخواسته اسمی ازشان بیاورد، اصلا اسم می خواسته چه کار؟! مردی بوده که خدا خواسته او را عَلَم قرار دهد؛ شاخصی برای همه عمر چند هزار ساله زمین

مردانی بوده اند  که بودنشان در این عالم ثبت شده است؛ مردانی شبیه وجاء من اقصا المدینه رجل یسعی

. . .

این شب ها چه قدر آدم، بودن می خواهد؛ 

بودنی از جنس ثبت در عالم، 

ثبت در طوماری به نام انصار حجت الله

حوّی
۰۹ تیر ۹۵ ، ۲۲:۲۳ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم


ترم پیش که کتاب روشهای تفکر در قرآن را با دوستان مباحثه می کردیم، به درس آخر، سوره مبارکه ملک با روش نمودار که رسیدیم، به دوستان گفته بودم با حداقل 5 سوال سرکلاس تشریف بیارن...


سوره را که یک بار از اول تا انتها رسیدیم

و حالا در این نقطه، بچه ها مسلسل سوالات را روشن کردند! البته قرار نبود من الزاما جوابشان دهم...بلکه باید راه رسیدن به جوابشان را از خلال آیات خودشان می یافتند.


سوره مبارکه ملک سوره عجیبی است...

قبلا بارها و بارها در جلساتی این سوره را ارائه داده بودیم و کار کرده بودیم،

اما هنوز هم با بهت آیات از تو می خواهند یک بار در تمام عالم نظر افکنی، و بعد به حال استفهام انکاری از تو می پرسد آیا توانستی فوت یا فطوری در حلق خدا بیابی؟!

جواب جز تصدیق و تسبیح نیست!

و جواب سوره به تو، چشمان خسته ای است که نتوانسته اند فطوری بیابند!


همین جا تقّ ِ آدم در می آید!

یعنی سوالات درباره فرض هایی که داریم و نتیجه آنها اثبات نوعی فوت یا فطوری در خلقت خداست، بر سر آدم آوار می شوند...

از این سوالات که گذشته، آیات بعدتر وارد بحث جهنم و اصحاب سعیر می شود و خود این موضوع و گفتگوهای خزنه جهنم با جهنمیان و عذرتراشی هایشان، منبع سوالات دیگری...

اینجا وقتی به مومنین می رسد، آنها را به صفت "خشی الرحمن بالغیب" می ستاید! معلوم می شود دلیل سوالهای متعدد ما چیست!!


بعدتر در آیات جلوتر، فرض های عدم امنیت برای انسان را پیش چشمش می آورد و تا انتها که به قل های رسول می رسد و آیه آخر با پیش کشیدن فرض از دست دادن ماء معین...


این سوره تماما حیرت است! آدم کجایش را میتواند بگوید؟! یا حتی نمودارش را بکشد! از قبل نکاتی یادم مانده بود، اما هیچی به هیچی نمی چسبید تا بخواهم بگویم شان! توی همین بحبوحه ها بودم که نمی دانم چه شد و در جواب کدام سوال بود که گفتم:


آدمی که روی زمین درازکش می خزد، هیچ وقت نمی تواند سرش را بالا بیاورد و آسمان و خلقت خدا را درست ببیند تا عدم فطور عالم را تصدیق کند! مشکل از زاویه ای است که قرار گرفته...

بعد سریعا تمثیل خود سوره آمد که أَ فَمَن یَمْشىِ مُکِبًّا عَلىَ‏ وَجْهِهِ أَهْدَى أَمَّن یَمْشىِ سَوِیًّا عَلىَ‏ صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ(22)

از اینجا به بعد با صرف تمثیل، باقی سوالات به جواب مناسبی رسیدند. مضاف بر آن، هیبت و کارکرد "تمثیل" در بحث نمایان شد!

البته یک سری سوالات، جهت تفکر همچنان ماندند...الحمدلله!


نتیجه اینکه سوره های دارای تمثیل معمولا حقایق بسیار غیبی ای مرتبط با انسان را بیان می کنند، و چون انسان در مواجهه با حقایق غیبی آن سوره، باید بتواند راهی به فهم پیدا کند، "تمثیل" کلید باز شدن سوالات متعدد است!


هرچه در تمثیل سوره بیشتر دقیق شویم، بهتر حقایق را خواهیم فهمید...ضمن اینکه با فهم تمثیل، انسان خود را در وضعیت درست تصویر شده و یا جواب به"هل یستوی" ها قرار می دهد. در واقع فهمیدن همان و شدن همان!


و نیز پیشنهاد آموزشی اینکه اول کلاس را با سوالات توسط خود افراد منفجر کنید! اما مواظب باشید خودتان منفجر نشوید!

و بعد که در پاسخ دهی ماندید، یک راست در تمثیل شیرجه بزنید!


شریعتمداری
۰۹ تیر ۹۵ ، ۱۹:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳ نظر
بسم الله الرحمن الرحیم

انا انزلناه فی لیله القدر
و ما ادراک ما لیله القدر
لیله القدر خیر من الف شهر
تنزل الملائکه و الروح فیها باذن ربهم من کل امر
سلام هی حتی مطلع الفجر


زندگی اگر شب است، شب قدر باشد!
شبی با؛
نزول ملائکه
دارای روح و حیات
به سبب جریان امری در عالم
و پر از سلام...

سلامی که تا فجر، همراهی می کند...
و فجر، نوید پایان آن شب...

عالم قبل از ظهور، تماما شب است...
و نیز دنیا، قبل از قیامت...


اما مژده باد که؛
اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاةٍ فیها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ فی‏ زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ کَأَنَّها کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَکَةٍ زَیْتُونَةٍ لا شَرْقِیَّةٍ وَ لا غَرْبِیَّةٍ یَکادُ زَیْتُها یُضی‏ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلى‏ نُورٍ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشاءُ وَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلیمٌ (سوره نور، 35)



شریعتمداری
۰۷ تیر ۹۵ ، ۱۷:۲۱ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم


خاندان کرامت(علیهم السلام)؛

مزد کارگر را قبل از خشک شدن عرقش و بیش از میزان انتظارش می دهند.


کار کنیم!


شریعتمداری
۰۶ تیر ۹۵ ، ۲۳:۴۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

یَاأَیهَُّا الْمُدَّثِّرُ ؛ قُمْ فَأَنذِرْ ؛ وَ رَبَّکَ فَکَبرِّْ ؛ وَ ثِیَابَکَ فَطَهِّرْ ؛ وَ الرُّجْزَ فَاهْجُرْ ؛ وَ لَا تَمْنُن تَسْتَکْثرُِ ؛ وَ لِرَبِّکَ فَاصْبرِْ

فَإِذَا نُقِرَ فىِ النَّاقُورِ ؛ فَذَالِکَ یَوْمَئذٍ یَوْمٌ عَسِیرٌ ؛ عَلىَ الْکَافِرِینَ غَیرُْ یَسِیرٍ ؛ ذَرْنىِ وَ مَنْ خَلَقْتُ وَحِیدًا ؛ وَ جَعَلْتُ لَهُ مَالًا مَّمْدُودًا ؛ وَ بَنِینَ شهُُودًا ؛ وَ مَهَّدتُّ لَهُ تَمْهِیدًا ؛ ثمُ‏َّ یَطْمَعُ أَنْ أَزِیدَ ؛ کلاََّ  إِنَّهُ کاَنَ لاَِیَتِنَا عَنِیدًا ؛ سَأُرْهِقُهُ صَعُودًا ؛ إِنَّهُ فَکَّرَ وَ قَدَّرَ ؛ فَقُتِلَ کَیْفَ قَدَّرَ ؛ ثمُ‏َّ قُتِلَ کَیْفَ قَدَّرَ ؛ ثمُ‏َّ نَظَرَ ؛ ثمُ‏َّ عَبَسَ وَ بَسَرَ ؛ ثمُ‏َّ أَدْبَرَ وَ اسْتَکْبرََ ؛ فَقَالَ إِنْ هَاذَا إِلَّا سحِْرٌ یُؤْثَرُ ؛ إِنْ هَاذَا إِلَّا قَوْلُ الْبَشَرِ ؛ سَأُصْلِیهِ سَقَرَ ؛ وَ مَا أَدْرَئکَ مَا سَقَرُ ؛ لَا تُبْقِى وَ لَا تَذَرُ ؛ لَوَّاحَةٌ لِّلْبَشَرِ ؛ عَلَیهَْا تِسْعَةَ عَشَرَ ؛ وَ مَا جَعَلْنَا أَصحَْبَ النَّارِ إِلَّا مَلَئکَةً  وَ مَا جَعَلْنَا عِدَّتهَُمْ إِلَّا فِتْنَةً لِّلَّذِینَ کَفَرُواْ لِیَسْتَیْقِنَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ وَ یَزْدَادَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ إِیمَانًا  وَ لَا یَرْتَابَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ وَ الْمُؤْمِنُونَ  وَ لِیَقُولَ الَّذِینَ فىِ قُلُوبهِِم مَّرَضٌ وَ الْکَافِرُونَ مَا ذَا أَرَادَ اللَّهُ بهَِاذَا مَثَلًا  کَذَالِکَ یُضِلُّ اللَّهُ مَن یَشَاءُ وَ یهَْدِى مَن یَشَاءُ  وَ مَا یَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّکَ إِلَّا هُوَ  وَ مَا هِىَ إِلَّا ذِکْرَى‏ لِلْبَشَرِ

کلاََّ وَ الْقَمَرِ ؛ وَ الَّیْلِ إِذْ أَدْبَرَ ؛ وَ الصُّبْحِ إِذَا أَسْفَرَ ؛ إِنهََّا لَاحْدَى الْکُبرَِ ؛ نَذِیرًا لِّلْبَشَرِ ؛ لِمَن شَاءَ مِنکمُ‏ْ أَن یَتَقَدَّمَ أَوْ یَتَأَخَّرَ ؛ کلُ‏ُّ نَفْسِ  بِمَا کَسَبَتْ رَهِینَةٌ ؛ إِلَّا أَصحَْابَ الْیَمِینِ ؛ فىِ جَنَّاتٍ یَتَسَاءَلُونَ ؛ عَنِ الْمُجْرِمِینَ ؛ مَا سَلَکَکمُ‏ْ فىِ سَقَرَ ؛ قَالُواْ لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ ؛ وَ لَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکِینَ ؛ وَ کُنَّا نخَُوضُ مَعَ الخَْائضِینَ ؛ وَ کُنَّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ ؛ حَتىَّ أَتَئنَا الْیَقِینُ ؛ فَمَا تَنفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِینَ

فَمَا لهَُمْ عَنِ التَّذْکِرَةِ مُعْرِضِینَ ؛ کَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُّسْتَنفِرَةٌ ؛ فَرَّتْ مِن قَسْوَرَةِ ؛ بَلْ یُرِیدُ کلُ‏ُّ امْرِىٍ مِّنهُْمْ أَن یُؤْتىَ‏ صُحُفًا مُّنَشَّرَةً ؛ کلاََّ  بَل لَّا یخََافُونَ الاَْخِرَةَ ؛ کَلَّا إِنَّهُ تَذْکِرَةٌ ؛ فَمَن شَاءَ ذَکَرَهُ ؛ وَ مَا یَذْکُرُونَ إِلَّا أَن یَشَاءَ اللَّهُ  هُوَ أَهْلُ التَّقْوَى‏ وَ أَهْلُ المَْغْفِرَةِ

(سوره مبارکه مدثر)


صدق الله العلیّ العظیم
خانزاده
۰۳ تیر ۹۵ ، ۱۹:۵۹ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر

 بسم الله الرحمن الرحیم


امام خامنه‌ایحفظه‌الله در دیدار رمضانی شاعران:

یکی از آقایان شعری خواندند که مضمونش این بود که اگر شمشیر بکشید، سینه‌هایی که بیایند در جلوی شما بِایستند و در مقابل دشمنان شما سینه سپر کنند [زیاد است‌]، من گفتم من شمشیر را کشیدم، مشغولیم، ما از چپ و راست داریم میزنیم؛ این‌جوری نیست؛ منتها نوع شمشیرِ امروز و نوع میدانِ امروز با نوع میدانِ آن سالهای اوّل تفاوت دارد؛ ما در جنگِ نرمیم؛ در جنگِ سیاسی هستیم، در جنگِ فرهنگی هستیم، در جنگِ امنیّتی و نفوذی هستیم؛ فکرها و اراده‌ها دارند با هم میجنگند...

خانزاده
۰۳ تیر ۹۵ ، ۰۷:۵۹ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم


جای اولوا الالباب خالی ست!

با تمام مقام و خاص بودن شان، این افراد، آدم های عجیب و دست نایافتنی ای نبودند...

در همین سال های اخیر وجود داشته اند!


همان جماعتی که چون "ناس"، دنیا را بر آخرت و مردم و پسندشان را بر خدا و رضایتش، ترجیح می دهند،

با قول، فعل، عمل، کلامی و... بهرحال به نحوی، مسیر هدایت را در جامعه قل می کنند!

جماعتی که مسئولیتی نسبت به ناس احساس میکنند...


بعضی وقتها حس می کنم آدم حتی حرف های اولیه و بدیهی را هم دیگر نمیتواند به کسی -که آنکس ممکن است خودش باشد!- تواصی کند!

یا وقتی می گوید .........


خدا، دست هایمان را از گوش هایمان بیرون بیاورد! قبل از اینکه همان سرنوشتی را پیدا کنیم که همه قبلی ها پیدا کردند...

چه دعای مسخره ای!

تا وقتی من دستها را بیرون نیاورم، کسی مجبورم نخواهد کرد!





شریعتمداری
۰۲ تیر ۹۵ ، ۰۲:۱۳ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر