قسم به «قلم» که شمایید؛ قسم به «سطر» که عبد خداست و قسم به «نون» که خودِ خودِ خداست؛ تقدیر خدا بر این شد که خود را با شما بر هستی نقش کند و اینگونه شد که ما، نه؛ همهی هستی با شما احیا شد. نطق از شما جان گرفت و عقل با شما جریان یافت و نبضِ جریان بود و نبود خلقت بر خُلُق عظیمتان به تپش افتاد.
کمالِ بودنِ در جریانِ «نون» و «قلم» و «سطور» هستی، در «کاف» خطاب «أَ فَنَجعَلُ المُسلِمینَ کالمُجرِمین» معنا یافت و عبدْ شدن ما، معیار اتصالمان به شما یا غیر، تعریف شد.
اما اگر قلم، شمایید و نگارنده، خدا؛ که صدق هستی بر این گواه است؛ چرا هستی آکنده از اثر نقش قلم خدا نیست؟! چرا ما سطور نوشته شما نیستیم؟! چرا سبیلمان با مسلمین متصل به شما همجهت نیست؟!
چه جدا کرد ما را از شما، و از تپش انداخت نبض تپنده حیاتمان را، و شکست این حلقه اتصال خداییِ ما و شما را که بودنمان را معنا میکرد؛ جز ظلمی که از خُلق طغیانزده سَر بر آورد و داغمان زد بر نشان رسوایی و بیبَرِمان کرد تا آنجا که «کالصَّریم» شدیم؛ اما «عَسىَ ربُّنا أَن یُبدِلَنا خَیراً مِنها إنّا إلى ربّنا راغِبون» که ما آگهیم بر اینکه «إنّا کُنّا طاغین» و ترسان و خاشعیم از «یَومَ یُکشَفُ عَن ساقٍ وَ یُدعَونَ ألى السُّجودِ فَلا یَستَطیعون» و از اینرو مُدام و هر لحظه سر بر سجود زمرمه میکنیم «لااله الّا انت سبحانَک انّی کنتُ مِنَ الظّالمین» تا خدا نجاتمان دهد از دوری شما و بازگرداندمان در زمره متقینی که بهشتشان، جز اثر وجود شما و مهر تأیید نگاهتان بر قلبشان نیست، و سرشار شویم از نعمت حضور توأم با ظهورتان؛ همچون نعمت بیبدیل «بازگشت یونس نبی» که پاداش توبه قومش شد.
نویسنده: خانزاده
تدبر ادبی در سوره مبارکه قلم
طرح ختم مفهومی جزء 29 قرآن، در بیوت نورانی محلات تهران در ماه مبارک رمضان