کوثر

سرگشتگی در قاموس ماست؛‌ چون عاشقانی هستیم از دیار سلمان(ره)

کوثر

سرگشتگی در قاموس ماست؛‌ چون عاشقانی هستیم از دیار سلمان(ره)

بسم الله مجریها و مرسیها
یا بنی! ارکب معنا...

طبقه بندی موضوعی

نویسندگان

...

جمعه, ۲۳ مهر ۱۳۹۵، ۰۷:۳۷ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

دستش را بالا برد،‌ آب لیوان را داخل گلدان ریخت و آن را داخل کوله اش قرار داد و زیپ آن را بست.

با تعجب گفتم: «کجا داداش؟»

سرش را به سمتم  چرخاند و همان لبخند همیشگی بر لبانش نقش بست.

گفتم: «یک ساعت دیگه اعزام میشیم. کجا یهو راه افتادی؟»

با همان لبخند از سنگر بیرون زد. به دنبالش راه افتادم: «چی شد بابا؟ صبر کن. ببین داداش اگر از شوخی من ناراحت شدی من معذرت میخوام. صبر کن ببین چی میگم ...»

تَرک موتور عباس سوار شد.

«پس حاجی به تو گفت بری عقب؟»؛‌ صدای محمد بود.

سرش را به نشانه تایید تکان داد. گفتم: «عقب برای چی؟ حاجی گفت برو عقب تو هم گفتی چشم؛‌ خب یه خرده اصرار میکردی،‌ می گفتی یه نفر دیگه رو بفرستن. آخه چرا تو؟»

همان طور که می خندید گفت: «درس فرمانده سوال داره؛‌ اما اَمرش نه».

عباس گاز موتور را گرفت و ... .

بعدها شنیدم آن روز فرمانده صدایش کرده و گفته بود باید برگردد عقب و مدتی در آشپزخانه مقرّ مشغول شود.

گرچه هیچ وقت به عقب نرسید؛‌ در همان میانه راه ...


السلام علی الارواح التی حلت بفنائک... 

۹۵/۰۷/۲۳ موافقین ۱ مخالفین ۰
خانزاده

نظرات  (۱)

۲۵ مهر ۹۵ ، ۱۴:۲۵ شریعتمداری
درس فرمانده سوال داره؛‌ اما اَمرش نه...

سبک جالبی بود.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی