استحکام درونی؛ رمز توان برادری
بسم الله الرحمن الرحیم
یک. در جامعه مومنین، همیشه عدم اطعام مساکین بهخاطر بخل نیست. بعضی وقتها آن کسی که باید دست مسکین و فقیری را بگیرد، خودش بیش از آنها که در ابتلایند، خود را میبازد! شاید رویکرد دیگر و متفاوتی که بتوان به امر تحضیض بر اطعام مساکین در قرآن داشت، همین باشد که مومنین بتوانند در مواجهه با رویتهای بغرنج نهتنها خود را نبازند، بلکه دیگران را نیز بر انجام و تکمیل آن کار خیر ترغیب نمایند.
انسان وقتی مسکینی را زمینگیر میبیند میتواند خودش هم کنار او بنشیند و زار و زار گریه کند و یا نه! بایستد و با همه رنجی که شاهد است، دست مسکین را بگیرد و بلند کند و دیگران را نیز از دلنازکیای که نتیجه آن تأثر با بخل فرقی ندارد، دور کرده، و به انجام بهموقع خیرات سوق دهد.
دو. این روزها که شهید حججی نقل محافل است، نام همسر او نیز کم به زبانها نمیآید. خانم جوان با کودک خردسالی که محکم و صبور ایستاده است. اما اگر ما با همسر ایشان مواجه میشدیم، چه عکسالعملی نشان میدادیم؟ این سوال مهمی است و جواب آن، مهمتر. در برابر انسانی که توفیق یافته نماد سرمایه ایمانی در جامعهاش بشود، عکسالعمل نباید شکستن باشد. ما اگر با ایشان مواجه شویم، دست و بازوی او بایستی باشیم... او اگر گریههایش را پنهانی کرده و صبر بروز داده، حالا یک نفر باید دستش را محکم بفشارد و صبری که از رویت صبر او یافته را به همو القاء کند. او نیز نیازمند تسلیّ و برادری است.
مواظب باشیم اگر با انسان صبوری مواجه شدیم، صبرمان کمتر از او نباشد! اگر سرمایه ایمانی جامعه را دیدار کردیم، ما نیز ایمان ارتقاءیافتهمان از دیدار او را، به خودش بدهیم، نه غصهها، شکستنها و تعجبها را! شاید در این وصف، ما نیز به جرگه عاقبتبخیران درآییم...
سه. در جامعه مومنین، همیشه عدم همراهی با امام به خاطر بخل نیست. بعضی وقتها فرد، شأن خود را در همراهی با امام نمیشناسد. او، فکر میکند همیشه طفلی است که امام باید برایش کاری کند، و او فاقد هرگونه توانایی در همراهی و همصبری با امامش است. امام را بزرگ میبیند –که درست است- اما خود را کوچکتر از آنی که امام از او انتظار دارد، میبیند!
و چه فرقی میکند مسئله بخل باشد یا خودکمبینی، بههرحال کید شیطان کارگر میافتد و امام تنها میماند... اگر بر طفولیتماندگی خود پافشاری کنیم، امام هیچگاه بر ما امری نمیکند چون طفل، مکلف به دریافت امر نیست!
زیارات ائمه خصوصا زیارات امام حسین(ع)، کلام و ادبیات یک مأموم بالغ، پابهرکاب و در شأن برادری امام جهت تسلّی دادن به مولایش بهخاطر بزرگترین مصیبتهاست...
السَّلامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ عَلَیْکَ السَّلامُ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ أَحْسَنَ اللَّهُ لَکَ الْعَزَاءَ فِی وَلَدِکَ الْحُسَیْنِ علیه السلام السَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا الْحَسَنِ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ وَ عَلَیْکَ السَّلامُ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ أَحْسَنَ اللَّهُ لَکَ الْعَزَاءَ فِی وَلَدِکَ الْحُسَیْنِ السَّلامُ عَلَیْکِ یَا فَاطِمَةُ یَا بِنْتَ رَسُولِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ عَلَیْکِ السَّلامُ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ أَحْسَنَ اللَّهُ لَکِ الْعَزَاءَ فِی وَلَدِکِ الْحُسَیْنِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ الْحَسَنَ وَ عَلَیْکَ السَّلامُ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ أَحْسَنَ اللَّهُ لَکَ الْعَزَاءَ فِی أَخِیکَ الْحُسَیْنِ السَّلامُ عَلَى أَرْوَاحِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ الْأَحْیَاءِ مِنْهُمْ وَ الْأَمْوَاتِ وَ عَلَیْهِمُ السَّلامُ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ أَحْسَنَ اللَّهُ لَهُمُ الْعَزَاءَ فِی مَوْلاهُمُ الْحُسَیْنِ...
فرازهای فوق، گرمترین تسلایی که میتوان به امام داد، را یاد میدهد. فرازهای فوق، بالاتر از ادبیات طفلانه با امام است... ادبیات انسان پابرجا و محکمی است که مصیبت را نفی نمیکند، خود بر این مصیبت محزون است اما به زیبایی، طلب نیکو شدن عزاء را برای صاحبان عزاء مینماید.
در جامعه مومنین، آنچه مومن را برای آنها که به او محتاجند، یا برای آنها که سرمایه ایمانی جامعه اویند و نیازمند به برادری، و یا برای امامش که مومن به او محتاج است، پابرجا و آماده به وظیفه نگه میدارد، استحکام درونی است که عامل خلق صحنههای حُسن برای هرکه برادر مومن قرار گیرد، میشود.