بسم الله الرحمن الرحیم
بعضی وقتها که اسم بعضی ها توی جمع می آید، در علت یابی موفقیت های توحیدی/قرآنی فرد می گویند:
- خب چون فلانی خیلی باهوش و با استعداد است!
- چون فلان خیلی خوش بیان است.
- فلانی خیلی فعال و بانشاط است.
- فلانی شرایط زندگیش آرام و با سکونت است.
- فلانی خیلی خلاق و خوش قلم است.
- فلانی خوش برخورد و جذاب است.
- فلانی زندگی روبراهی دارد...
- فلانی توان مقابله با فلان حالات و مشکلات را دارد.
- فلانی...فلانی...فلانی.....!
این وسط پشت صحنه ای که اتفاقا خیلی هم پشت و ندیدنی نیست، انگار دیده نمی شود.
اینکه چنین افراد و فلانی هایی، خیلی "محتاج" و نیازمند به قرآن خودشان را یافته اند... انقدر نیازمند که خدا برای رفع نیازشان، توان و استعدادها و فضل های خاصی هم نصیب شان کرده است تا برسند به آنچه که باید.
آنها فرصتی برای ایستادن و فکر کردن حتی درباره خوبی های خودشان هم ندارند! اگر بگویی شان، شاید حتی ندانند اینگونه اند! او آنطور است که دغدغه اش شعله ورش کرده و باید پیش رود...
سوره مبارکه عبس انسان را امر به نظر در طعام میکند. در تشریح طعام او، انواع میوه ها و روییدنی های از زمین را نام می برد.
نقطه اشتراک تمام روییدنی های بر خاک، "نیاز" شدید دانه به فرو رفتن و طلب از خاک و چشم بر آسمان بودن برای دریافت مایه حیات است.
این است که دانه ای را می رویاند و البته بعدش هر دانه ای به شکلی بروز می یابد...
شکل هایی که هیچ شباهتی ظاهرا بهم ندارند، در اقلیم، شرایط و آب و هوایی که باز هم شباهتی به هم ندارند، اما وجه اشتراک همگی شان "فهم فقر و طلبشان برای شکوفایی" است:
یکی انگور، یکی سبزی، یکی زیتون، یکی نخل، یکی باغ پر درخت، یکی میوه و دیگری چراگاه پرعلف......
اما اگر نبود این طلب و نیاز شدید که او را به شکوفایی می رساند و استجابت حتمی آن از جانب خدا، فرق آن دانه با تمام استعدادهای نهفته اش، با دیگر دانه هایی که از بین می روند، چه بود؟!
فَلْیَنظُرِ الْانسَانُ إِلىَ طَعَامِهِ(24) أَنَّا صَبَبْنَا الْمَاءَ صَبًّا(25) ثمَُّ شَقَقْنَا الْأَرْضَ شَقًّا(26) فَأَنبَتْنَا فِیهَا حَبًّا(27) وَ عِنَبًا وَ قَضْبًا(28) وَ زَیْتُونًا وَ نخَْلًا(29) وَ حَدَائقَ غُلْبًا(30) وَ فَاکِهَةً وَ أَبًّا(31) مَّتَاعًا لَّکمُْ وَ لِأَنْعَامِکمُْ(32)
خدایا، ما را به دانهگی بپذیر!