کوثر

سرگشتگی در قاموس ماست؛‌ چون عاشقانی هستیم از دیار سلمان(ره)

کوثر

سرگشتگی در قاموس ماست؛‌ چون عاشقانی هستیم از دیار سلمان(ره)

بسم الله مجریها و مرسیها
یا بنی! ارکب معنا...

طبقه بندی موضوعی

نویسندگان

از عطش تا فرج

پنجشنبه, ۱۳ آبان ۱۳۹۵، ۰۷:۲۵ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم


تصور کنید در یک بیابان اید و گم شده‌اید. باید مسیری را انتخاب کنید و پیش بروید. غیر از مسئله سر درگمی برای انتخاب مسیر، شرایط جسمی هم رو به افت است و آب تمام شده است. به این حالت ضال میگویند.

با نشانه‌هایی مسیری را انتخاب و طی می‌کنید تا به آبادانی و آب برسید. به این حالت ظن می گویند.

طبیعتا با طی مسیر و بر اثر تلاشتان، عطش تان بیشتر میشود. شما در راه رسیدن به آب و آبادانی هستید اما اوضاع جسمی‌تان هر لحظه سخت‌تر میشود. به این حالت عطش می‌گویند. و در معنای وسیع تر، هر عطشی به خاطر نیازی است.

در حالی که فاصله شما با مقصد مورد نظرتان هرچه کمتر می‌شود اما طاقت بر رسیدن بدانجا دارد دائما سختتر میشود. به این حالت استقامت بر حرکت تا رسیدن به مقصد، صبر می گویند.

تنها چیزی که موتور حرکت بیشترتان است، امید رسیدن به مقصد است. به این حالت رجاء می گویند.

تصور نرسیدن، دیر رسیدن، انحراف از مسیر و خلاصه در راه ماندن شما را نگران میکند. به این حالت خوف می گویند.

وقتی به نزدیکهای آبادانی رسیدید و امیدتان نمود عینی اما همچنان دور دست یافت، حال جسمی‌تان با اینکه رفع نیاز نشده اما به یکباره رو پا شده و سرعت میگیرد! به مناره های آبادانی که نوید رسیدن را به شما می‌دهد، میتوان معنای «فلق» را داد. و به آن حالت نشاط برای زودتر رسیدن، شاید بتوان معنای وجد را بار کرد.


از رسیدن شما به آبادانی و رفع عطش و امنیت یافتن، معنای «فرج» را میتوان فهمید.



پانوشت: اگر معنای دقیق تری می شناسید، لطفا این متن را تصحیح بفرمایید.

همچنین سناریوهای تفصیلی تر با تعریف معانی بیشتر را هم میتوانید پیشنهاد بفرمایید.


۹۵/۰۸/۱۳ موافقین ۰ مخالفین ۰
شریعتمداری

نظرات  (۴)

۱۳ آبان ۹۵ ، ۲۳:۴۲ مریم السادات احمدنژاد
خیلی خوب بود. دست شما درد نکنه.
پانوشت: جمله ی مربوط به خوف اگر بعد از جمله ی مربوط به عطش و قبل از جملات مربوط به صبر و رجا  بیاد مناسب تر میشه به نظرم. 
خیلی عالی بود. احسنت
پاسخ:
سلام بر شما
ممنون

 "از عـطـش تـا فـرج" جـالـب و دلـنـشیـن بـود.  ^_^

 

 پـیـشـنـهـاد نـوشت: تـعـریـف هـا خـیلى خـوب بودنـد! به نـظـرم مى توانـستـى قـبل از تـعـریـف ِ «فـرج» تـعـریـفـى از هـدایـت هم داشته باشى!  :)

 تـفـصیـل نـوشت: ضـال کـسى است که براى رسیـدن به مـقـصد و قـرار گـرفـتـن در مـسیـر ِ هـدایـت نـقـشه ِ راهـنـمـا نـدارد!

ضـال؛ تـاریـکـى ِ شـب است که با فـرا رسیـدن ِ روشنـایى ِ روز امـکان ِ نـقـشه خـوانى براى پـیـدا کـردن مـسیـر ِ هـدایـت براى انـسان فـراهـم مى شود.

 

 خـــدا قـــوت؛ دوسـت ِ عــزیــزم.  :)

پاسخ:
خدا خیرتون بده
بسیار ممنون
سلام
نوشته تان مرا بیاد رمانی انداخت به نام اقیانوس مشرق :
مردی بی دین به دنبال چشمه آب حیات عزم سفر شمال می کند٬ راه گم می کند و در وسط کویر می ماند٬ در اوج ناامیدی صاحب زمین و زمان را صدا می زند٬ سواری از راه میرسد که نه ردی از او میان دشت هست و نه عرقی برپیشانی نشسته. به او مشک آبی می دهد و می گوید علی بن موسی الرضا سلام رساند و گفت چشمه آب حیات میان قلعه ایست. اکنون چهل قدم برو به خانه پیرمردی می رسی از او نشانی آب حیات را بپرس.  چهل قدم بر می دارد و از هوش می رود چشم که باز می کند در خانه پیرمردی شیعه است که قصد سفر مشهد دارد...

پاسخ:
سلام بر شما
چه جالب...نویسنده رمان کیست؟ رمان، خیالی است یا مستند؟
اقیانوس مشرق مجید ولی پور کلشتری انتشارات عصر داستان

خیالیه اما بسیار باور پذیر و جالب در روند داستان عقاید شیعه در گفت و گوهای پیرمرد و مرد جویای اب حیات بیا میشود و اخر داستانو هم خودتون باید بخونید.
پاسخ:
متشکر

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی