از عطش تا فرج
بسم الله الرحمن الرحیم
تصور کنید در یک بیابان اید و گم شدهاید. باید مسیری را انتخاب کنید و پیش بروید. غیر از مسئله سر درگمی برای انتخاب مسیر، شرایط جسمی هم رو به افت است و آب تمام شده است. به این حالت ضال میگویند.
با نشانههایی مسیری را انتخاب و طی میکنید تا به آبادانی و آب برسید. به این حالت ظن می گویند.
طبیعتا با طی مسیر و بر اثر تلاشتان، عطش تان بیشتر میشود. شما در راه رسیدن به آب و آبادانی هستید اما اوضاع جسمیتان هر لحظه سختتر میشود. به این حالت عطش میگویند. و در معنای وسیع تر، هر عطشی به خاطر نیازی است.
در حالی که فاصله شما با مقصد مورد نظرتان هرچه کمتر میشود اما طاقت بر رسیدن بدانجا دارد دائما سختتر میشود. به این حالت استقامت بر حرکت تا رسیدن به مقصد، صبر می گویند.
تنها چیزی که موتور حرکت بیشترتان است، امید رسیدن به مقصد است. به این حالت رجاء می گویند.
تصور نرسیدن، دیر رسیدن، انحراف از مسیر و خلاصه در راه ماندن شما را نگران میکند. به این حالت خوف می گویند.
وقتی به نزدیکهای آبادانی رسیدید و امیدتان نمود عینی اما همچنان دور دست یافت، حال جسمیتان با اینکه رفع نیاز نشده اما به یکباره رو پا شده و سرعت میگیرد! به مناره های آبادانی که نوید رسیدن را به شما میدهد، میتوان معنای «فلق» را داد. و به آن حالت نشاط برای زودتر رسیدن، شاید بتوان معنای وجد را بار کرد.
از رسیدن شما به آبادانی و رفع عطش و امنیت یافتن، معنای «فرج» را میتوان فهمید.
پانوشت: اگر معنای دقیق تری می شناسید، لطفا این متن را تصحیح بفرمایید.
همچنین سناریوهای تفصیلی تر با تعریف معانی بیشتر را هم میتوانید پیشنهاد بفرمایید.
پانوشت: جمله ی مربوط به خوف اگر بعد از جمله ی مربوط به عطش و قبل از جملات مربوط به صبر و رجا بیاد مناسب تر میشه به نظرم.