شجاعت پروری
بسم الله
خوب است بعضی وقت ها جدی به این فکر کنیم:
من از چه چیزهایی می ترسم؟
اگر چه اتفاقی در زندگی ام بیفتد به شدت بهم می ریزم؟
اگر چه کسی با من چه کند، احساس شکست می کنم؟
اگر چه کس یا چه چیزی را از دست بدهم، دیگر نمی توانم روی پا بایستم؟
اگر چه چیزی را هیچ گاه به دست نیاورم احساس شکست و نداری می کنم؟
چه اتفاق های برخلاف پیش بینی ها و تدبیرهایم اگر بیفتند، می توانند مرا ناامید کنند؟
اگر چه اتفاقی در زندگی ام بیفتد روند زندگیم به سمت ناحق/ناراحتی های مزمن/ عدم رضایت از خدا متمایل می شود؟
علاج واقعه را قبل از وقوع باید کرد!
جواب حقیقی این سوالات "هیچی" است!
شجاع، اینطور جواب می دهد...
ترس، از پست ترین صفاتی ست که ما را به هر سمت موهومی می کشاند. ترس، چاه ویل است...ته و حد ندارد. ترسو، فقط می گریزد.
برای همین اصل تربیت بر شجاع پروری فرزند است.
امیرالمومنین -روحی فداک- از جهنم رفتن هم نمی ترسید...دیگر بدتر از جهنم که نداریم؟ داریم؟!
اما او -علیه السلام- از جهنمی خوف داشت که نتواند در آن بگوید "انی احبک"...از موقعیتی که دیگر نطقش به سمت خدایش نچرخد! باورش شود خدایش او را از خود دور کرده است!
مومن، از ناامیدی از خدا باید بترسد....
چون ناامیدی یعنی شیطان بر تو مسلط شده است.