بسم الله الرحمن الرحیم
بعضی وقتها فکر می کنم کلام واقعا چیست؟!
منظور از کلام به معنای عام آن است که نوعی گفتگوی بین انسانهاست.
این کلام چیست که انقدر در روابط تاثیر دارد؟!
اگر فقط ذره ای در آن، تمسخر، تفاخر، تحقیر و... باشد، همان و اثر سنگینش بر مخاطب، همان! بسیار سریع و راحت –گویی به سرعت نور!- منظورش منتقل شده و داخل در وجود مخاطب می شود و به این راحتیها هم اثرش پاک نمیشود...
مگر غیر از این است که ترکیبی از حروف و واژگانی است که ما برای هر کدام از آنها، معنایی را قرارداد کرده ایم و برای ترکیب آنها با یکدیگر و پوشش شان در لباس لحن و حالات بدن گوینده و در فضا و عرف روزگارمان، معنای بیشتر و کاملی را قائل می شویم؟
تصور کنید اگر به آن زبان ناآشنا باشیم، اصلا نمی فهمیم شان تا تاثیری بگذارند! هرچند لحن و حالات را همیشه انسان می فهمد... از همان نوزادی! شاید هم از جنینی...نکته دیگر جالب هم همین است.
به نظرم آمد شاید تاثیر بالای کلام بر وجود انسان، به این خاطر باشد که «نفس» -آن بخشی از وجود انسان که تشخص دارد و باعث شناخت فرد از خودش میشود- این تشخص و شناختش را از یک کلام ابتدایی خدا با او گرفته است...
گویی نفس، اول فقط یک گوش بوده است! که چون از آن متعالی شنیده است «باش»، شنیدن همان و «بودن» ِشدن اش همان! نفس از وقتی نفس شد که «شنید»...
و حالا به تمام شنیدن ها و نسبت هایی که به او می دهند، حساس است... او خودش را با شنیدنهایش می شناسد...
خوش به حال موسی کلیمالله که با همکلامی با خداوند خودش را شناخت...
ذکر، راه گشودن تکلم با خداست... چنانچه آن کلیم الله –علیه السلام- نیز فرمود: کىَْ نُسَبِّحَکَ کَثِیرًا*وَ نَذْکُرَکَ کَثِیرًا*إِنَّکَ کُنتَ بِنَا بَصِیرًا(طه، 33-35)
البته که مومنین، یاران آن نفس ِ مطمئنهی راضیهی مرضیه هستند که نه در کلامشان غیر حق بروزی دارند، و نه خطاب جاهلین بر وجودشان خطی میاندازد...
وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً (فرقان،63)
خدایا! نفسمان را در معرض شنیدن از خودت قرار بده...
پ.ن. از برکات کلاس ختم مفهومی شنبه، سوره مبارکه همزه.