کوثر

سرگشتگی در قاموس ماست؛‌ چون عاشقانی هستیم از دیار سلمان(ره)

کوثر

سرگشتگی در قاموس ماست؛‌ چون عاشقانی هستیم از دیار سلمان(ره)

بسم الله مجریها و مرسیها
یا بنی! ارکب معنا...

طبقه بندی موضوعی

نویسندگان

تمایز عقل کل در مَلَک و کمال عقل در انسان

سه شنبه, ۲۵ اسفند ۱۳۹۴، ۰۹:۱۹ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم 


وَ نَبِّئْهُمْ عَن ضَیْفِ إِبْرَاهِیمَ(51)

إِذْ دَخَلُواْ عَلَیْهِ فَقَالُواْ سَلَامًا قَالَ إِنَّا مِنکُمْ وَجِلُونَ(52)

قَالُواْ لَا تَوْجَلْ إِنَّا نُبَشِّرُکَ بِغُلَامٍ عَلِیمٍ(53)

قَالَ أَ بَشَّرْتُمُونىِ عَلىَ أَن مَّسَّنىِ‏َ الْکِبرَُ فَبِمَ تُبَشِّرُونَ(54)

قَالُواْ بَشَّرْنَاکَ بِالْحَقّ‏ِ فَلَا تَکُن مِّنَ الْقَانِطِینَ(55)

قَالَ وَ مَن یَقْنَطُ مِن رَّحْمَةِ رَبِّهِ إِلَّا الضَّالُّونَ(56)

قَالَ فَمَا خَطْبُکُمْ أَیهَُّا الْمُرْسَلُونَ(57)

قَالُواْ إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلىَ‏ قَوْمٍ مجُّْرِمِینَ(58)

إِلَّا ءَالَ لُوطٍ إِنَّا لَمُنَجُّوهُمْ أَجْمَعِینَ(59)

إِلَّا امْرَأَتَهُ قَدَّرْنَا  إِنهََّا لَمِنَ الْغَبرِِینَ(60)

(سوره مبارکه حجر)


هَلْ أَتَئکَ حَدِیثُ ضَیْفِ إِبْرَاهِیمَ الْمُکْرَمِینَ(24)

إِذْ دَخَلُواْ عَلَیْهِ فَقَالُواْ سَلَامًا  قَالَ سَلَامٌ قَوْمٌ مُّنکَرُونَ(25)

فَرَاغَ إِلىَ أَهْلِهِ فَجَاءَ بِعِجْلٍ سَمِینٍ(26)

فَقَرَّبَهُ إِلَیهِْمْ قَالَ أَ لَا تَأْکلُُونَ(27)

فَأَوْجَسَ مِنهُْمْ خِیفَةً  قَالُواْ لَا تخََفْ  وَ بَشَّرُوهُ بِغُلَامٍ عَلِیمٍ(28)

فَأَقْبَلَتِ امْرَأَتُهُ فىِ صَرَّةٍ فَصَکَّتْ وَجْهَهَا وَ قَالَتْ عجَُوزٌ عَقِیمٌ(29)

قَالُواْ کَذَالِکِ قَالَ رَبُّکِ  إِنَّهُ هُوَ الْحَکِیمُ الْعَلِیمُ(30)

* قَالَ فَمَا خَطْبُکمُ‏ْ أَیهَُّا الْمُرْسَلُونَ(31)

قَالُواْ إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلىَ‏ قَوْمٍ مجُّْرِمِینَ(32)

لِنرُْسِلَ عَلَیهِْمْ حِجَارَةً مِّن طِینٍ(33)

مُّسَوَّمَةً عِندَ رَبِّکَ لِلْمُسْرِفِینَ(34)

فَأَخْرَجْنَا مَن کاَنَ فِیهَا مِنَ الْمُؤْمِنِینَ(35)

فَمَا وَجَدْنَا فِیهَا غَیرَْ بَیْتٍ مِّنَ الْمُسْلِمِینَ(36)

وَ تَرَکْنَا فِیهَا ءَایَةً لِّلَّذِینَ یخََافُونَ الْعَذَابَ الْأَلِیمَ(37)

(سوره مبارکه ذاریات)


وَ لَقَدْ جَاءَتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِیمَ بِالْبُشْرَى‏ قَالُواْ سَلَامًا  قَالَ سَلَامٌ  فَمَا لَبِثَ أَن جَاءَ بِعِجْلٍ حَنِیذٍ(69)

فَلَمَّا رَءَا أَیْدِیهَُمْ لَا تَصِلُ إِلَیْهِ نَکِرَهُمْ وَ أَوْجَسَ مِنهُْمْ خِیفَةً  قَالُواْ لَا تخََفْ إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلىَ‏ قَوْمِ لُوطٍ(70)

وَ امْرَأَتُهُ قَائمَةٌ فَضَحِکَتْ فَبَشَّرْنَهَا بِإِسْحَاقَ وَ مِن وَرَاءِ إِسْحَاقَ یَعْقُوبَ(71)

قَالَتْ یَاوَیْلَتىَ ءَ أَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ وَ هَاذَا بَعْلىِ شَیْخًا  إِنَّ هَاذَا لَشىَ‏ْءٌ عَجِیبٌ(72)

قَالُواْ أَ تَعْجَبِینَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ  رَحْمَتُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ عَلَیْکمُ‏ْ أَهْلَ الْبَیْتِ  إِنَّهُ حَمِیدٌ مجَِّیدٌ(73)

فَلَمَّا ذَهَبَ عَنْ إِبْرَاهِیمَ الرَّوْعُ وَ جَاءَتْهُ الْبُشْرَى‏ یجَُادِلُنَا فىِ قَوْمِ لُوطٍ(74)

إِنَّ إِبْرَاهِیمَ لَحَلِیمٌ أَوَّاهٌ مُّنِیبٌ(75)

یَإِبْرَاهِیمُ أَعْرِضْ عَنْ هَاذَا  إِنَّهُ قَدْ جَاءَ أَمْرُ رَبِّکَ  وَ إِنهَُّمْ ءَاتِیهِمْ عَذَابٌ غَیرُْ مَرْدُودٍ(76)

(سوره مبارکه هود)


وَ لَمَّا جَاءَتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِیمَ بِالْبُشْرَى‏ قَالُواْ إِنَّا مُهْلِکُواْ أَهْلِ هَاذِهِ الْقَرْیَةِ  إِنَّ أَهْلَهَا کَانُواْ ظَلِمِینَ(31)

قَالَ إِنَّ فِیهَا لُوطًا  قَالُواْ نحَْنُ أَعْلَمُ بِمَن فِیهَا  لَنُنَجِّیَنَّهُ وَ أَهْلَهُ إِلَّا امْرَأَتَهُ کَانَتْ مِنَ الْغَبرِِینَ(32)

(سوره مبارکه عنکبوت)



برخورد عقلانیت ملائک با انسان کامل؛ حضرت ابراهیم علیه السلام، آن کمال عقل.....

حضرت ابراهیم در برخورد با ملائک، آنها را می شناسد که ملک اند. پس از تعارف غذا و عدم دستبرد آنان، شناخت غیر بشری بودن میهمانان برای ایشان قطعی می شود. و حتی ملائک را به نوع ارسالشان می شناسند و می فهمند که رسالت عذاب را دارند. از این رو، آن انسان کامل، آن کمال عقل، البته که خود را بری از عذاب ندانسته و خود را بالاتر از شأن بندگی محض پروردگارش نمی داند لاجرم خوف او را می گیرد. 

پس به او مژده فرزندی حلیم و علیم داده می شود و خوف برطرف می شود.

در آیات، برخورد ساره سلام الله علیها، بر دو وجه مختلف است. یک بار از تعجب بشارت بر صورت زده و سوال می پرسد و باز دیگر می خندد و بشارت را دریافت می دارد و بعد متعجب می شود.

در هر دو حالت، جواب ملائک به صورت یک عقل کل است. عقلی که امری به او شده و او تنها رساننده آن است و مطمئن است که امر ربش می شود. و حتی می پرسند که آیا از رحمت پروردگارتان تعجب میکنید؟! برای یک عقل ملکی، تعجب جایی ندارد! و برای انسان عاقل، هرگاه رحمتی را می فهمد، متعجب می شود!


اما برخورد حضرت ابراهیم علیه السلام، در نماد عقل کامل با ملائک به صورت لحنی غیر متعجب است. بر اساس دسته اول آیات (سوره مبارکه حجر) بیان عقل کامل به طوری است که عقل ملکی، بویی از قنوط از آن دریافت می دارد.

بنده کامل؛ خودش را محتاج دریافت از خدا می داند، و در عین حال و از وجهی کاملا متفاوت خود را بدون هیچ گونه توقع یا لیاقت حتمی و اجباری در استجابت خواسته اش!

از این رو، لحن انسان کامل لحنی است که ملائک از آن برداشت قنوط می کنند. چون ملک، تنها عقل است و می داند که کن فیکون می شود. اما انسان کامل می داند کن فیکون چقدر بسترها و تفصیل های مختلفی می تواند به خود بگیرد.


ملک به شدن یک امر می نگرد و رساننده آن است و انسان کامل وقتی خود دریافت کننده امری می شود، در عین اینکه به وجوب و جریان آن امر شکی ندارد، اما به تمام ناچیزی خود می نگرد.

و این فهم ناچیزی بنده در دریافت امر، تفاوتی است که بین انسان کامل و ملائک است.

ملک، امر می شود و لاجرم اجرا میکند، و به وجود خودش نظری ندارد.

انسان کامل امر می شود و به خود می نگرد، پس گاهی تعجب می کند، گاهی بخوع نفس می گیرد، گاهی ضیق قلب دچار می شود، گاهی حزن او را فرا می گیرد، گاهی بشارت او را می خنداند، گاهی درد او را به گریه می اندازد...

چقدر خلقت انسان کامل و عاقل زیباست! نسبت و برخورد ملکوتی عقل او با تمام اقتضائات بشری و مُلکی اش در بستر دنیا...


و از این رو بندگی انسانی که با اختیار خود و نهایت تذلل اش در مقابل معبود، عقل را پذیرفته از بندگی ملائکی که با ماهیت خلقتشان، تنها عقل اند، بالاتر می رود.


و اینگونه بود که امر خدا بر خلقت انسان قرار گرفت تا او خود را با وصف احسن الخالقین، تبارک کند:


وَ إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَئکَةِ إِنىّ‏ِ جَاعِلٌ فىِ الْأَرْضِ خَلِیفَةً  قَالُواْ أَ تجَْعَلُ فِیهَا مَن یُفْسِدُ فِیهَا وَ یَسْفِکُ الدِّمَاءَ وَ نحَْنُ نُسَبِّحُ بحَِمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ  قَالَ إِنىّ‏ِ أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ(30)

وَ عَلَّمَ ءَادَمَ الْأَسمَْاءَ کلَُّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلىَ الْمَلَئکَةِ فَقَالَ أَنبُِونىِ بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ(31)

قَالُواْ سُبْحَانَکَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا  إِنَّکَ أَنتَ الْعَلِیمُ الحَْکِیمُ(32)

قَالَ یََادَمُ أَنبِئْهُم بِأَسمَْائهِِمْ  فَلَمَّا أَنبَأَهُم بِأَسمَْائهِِمْ قَالَ أَ لَمْ أَقُل لَّکُمْ إِنىّ‏ِ أَعْلَمُ غَیْبَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ أَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَ مَا کُنتُمْ تَکْتُمُونَ(33)

وَ إِذْ قُلْنَا لِلْمَلَئکَةِ اسْجُدُواْ لاَِدَمَ فَسَجَدُواْ إِلَّا إِبْلِیسَ أَبىَ‏ وَ اسْتَکْبرََ وَ کاَنَ مِنَ الْکَافِرِینَ(34)

(سوره مبارکه بقره)



پ.ن. یک خواهش: این متن برعکس بقیه متون اینجا، به تمنای بازخورد انتشار یافته است! لطفا در برابر این متن سکوت عاقل اندر سفیه نفرمایید! برای نویسنده مهم است بداند کجایش فهمیده می شود، و کجایش مبهم مانده و سوال دارد؟ و کلا نظرتان چیست؟ فکر کنید این متن برای شماست! متشکر.



۹۴/۱۲/۲۵ موافقین ۱ مخالفین ۰
شریعتمداری

نظرات  (۱)

۲۶ اسفند ۹۴ ، ۰۶:۳۰ کاظم رجبعلی
بسم الله الرحمن الرحیم
متن قابل تأمل و خوبی است. روش تان هم نوعی تعریف به تمایز است بین انسان و ملک که در عقل اشتراک دارند. اما اگر جای شما بودم بسط و ادامه مطلب را به سمت مقایسه نمی بردم و ملک را به عنوان حیثیتی از وجود شریف انسان کامل می گرفتم و از آنجا بحث می کردم.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی