کوثر

سرگشتگی در قاموس ماست؛‌ چون عاشقانی هستیم از دیار سلمان(ره)

کوثر

سرگشتگی در قاموس ماست؛‌ چون عاشقانی هستیم از دیار سلمان(ره)

بسم الله مجریها و مرسیها
یا بنی! ارکب معنا...

طبقه بندی موضوعی

نویسندگان

بسم الله الرحمن الرحیم


هر وقت حالت خیلی خوب است، مبارک باشد! روز شده است!...پس بدو!

شکر عطا شدن چنین حالی، دویدن است...


و هر وقت حالت با تو همراهی نمی کند، دست بگیر به چیز محکمی و بایست...شاید شب شده است...مهم این است که ننشینی! آنکه می نشیند معلوم نیست دیگر کی بتواند بلند شود...


در شب منتظر و در جستجوی "قبسی از شهاب" باش تا پرنور یا گرم شوی و بتوانی ادامه دهی...

همیشه با نور، انسی داشته باش که به دنبالش باشی...ما نمی دانم این جستجوها چقدر ارزش دارد!


موسی علیه السلام رفت تا مشتی آتش بیاورد، مبعوث شد!

و سینه -محل دریافت وحی- و دستش -ابزار اجرای اوامر وحیانی-، پرنور شد...



إِذْ قَالَ مُوسىَ‏ لِأَهْلِهِ إِنىّ‏ِ ءَانَسْتُ نَارًا سََاتِیکمُ مِّنهَْا بخَِبرٍَ أَوْ ءَاتِیکُم بِشهَِابٍ قَبَسٍ لَّعَلَّکمُ‏ْ تَصْطَلُونَ(7)

فَلَمَّا جَاءَهَا نُودِىَ أَن بُورِکَ مَن فىِ النَّارِ وَ مَنْ حَوْلَهَا وَ سُبْحَانَ اللَّهِ رَبّ‏ِ الْعَالَمِینَ(8)

یَامُوسىَ إِنَّهُ أَنَا اللَّهُ الْعَزِیزُ الحَْکِیمُ(9)

وَ أَلْقِ عَصَاکَ  فَلَمَّا رَءَاهَا تهَْتزَُّ کَأَنهََّا جَانٌّ وَلىَ‏ مُدْبِرًا وَ لَمْ یُعَقِّبْ  یَامُوسىَ‏ لَا تخََفْ إِنىّ‏ِ لَا یخََافُ لَدَىَّ الْمُرْسَلُونَ(10)

إِلَّا مَن ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْنَا بَعْدَ سُوءٍ فَإِنىّ‏ِ غَفُورٌ رَّحِیمٌ(11)

وَ أَدْخِلْ یَدَکَ فىِ جَیْبِکَ تخَْرُجْ بَیْضَاءَ مِنْ غَیرِْ سُوءٍ  فىِ تِسْعِ ءَایَاتٍ إِلىَ‏ فِرْعَوْنَ وَ قَوْمِهِ  إِنهَُّمْ کاَنُواْ قَوْمًا فَاسِقِینَ(12)


-سوره مبارکه نمل-




شریعتمداری
۲۲ خرداد ۹۵ ، ۲۲:۵۸ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

 

بعضی حرفها را زدن، بهتر از سکوت است!

دو سال از تشکیل مدرسه حمد می گذرد، هر کدام مان بدون مقایسه با دیگری، فکر کنیم چقدر می توانستیم در گسترش قرآن در جامعه مان کمک کنیم و آیا کرده ایم یا نه؟ و اگر نه، چرا؟

اصلا مسئله زندگی ما، خون دل خوردن برای رساندن قرآن به گوش دیگران بوده است؟! اگر بله، نشانه آن در زندگی ما چه شکلی بروز پیدا کرده است؟

در این جهاد قرآنی، از چه چیزمان در زندگی برای قرآن گذشته ایم؟

اصلا می توانیم این فرض را بپذیریم که باید از چیزی گذشت؟ یا در حالی که تمام زندگی همچنان بر وفق مراد پیش می رود، تصور میکنیم می توانیم جهاد هم بکنیم؟!

اگر تصدیق کردیم جاهایی کم گذاشته ایم، در تصورمان بیاوریم به خاطر نبودمان چه کارهای مهمی که روی زمین ماند و دیگری نبود انجام دهد...به خاطر نبودن مان کارهای دیگران که سعی می کردند، ناقص ماند...به خاطر نبودن مان، چه حس ناامیدی در جمع القا کردیم...

این فکرها را بکنیم بدون قصد خودزنی و غصه خوردن های حرام...بلکه به قصد رسیدن به جوابی که شب قدرمان را تقدیر کند.

 

جواب این سوالات را به خودمان باید بدهیم، در محضر خدا...

فقط هرکس به جوابی رسید، اگر وجدان و تصدیق کرد می توانست بیشتر همکاری جمعی کند، کارش و جایش را پیدا کند یا از خدا بخواهد به او بنمایاند، و بعد اعلام کند این بار دیگر "هست"! از کسی نپرسد من کجا باشم؟! خودش بگوید کجا "باید" باشد!

جدی و محکم...یک بار، یک سال، یک شب قدر، پای حرفمان و آرزوهایمان بایستیم!

 

این سرّ را بدانیم:

بعضی مشکلات زندگی ما هیچ وقت حل نمی شوند، تا وقتی که خودمان را وقف قرآن نکنیم! اگر میخواهید از گرفتاری هایتان رها شوید، گرفتار و نیازمند به قرآن و جمعی قرآنی باشید!

منتظر نباشیم مشکلاتمان حل شود و بعد در خدمت قرآن باشیم! شاید آن روز تا مرگ هیچ گاه نیاید...

و مرگ چقدر نزدیک است....

اگر این سوالها را از خودمان الان نپرسیم، روزی دیگرانی از ما خواهند پرسید...وقتی دیگر جای عمل و بازگشت به دنیا نیست.


والسلام

 



شریعتمداری
۲۰ خرداد ۹۵ ، ۱۵:۴۸ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک أیها الإمام الغریب

...

اللّهم رُدّ کلّ غریب


صدق الله العلیّ العظیم


خانزاده
۲۰ خرداد ۹۵ ، ۱۴:۴۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله


به یک جامعه شیعی-مذهبی که اهتمام به واجبات و مستحبات دارد، باید گفت:

ببینید چقدر قرآن خواندن و سعی به فهم آن، در زندگی تان جاری است...


و به یک جمع قرآنی که قرآن شنیدن و خواندن را دارند، باید گفت:

ببینید چقدر رغبت به نماز جریان دارد و البته تعریف گسترده تان از نماز -که تنها شامل همین قیام و رکوع و سجود ظاهری نباشد- چیست؟


آدم هر عیبی دارد، همان را در نماز دارد! و اگر نمازش اصلاح شود، خودش اصلاح شده.


خدایا، چنین روزی را بیاور...الهی آمین.



شریعتمداری
۲۰ خرداد ۹۵ ، ۰۰:۰۲ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر

بسم الله


آدم وقتی در زندگی اش یک بار با سختی از یک قله بالا می رود؛

ولو به قیمت زخمی شدن و از دست دادن ها،

اما دیگر بالا رفته است!


و از آن به بعد دیگر از بالای قله به همه جا می تواند نگاه کند...

منظری که قبلا هرچه می کرد نمی توانست به آن دست یابد و آرزوی رسیدنش را داشت...


البته که قله های بعدی  همچنان در کمرکش جبال است.......

و البته که پس از هر صعودی، حفاظت از سقوط نیاز خواهد بود.




شریعتمداری
۱۹ خرداد ۹۵ ، ۱۶:۲۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

بسم الله 


می گفت برای اینکه بتواند تمرکز عمیق و فکر کند، باید قرآن گوش بدهد.

در این حالت، به هر موضوعی فکر کند با سرعت مناسبی می تواند به نتیجه برسد.


و هر از مدتی به چند تا از سوره ها علاقه خاصی پیدا می کند...اگر روزی قرآن نشنود، آخر روز احساس کمبودی می کند.


و هر وقت هر نوع شنیدنی غیر قرآن را با توجه گوش دهد، رشته افکارش به هم می ریزد!




شریعتمداری
۱۹ خرداد ۹۵ ، ۰۰:۳۴ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم


چقدر مثل عرف زندگی کردن سخت و نفس گیر است!

این حجم تکلف و باید و نبایدهای خود-ساخته چنان هر انسانی را زمین گیر می کند که...

وقتی حتی این تکلف ها نفعی را به آدم نمی رسانند تا دلش به سختی های چنین زندگی ای لااقل خوش شود!


در مقابل هیچ "خب که چی؟!" ای جوابی ندارند!


و فرموده اند: احمق کسی است که نفعش را تشخیص ندهد! 


پناه بر خدا از حماقت...

و خدایا شکرت تو صراط مستقیم را آفریدی!


اهدنا الصراط المستقیم...




شریعتمداری
۱۶ خرداد ۹۵ ، ۰۰:۱۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر
بسم الله

سعید ِ از کرخه تا راین...

حاج کاظم و عباس ِ آژانس شیشه ای...

ارمیا و مصطفای ارمیای امیرخانی...


و حقیقی تر از تمام آنها، همه سربازان حقیقی ِ تو، ای خمینی کبیر...

که با دیدن صحنه های عزایت، می گریند...

می خواستند بگویند جای تو چقدر خالی است...


ای پدر ندیده!
کاش لااقل خاطره ای داشتیم از تو...




شریعتمداری
۱۴ خرداد ۹۵ ، ۱۵:۱۶ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

زندگی مثل شبانه روز می ماند. إِنَّ فی‏ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ وَ ما خَلَقَ اللَّهُ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَّقُونَ (6، یونس)

بعضی زمانها روز است و بعضی زمانهای دیگر، شب. و شکر از فهم اختلاف این دو به وجود می آید. وَ هُوَ الَّذِى جَعَلَ الَّیْلَ وَ النَّهَارَ خِلْفَةً لِّمَنْ أَرَادَ أَن یَذَّکَّرَ أَوْ أَرَادَ شُکُورًا (62، فرقان)

بعضی فصلهای زندگی، زمستان است و بعضی فصلها تابستان...و البته زمستان، بهار مومن است با شبهای بلندش!

شب هر چه شب تر شود، تاریکی اش بیشتر میشود. همانطور که روز هرچه روزتر شود، متجلی تر میشود. وَ الضُّحَى‏ وَ الَّیْلِ إِذَا سَجَى‏(1و2، ضحی)

در دست بنده نیست، شب و روز زندگیش را انتخاب کند اما در اختیار اوست نوع زندگی و حرکتش را در هرکدام آنطور انتخاب کند که مرضی خداست.

در دست بنده نیست روز را بیاورد یا شب را ببرد! ُ قالَ إِبْراهیمُ فَإِنَّ اللَّهَ یَأْتی‏ بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِها مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذی کَفَرَ وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمینَ (258، بقره) اما در اختیار اوست در هر حالت خود را به خدا بسپارد، لوازم و نحوه حرکتش را تشخیص دهد و آنطور که باید در آن زندگی کند تا اجل روز یا شبش برآید.

زندگی در شب، بصیرت و صبر می طلبد...در شب نمیتوان سریع حرکت کرد، نمیشود دوید، مگر وقتی مومن، خود به نور الهی منور و مدد شده باشد. یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ یُؤْتِکُمْ کِفْلَیْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ (28، حدید)

 

خدایا، دیدن روز را بر ما مرحمت کن... أین الشموس الطالعه؟!

وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها وَ وُضِعَ الْکِتابُ وَ جی‏ءَ بِالنَّبِیِّینَ وَ الشُّهَداءِ وَ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ (69، زمر)

و در شب بودن و شب ماندگی را بر ما نپسند... أَ وَ مَنْ کانَ مَیْتاً فَأَحْیَیْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً یَمْشی‏ بِهِ فِی النَّاسِ کَمَنْ مَثَلُهُ فِی الظُّلُماتِ لَیْسَ بِخارِجٍ مِنْها کَذلِکَ زُیِّنَ لِلْکافِرینَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ (122، انعام)



یَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ یَسْعى‏ نُورُهُمْ بَیْنَ أَیْدیهِمْ وَ بِأَیْمانِهِمْ بُشْراکُمُ الْیَوْمَ جَنَّاتٌ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ (12، حدید)

 

 

شریعتمداری
۰۹ خرداد ۹۵ ، ۰۹:۳۶ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

 

آدمی که همه چیز را برای خودش تمام و کمال میخواهد و البته این رفتار را توسط دیگران نسبت به خودش تحمل نمیکند و اصولا اهل دادن حق دیگران نیست،

به حدی از توقع می رسد که اختیارات دیگران را هم ذیل اختیار خود دانسته، ناراحت و در حال تمسخر است که چرا فلانی فلان راه را انتخاب کرده است؟!

گویی تمایلات دیگران و اختیاراتشان در زندگی هم جزئی از وجود اوست که باید طبق نظر، میزان و پیمانه او باشد!


إِنَّ الَّذِینَ أَجْرَمُواْ کاَنُواْ مِنَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ یَضْحَکُونَ(29)

وَ إِذَا مَرُّواْ بهِِمْ یَتَغَامَزُونَ(30)

وَ إِذَا انقَلَبُواْ إِلىَ أَهْلِهِمُ انقَلَبُواْ فَکِهِینَ(31)

وَ إِذَا رَأَوْهُمْ قَالُواْ إِنَّ هَؤُلَاءِ لَضَالُّونَ(32)

وَ مَا أُرْسِلُواْ عَلَیهِْمْ حَافِظِینَ(33)

فَالْیَوْمَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ مِنَ الْکُفَّارِ یَضْحَکُونَ(34)

عَلىَ الْأَرَائکِ یَنظُرُونَ(35)

هَلْ ثُوِّبَ الْکُفَّارُ مَا کاَنُواْ یَفْعَلُونَ(36)


سوره مبارکه مطففین یا در واقع سوره مبارکه ابرار/علیین!



شریعتمداری
۰۷ خرداد ۹۵ ، ۱۴:۵۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم


خرمشهرها در پیش است...



فرمایشات نائب امام مان را بخوانید


خانزاده
۰۳ خرداد ۹۵ ، ۲۳:۰۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم


در این سه سال اخیر که بیشتر یادم مانده،

این هفتمین زیارت شمس الشموس علیه آلاف التحیه و السلام، بود...

و با فاصله یک چهله از زیارت قبلی...


و بیش از همه، این بار خیلی خوب!

خیلی خوش گذشت...


طور خاصی نبود، اتفاق خاصی نیفتاد، همه چیز مثل همیشه بود، ولی خوش بود...


خیلی ممنون امام جان!

تا باشد از این سفرها...

و همگی سهیم در زیارت...

ان شاءالله.




شریعتمداری
۰۲ خرداد ۹۵ ، ۲۱:۴۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

دلیل من باش


                   دلیل زنده بودنم


                                          امام زنده من

حوّی
۰۱ خرداد ۹۵ ، ۱۹:۲۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم


انسان، همین هایی را هم که در زندگی دارد با وجود خیلی چیزهای دیگری که شاید ندارد،

اما همین ها هم از سرش زیاد است!


هرگاه فردی را دیدی که در لحظه ای که چیزی را می خواسته، آن را به او عطاء کرده اند،

ببین چقدر شکرگزار است!


و کمترند آنهایی که شکرگزارند!


البته که هرکه چنین نظری بخواهد کند، باید معنای شکر را هم بداند!


چه بسا به نفع انسان باشد، با فاصله ای به جواب آرزوها و سوال هایش برسد تا آن گاه که رسید، شکرگزاری در او تثبیت شده باشد!




شریعتمداری
۰۱ خرداد ۹۵ ، ۱۱:۵۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر


پیش نوشت 1:

حدود پانزده سال پیش، بین کتاب های مختلف چرخ می زدم که رسیدم به کتاب های روان شناسی. در همین چرخ زدن ها بود که کتابی پیدا کردم که زندگی نامه روانشناسان بزرگ قرن بیستم بود. بعد از خواندن متوجه شدم، اصل نظرات هر کدام از این اساتید بازتولید شیک و آکادمیک مشکلی بوده که در زندگی داشته اند. بگذریم چه نوع مشکلاتی. پس از آن دیگر نتوانستم به هیچ چیز این علم اعتماد کنم و در هر چیزی که شنیدم یا خواندم هیچ گاه نگاه شکاک و منتقدانه را کنار نگذاشتم.

پیش نوشت 2:

سال اولی که آموختن دروس حوزوی را شروع کرده بودم؛ برای پیدا کردن غایتی که با درس ها میشد پیدا کرد، چارت درسی آموزش را گرفتم. بیشتر از 90 درصد دروس در شاخه های مختلف کتاب های علمای بزرگ اسلام بود. با همه خضوع و احترامی که برایشان قائل بودم؛ نکته ای که دائم ذهنم را مشغول کرده بود این بود که این کتاب ها حاصل علمی است که هر یک از علما در محضر قرآن پیدا کرده اند؛ پس چرا در برنامه درسی ما به جز چند قسمت کوچک از تفسیر، خبر دیگری از قرآن نیست؛

خود قرآن

بسیاری از کسانی که اسلام را پذیرفته اند و آن را به عنوان برنامه زندگی شان قبول دارند، توان نزدیک شدن و تلاش برای فهم قرآن ندارند. به همین دلیل علوم اسلامی تبدیل به حاشیه زنی بر کتب علمای سلف شده است یا ترجمه ای است از کتاب های غربی که لابه لایش آیه و حدیث هم وجود دارند.

شاید دلایل دیگری هم برای این خوف عظیم از نزدیک شدن به قرآن وجود داشته باشد و حتی در جایی که همت برای کسب تقوا و طهارت وجود ندارد؛ مبارک باشد اما تا کجا؟!

در جامعه ای که به خاطر خواندن آیه لَّا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ ، به جای کسب طهارت قرآن را بسته اند و کنار گذاشته اند و انواع جایگزین ها را برایش پیدا کرده اند شاید راه این باشد که ابتدا هر نوع امیدی را از هر نوع علمی(در معنای مصطلحش) قطع و ریشه الحادی و مشرکانه یا عبث بودنش را به رخ کشید و بعد دستشان را در دست خدایی گذاشت که هدایت می کند.


پس نوشت :

شب آخری که در مسجدالحرام نشسته بودم، مضطرانه دنبال حبل اللهی می گشتم برای بازگشتن. آدم ها می چرخیدند، از هر رنگی، از هر قومی. پشت مقام ابراهیم نشسته بودم و همه حجم نگاهم را کعبه ای پر کرده بود که در میان صحن روشن از چراغ ها با آسمان شب پیوند خورده بود.

ای خدایی که محمد را به ولایت برگزیدی. ای خدایی که در جایی مثل مکه، در زمانی مانند جاهلیت، پیامبرت را هدایت کردی. ای خدایی که همیشه بودی، هستی و خواهی بود. ای خدایی که رب محمد هستی و مرا به او عزت دادی. ای خدایی که. . .


v     گاهی بعد از همیشه، خطاب ها برای بازگشت کفایت می کنند. . .

حوّی
۲۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۴:۰۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

بسم الله


استاد جهت حفظ و تقویت تمرکز در برنامه ریزی علمی-عملی فرمودند:

تحت تاثیر القائات دیگران قرار نگیرید، و با القائات خود، دیگران را تحت تاثیر قرار ندهید...


به دخترانشان به طور خاص تر فرمودند!



شریعتمداری
۲۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۱:۴۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳ نظر
بسم الله الرحمن الرحیم

أ لم یعلم بأن الله یری؟!!
(علق/14)
...
إن کان علی الهُدی
أو
أمر بالتقوی...
(علق/11و12)

صدق الله العلی العظیم

خانزاده
۲۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۲:۲۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم


اگر در تاریخ اقوام گذشته سیر و مطالعه ای داشته باشی، گذرت به ذکر عاقبت اقوامی که هلاک شده اند، حتما می افتد.

قومی که فرعون داشتند و در رود نیل غرق شدند، بدنش را آب بیرون افکند و مومیایی کرده و هنوز موجود است...

قومی که آتش فشان بر سرشان ریخت و پودر شدند...

قومی که با فیل می خواستند به کعبه حمله کنند و گل بر سرشان افکنده شدند و کاه خرد شده شدند...

قومی که سیل آمد و همگی را جز آنها که به کشتی پناه بردند، غرق کرد...

قومی که...


توی تاریخ هیچ جایش ذکر نشده این قوم به سبب چه عملی مستوجب چنین هلاکتی شدند! حتی نامی از رسول شان برده نشده است.

تاریخ به چنین چیزی معتقد نیست!


اما قرآن را که میخوانی خداوند تاکید دارد به تو بفهماند که "او" بوده، فاعل و آمر ِ تمام این هلاکت ها...

خدا تاکید دارد بفهمی بر حسب "اتفاق" و تغییرات آب و هوایی نبوده که طبعیت بر سر انسان ها یورش بیاورد!

خدا تاکید دارد بلکه بفهمی و ایمان بیاوری که انسان از هر دستی بدهد، از همان دست می گیرد! آنچه پیش آمده هرچند نوعی مرگ است، و تاریخ چنین ذکر می کند، اما از منظر خداوند، "عذابی منطبق بر عمل آن قوم" و بد هلاکتی بوده است...

خدا تاکید دارد بدانی و تصدیق کنی، هیچ قومی قبل از حضور منذر مبین، و اعراض از او، مورد غضب قرار نگرفته اند...

خدا تاکید دارد بفهمی که عمل سوء، آنقدر سوء است که طبیعت اطراف عاملان به سوء را متغیر و وحشی می کند...


خدا میخواهد بدانی که همه عالم، تحت امر اویند...

خدا ابا ندارد بگوید من هلاکشان کردم! او، فاعلیتش را در آیات فاش بیان می کند...خدا از هیچ کسی نمی ترسد، چون کسی جز او در عالم نیست!

گیرم که تاریخ، خدا را از تمام وقایع حذف کند! خدا، زیر خروارها اوراق تاریخ، گم نمی شود! تاریخ، توان ظلم به جایگاه رب را ندارد! اما خب میتواند بندگان ساده را فریب دهد...


خدا انذار میکند که هلاکت نیز قانونی در آفرینش است...با این قانون پیش نروید، ای بندگان من!

خدا انذار شدیدتری برای ما دارد...برای قومی که دیگر نبی ظاهری ندارد...و کتاب به او به ارث رسیده است.

خدا انذار شدیدتری برای قوم ما دارد که اگر هلاک شویم، انقدر تدریجی و با توجیهات علمی است، که حتی فرصتی شبیه به فرعون در زمان غرق شدن برای ایمان به خدای رسولمان، هم ممکن است نیابیم!


این قوم، نیاز به "رسول" دارد...

و رسول هرکسی است که حق را برای قوم بیان کند...


مگر قلب قرآن را نخوانده اید؟


وَ جَاءَ مِنْ أَقْصَا الْمَدِینَةِ رَجُلٌ یَسْعَى‏ قَالَ یَقَوْمِ اتَّبِعُواْ الْمُرْسَلِینَ(20)

اتَّبِعُواْ مَن لَّا یَسَْلُکمُ‏ْ أَجْرًا وَ هُم مُّهْتَدُونَ(21)

وَ مَا لىِ‏َ لَا أَعْبُدُ الَّذِى فَطَرَنىِ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ(22)

ءَ أَتخَِّذُ مِن دُونِهِ ءَالِهَةً إِن یُرِدْنِ الرَّحْمَانُ بِضُرٍّ لَّا تُغْنِ عَنىّ‏ِ شَفَعَتُهُمْ شَیًْا وَ لَا یُنقِذُونِ(23)

إِنىّ‏ِ إِذًا لَّفِى ضَلَالٍ مُّبِینٍ(24)

إِنىّ‏ِ ءَامَنتُ بِرَبِّکُمْ فَاسْمَعُونِ(25)

قِیلَ ادْخُلِ الجَْنَّةَ  قَالَ یَالَیْتَ قَوْمِى یَعْلَمُونَ(26)

بِمَا غَفَرَ لىِ رَبىّ‏ِ وَ جَعَلَنىِ مِنَ الْمُکْرَمِینَ(27)


شریعتمداری
۲۳ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۰:۳۷ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱ نظر

اتفاق های عجیب همیشه عجیب اتفاق نمی افتند.

گاهی برای پیدا کردن، رسیدن یا فهمیدی چیزی زمین و آسمان را به هم می دوزی و چیزی پیدا نمی کنی... انگار ساعت ها با دری کلنجار رفته باشی؛ با پتک و دیلم، آهن و تیشه حتی مشت و لگد، و باز نشده باشد.

 آن وقت، وقتی خسته شدی و ناامید و پشیمان و خواستی پشت کنی؛ دستت را می گذاری روی دستگیره که بلند شوی و بروی و ناگهان در باز می شود.

به همین سادگی و آرامی به همین عجیبی

چند روز پیش جلسه ای داشتیم برای بررسی همایشی که برگزار شده بود. نقدها و نظرات گذشته و پیشنهادات و برنامه های آینده و حکایت انتظار ولی

یک دفعه بندهایی که مرا به هزار و یک جای دیگر وصل کرده بودند؛ قطع شدند. باور می کنید همین قدر آرام و همین قدر بی ربط یا ربطی که من نمی دیدمش.

اگر کسی می دانست چند وقت بود دست و پا می زدم برای قطع تعلق ها و دل دادن و جان دادن و سر زانو به زمین زدن در برابر قرآن، می فهمید این باز شدن در چه عجیب بوده و چه اتفاق های عجیبی که اصلا عجیب اتفاق نمی افتند

 

پ.ن. چه قدر کلمه آرامی در میان نوشته ام آمده؛ نمی دانم ارتباطی دارد به بزرگواری که چند وقتی است یک شگفتی آرام از بودن را به من داده اند یا این هم از آن ربط های بی ربط این عالم است.

 

پ.ن. برای کسی که روزگاری کلمه نمی توانم در گنجینه لغات ذهن اش نبود

و روزگاری دیگر کلمه می توانم در جریان خیالش نقشی نداشت

روزگار شیرینی است توانستنی که اثبات نتوانستن است.

که: کُل فعلِ فاعِله الله

و لا حَول و لا قُوه إلا بالله

(تدبر ادبی، مبحث حدوث و ثبوت)

حوّی
۲۲ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۸:۰۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر

بسم الله


آدمها مثل سوره می مانند!

هیچ وقت یه بخش از وجودشون -که میتونه متناظر با یک واژه، یا یک جمله، یا یک کلام- باشه رو نمیتونی بدون اطلاع از دیگر بخش های پس و پیش آن، تحلیل کنی!


اگر بخش از ویژگی یک فرد/خودت را که متناظر با یک واژه است بخواهی بفهمی، باید حتما آن واژه را در جمله اش بررسی کنی!

اگر جمله است، موضوع و مجمول و نوع اسناد و جای جمله در کلام را بفهمی

اگر کلام است، مفهوم و غرض آن را و ارتباطش با دیگر کلام های هم محور

و اگر دارای فصل هایی است، حتما بقیه فصل ها نیز دیده شوند...


تا متن یکپارچه یک فرد/خودت بدست بیاید!


بعضی افراد میتوانند در واژگان یا جملاتشان با یکدیگر مشترک باشند، اما الزاما کلام و متن شان هم غرض و یکی نیست.

بعضی دیگر هرچند واژگان مشترکی در وجودشان با یکدیگر یافت نمی شود، اما در غرض کلامهایشان هم جهت اند! و در نتیجه متن های شبیه تری دارند...


اینکه متناظر هریک از این دسته بندی های تدبر ادبی در وجود یک انسان چه چیزهایی است، جای تامل و تعمیق دارد...


سوره مبارکه یوسف با محور قرار دادن داستان زندگی یک نبی در سوره ای که به عنوان احسن قصص شناخته می شود، می گوید:

1- یک محسن از واژه گرفته تا متن کلی زندگیش، محسنانه است.

2- علی رغم نکته بالا، برای فهم تمام ابعاد این حسن باید به تمام فصول زندگی او نیز واقف شوی. از این رو، خداوند فصل به فصل زندگی ایشان را پرده برداری میکند. از کودکی تا سروری شان.

3- 114 سوره قرآن، 114 فصل از دریافت های وحیانی بر قلب حضرت رسول(ص) است. حضرت رسول(ص) در هر دریافت سوره ای، خود در فصلی از رسالت شان بوده اند.

 با فهم رسول هر سوره، میتوان فصلی از زندگی ایشان را شناخت تا شناختی متن وارانه و یکپارچه از وجود انسان کامل بدست آورد.

به طور کلی میتوان دو ابر-فصل برای حضرت رسول(ص) در سوره ها در نظر گرفت: فصل مکی، و فصل مدنی.

4- در هر فصل، تنها ذکر آن بخشی از کلام که غرض را برساند کفایت می کند. در واقع وجود فصل برای فهم ابعاد و بسترهای مختلف یک جریان (که میتواند رسالت باشد، یا زندگی یک نبی، یا زندگی خودمان) بسیار حیاتی است. اما ذکر تمام جزئیات در آن فصل، لزومی ندارد. پس کلام، با نهایتا بلاغت، فصاحت و محذوفات در فصل جاگذاری می شود.


فصل را نمیتوان حذف کرد!

اما کلامها میتوانند کوتاه یا بلند در آن قرار بگیرند.


فصول یک سال باید وجود داشته باشند، تا بسترهای تغییر آب و هوایی در یک سال مشخص باشند، اما میتواند یک فصل واقعا سه ماه طول نکشد! 


پ.ن. فهم این موضوع، در یک تجربه عینی اتفاق افتاده ست و بعد تبدیل به یک متن نیمه علمی شده است. اگر میشد تجربیات را ثبت کرد، شاید فهم این متنها برای مخاطب نیز راحتتر می بود. و چون نزول و نوشتار همزمان است، بسیار پراکنده...




شریعتمداری
۲۲ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۰:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر