کوثر

سرگشتگی در قاموس ماست؛‌ چون عاشقانی هستیم از دیار سلمان(ره)

کوثر

سرگشتگی در قاموس ماست؛‌ چون عاشقانی هستیم از دیار سلمان(ره)

بسم الله مجریها و مرسیها
یا بنی! ارکب معنا...

طبقه بندی موضوعی

نویسندگان

بسم الله


امروز فهمیدم:

ذکر، روح هر سعی ای است.

ذکر یعنی هوشیاری دائمی و پیوسته نسبت به مقصد یا محل لقاء...


اگر سعی کنی اما ذکر جاری نداشته باشی، عملت شبیه نوزادی میشود که جسم دارد و حتی شاید متولد هم شود...اما حیات نه!

یا به میزانی که ذکرت قطعی داشته باشد به انواع اندام های آن طفل، نقص وارد میشود...

یعنی مثلا حیات دارد اما قلب اش ضعیف است...دستان و پاهایش نا ندارند...معده اش توان هضم را نیافته و............


خدایا سعی هایمان را مشکور خودت قرار بده!


شریعتمداری
۳۰ آبان ۹۵ ، ۲۲:۲۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

 

وقتی از کسی ناراحت/عصبانی می‌شویم،

یا به حق است، یا ناحق...

ناحق‌اش که هیچ.

اگر به حق باشد، به نفع هر دویمان است اگر زبان خاطی شویم و برای او استغفار کنیم. وقتی زبان او قاصر شده است برای استغفار...

البته وسعت روحی بالایی میخواهد چنین هضم و کظمی.

 

چون اگر مخالف مان به ما بپیوندد، یکی به ما اضافه می شود و ما تقویت می شویم.

اما اگر مخالف مان به ما نپیوندد، شیطان این طعمه را رها نکرده و خواهد بلعید...و بر علیه خودمان همچنان می‌شوراندش.


همه بر علیه یک دشمن مشترک باشیم!

 

وَ لا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَ لاَ السَّیِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتی‏ هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَداوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمیمٌ (فصلت، 34)

و چون معلوم است که خوبى و بدى یکسان نیست لا جرم تو بدى‏هاى مردم را بهترین عکس العمل دفع کن تا آن کسى که بین تو و او دشمنى هست چنان از دشمنى دست بردارد که گویى دوستى مهربان است.


شریعتمداری
۲۵ آبان ۹۵ ، ۱۸:۱۵ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم


آدم بعضی وقتها در زندگی اش دارد قرآن میخواند

اما چون از روی قرآن نمیخواند،

نمی داند که دارد قرآن می خواند.

اتفاقا اصلا هم اوضاع خوش نمی گذرد.


بعدا وقتی قرآن خواند

می بیند عه! من این را قبلا خوانده بودم!

انگار به آشنای دوری یکهو رسیده باشد!


آدم بعضی وقتها در زندگی اش دارد قرآن میخواند

و اتفاقا از روی قرآن هم می خواند،

اما نمی داند چرا این آیه/سوره را مکرر دارد میخواند.

و نمی داند چرا فتحی نمی بیند...


بعدا که بیشتر خواند،

می فهمد.



آدم بعضی وقتها فکر می کند گم شده است...

بعدا وقتی پیدا شد و دنیایش روشن،

می فهمد هدایت شده است.


می فهمد روشنایی قسم خوردنی است.


پانوشت: شاید برگرفته از سوره ضحی.


شریعتمداری
۲۵ آبان ۹۵ ، ۱۶:۳۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
بسم الله الرحمن الرحیم

کاش آدم در دنیا زندگی می کرد
اما نه انقدر آغشته به آن...
شریعتمداری
۱۵ آبان ۹۵ ، ۲۰:۴۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم


تصور کنید در یک بیابان اید و گم شده‌اید. باید مسیری را انتخاب کنید و پیش بروید. غیر از مسئله سر درگمی برای انتخاب مسیر، شرایط جسمی هم رو به افت است و آب تمام شده است. به این حالت ضال میگویند.

با نشانه‌هایی مسیری را انتخاب و طی می‌کنید تا به آبادانی و آب برسید. به این حالت ظن می گویند.

طبیعتا با طی مسیر و بر اثر تلاشتان، عطش تان بیشتر میشود. شما در راه رسیدن به آب و آبادانی هستید اما اوضاع جسمی‌تان هر لحظه سخت‌تر میشود. به این حالت عطش می‌گویند. و در معنای وسیع تر، هر عطشی به خاطر نیازی است.

در حالی که فاصله شما با مقصد مورد نظرتان هرچه کمتر می‌شود اما طاقت بر رسیدن بدانجا دارد دائما سختتر میشود. به این حالت استقامت بر حرکت تا رسیدن به مقصد، صبر می گویند.

تنها چیزی که موتور حرکت بیشترتان است، امید رسیدن به مقصد است. به این حالت رجاء می گویند.

تصور نرسیدن، دیر رسیدن، انحراف از مسیر و خلاصه در راه ماندن شما را نگران میکند. به این حالت خوف می گویند.

وقتی به نزدیکهای آبادانی رسیدید و امیدتان نمود عینی اما همچنان دور دست یافت، حال جسمی‌تان با اینکه رفع نیاز نشده اما به یکباره رو پا شده و سرعت میگیرد! به مناره های آبادانی که نوید رسیدن را به شما می‌دهد، میتوان معنای «فلق» را داد. و به آن حالت نشاط برای زودتر رسیدن، شاید بتوان معنای وجد را بار کرد.


از رسیدن شما به آبادانی و رفع عطش و امنیت یافتن، معنای «فرج» را میتوان فهمید.



پانوشت: اگر معنای دقیق تری می شناسید، لطفا این متن را تصحیح بفرمایید.

همچنین سناریوهای تفصیلی تر با تعریف معانی بیشتر را هم میتوانید پیشنهاد بفرمایید.


شریعتمداری
۱۳ آبان ۹۵ ، ۱۹:۲۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۴ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم


امام برای غلام/کنیزش یک کاری می کند حتما...

کسی در بیت آنها، تشنه، گرسنه، عریان و... در یک کلام بی توجه نمی ماند.

 

مگر خودش به اختیار از بیت خارج شود

یا هیچ گاه اختیار نکند که در بیت شان حاضر شود! و توهم کند دارد آزادانه زندگی میکند!

 

امام مزد کارگرش را قبل از خشک شدن عرقش می دهد...

امام فراتر از انتظار غلامش به او عطاء میکند...

امام غلامش را تربیت می کند...

امام غلام می خرد، تربیت میکند و بعد آزاد می کند...

آدم ممکن است فرزند امام نباشد، اما غلام که میتواند باشد.

امام برای غلامی که زندگیش را وقف حضور در بیت او و مامور بودن به امر او میکند، دغدغه گذران زندگی را به بهترین نحو برطرف میکند...

 

انسانها با نقش هایشان خلق شده اند.

نقش مان را نسبت به امام دریابیم...

 

 

شریعتمداری
۰۸ آبان ۹۵ ، ۱۹:۳۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم


انقدری که از بعضی از علماء و عرفاء کرامت و نکته نقل میشود،

از حضرت رسول(ص) که گیرنده تمام غیبهای نازل شده بر عالم ملک بوده اند و حیات و ممات برای ایشان در هر حالت جنبه‌ای از حیات است، نقل کرامت و حدیث نشده و نمیشود!

والاترین کرامت حضرت رسول(ع) دریافت، تبیین، ابلاغ و در دسترس همگانی گذاشتنِ آیات قرآن بود. همان قرآنی که در قیامت از رفتار قومش با آن چنین گلایه خواهد کرد: وَ قَالَ الرَّسُولُ یَارَبّ‏ِ إِنَّ قَوْمِى اتخََّذُواْ هَاذَا الْقُرْءَانَ مَهْجُورًا(فرقان، 30)

آدم ممکن است عالم و عارف بشود، اما إحکام های زندگیش شباهتی به زندگی یک رسول «اُمّی» نداشته باشد! شبیه به رسولی که در دوران مدنی، کمتر روزهایی را گذرانده که در جنگ نبوده باشد...رسولی که خود را موظف به برپایی حکومت توحیدی می دانست.

آدم ممکن است خود را جزء امت حضرت رسول(ص) بداند و زندگی متشرعانه ای در پیش بگیرد، اما هیچ گاه مجاهدتی جمعی برای این امت انجام ندهد. 

یعنی هیچ گاه خودش را مامور به امر امام زمان اش نداند و ماموریتش را هم نفهمد. دیدار امام برای دریافت ماموریت ارزش دارد. و از این روست که فرموده اند هرکه امام زمانش را نشناسد و بمیرد، به مرگ جاهلیت مرده است، یعنی زندگی کرده و شاید ظاهرا هم خوب زندگی کرده باشد، اما نه در نقشه و ماموریت امامش! برای خودش زندگی کرده و برای خودش هم مرده...


این نوشته در نقد علماء و عرفاء نیست، چه اینکه چنینی نقدی در مقام کسی است که خود به علم یا عرفان احاطه ای داشته باشد.

این نوشته در توصیف حال جامعه‌ای شیعی و منابر و سخنرانی های مرسوم توسط بزرگانش در چنین جامعه ای است که نیازمند مجاهدت جمعی و مقاومت، استحکام و تواصی به حق و صبر در برابر دشمنان انفسی، انسی و شیاطین است اما حالش، حال عرفان پرستی، معنویتهای فردی، خودزنی های دائمی از نرسیدن به مقاصد مبهم یا اکتفا به ادعاگویی درباره قصدهای انقلابی است!

 

تلگرام ترکیده از تعدد کانالهای نقل کرامت و نکته از علماء و عرفاء! با مخاطبین چند هزار نفری! و بازدیدهای چند کیلویی در اقصی نقاط عالم!


انسان اینطور است که اگر وجودش را با حق سیر نکند و بر آن حق سرعت و رغبت بیشتر نگیرد، بهرحال در به در میگردد تا گرسنگی اش را به نحوی برطرف کند، اما با چیزی که هیچ وقت سیرش نمیکند!

خدا نجات مان دهد...



شریعتمداری
۰۷ آبان ۹۵ ، ۱۶:۳۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم


متن زیر را در حال و هوای مناسبت عرفه امسال نوشتم و منتشر نشده نگه داشته بودم.

دیروز صبح که پیام حلالیت رفیق دیگری رسید دوباره یاد این متن افتادم.

چقد خوبه آدم شنبه صبح، طلوع آفتاب را در تهران ببیند اما ظهر دیگر نجف باشد...



«سید...یادته یه شنبه ی دوری با هم نجف بودیم؟ گفتیم چه خوبه آدم شنبه نجف باشه... »


یادم آمد. صبح یک روز شنبه ی آبان ماهی بود که رسیدیم نجف...داشتیم آماده می شدیم از هتل برای اولین بار برویم حرم امیرالمومنین برای نماز صبح...که با رفقا می گفتیم صبح های شنبه، بدترین روزهای هفته دانشگاهی است! اما چه خوبه آدم شنبه نجف باشه...


حالا امروز شنبه است...و رفیقی که این پیام را چند روز پیش داد، نجف است...

اما اینجا تهران است...با پاهای بسته...


اللَّهُمَّ فَاجْعَلْ نَفْسِی مُطْمَئِنَّةً بِقَدَرِکَ رَاضِیَةً بِقَضَائِکَ مُولَعَةً بِذِکْرِکَ وَ دُعَائِکَ مُحِبَّةً لِصَفْوَةِ أَوْلِیَائِکَ مَحْبُوبَةً فِی أَرْضِکَ وَ سَمَائِکَ صَابِرَةً عَلَى نُزُولِ بَلائِکَ شَاکِرَةً لِفَوَاضِلِ نَعْمَائِکَ ذَاکِرَةً لِسَوَابِغِ آلائِکَ مُشْتَاقَةً إِلَى فَرْحَةِ لِقَائِکَ مُتَزَوِّدَةً التَّقْوَى لِیَوْمِ جَزَائِکَ مُسْتَنَّةً بِسُنَنِ أَوْلِیَائِکَ مُفَارِقَةً لِأَخْلاقِ أَعْدَائِکَ مَشْغُولَةً عَنِ الدُّنْیَا بِحَمْدِکَ وَ ثَنَائِکَ...



شریعتمداری
۰۲ آبان ۹۵ ، ۱۹:۵۰ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم


فرموده اند: علم خود را به شک تبدیل نکنید.


گزاره دریافتی از این حدیث، اینکه:

زیرا علم، در صورتی با خود صبر می آورد که نسبت به آن ثبات اطمینان وجود داشته باشد. ثبات اطمینان، استقامت انسان در دانستن است.

در صورتی که فرد در علم به آنچه می داند و حق و ثابت است، به شک بیفتد، صبر خود را در عمل به آن علم از دست می دهد.

شک، از عوامل شکست صبر در مسیر علمی است.


پس از مواقفی که فرد را دچار شک به علمش می کند، بایستی دوری جست.


گزاره کاربردی اینکه:

از موقعیت ها، ارتباطات با افراد، خواندن مطالبی و... که پمپاژ شک میکنند، تا وقتی خود ثبات علمی پیدا نکرده اید، بپرهیزید. یا در صورت چاره نداشتن، به گزاره های کلی علم خود رجوع کنید و از توجه طولانی یا بحث دوری کنید.


پس از یافتن ثبات علمی، مواجهه با چنین مواردی برای فهم "نقیض" ها و تفصیل آن علم می باشد.

به چنین مواجهه هایی میتوان نام احتجاج نیز گذاشت.


در نتیجه احتجاج وظیفه مومن/شیعه ای است که بر علم خود صبر یافته است.


نشانه چنین فردی چند چیز است:

1- به دلیل استقامت در علم خود، آن را به بروز و عمل توانسته برساند. پس در علم و عمل خود به مقام صدق رسیده است. یعنی هرچه می داند را عمل میکند و چیزی نمیداند مگر به آن عمل کند.

2- به دلیل صبر و صدق، علمش درونی و مکتوب بر وجودش شده است.

3- به دلیل اطمینان به آنچه می داند، به منبع علم دسترسی یافته و میتواند در مواجهات و احتجاجات از الهامات حق بهره برد. زیرا علم، امری در جریان و در حال نزول ِ آن به آن است. 

4- به دلیل چنین اتصالی، جز حق نمیگوید پس توان محو باطل را می یابد. زیرا اثر بروز حق در هر جا، محو باطل است. چون حق بیاید، باطل رفتنی است.



پ.ن. گزاره ها ممکن است در طول زمان تکمیل تر شوند.

بعدا اضافه: ظاهرا حدیث دقیقا آنی نیست که نقل شده است. به عنوان یک جمله منطقی خوانده شود، نه عین کلام معصوم(ع).



شریعتمداری
۳۰ مهر ۹۵ ، ۰۹:۱۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

دستش را بالا برد،‌ آب لیوان را داخل گلدان ریخت و آن را داخل کوله اش قرار داد و زیپ آن را بست.

با تعجب گفتم: «کجا داداش؟»

سرش را به سمتم  چرخاند و همان لبخند همیشگی بر لبانش نقش بست.

گفتم: «یک ساعت دیگه اعزام میشیم. کجا یهو راه افتادی؟»

با همان لبخند از سنگر بیرون زد. به دنبالش راه افتادم: «چی شد بابا؟ صبر کن. ببین داداش اگر از شوخی من ناراحت شدی من معذرت میخوام. صبر کن ببین چی میگم ...»

تَرک موتور عباس سوار شد.

«پس حاجی به تو گفت بری عقب؟»؛‌ صدای محمد بود.

سرش را به نشانه تایید تکان داد. گفتم: «عقب برای چی؟ حاجی گفت برو عقب تو هم گفتی چشم؛‌ خب یه خرده اصرار میکردی،‌ می گفتی یه نفر دیگه رو بفرستن. آخه چرا تو؟»

همان طور که می خندید گفت: «درس فرمانده سوال داره؛‌ اما اَمرش نه».

عباس گاز موتور را گرفت و ... .

بعدها شنیدم آن روز فرمانده صدایش کرده و گفته بود باید برگردد عقب و مدتی در آشپزخانه مقرّ مشغول شود.

گرچه هیچ وقت به عقب نرسید؛‌ در همان میانه راه ...


السلام علی الارواح التی حلت بفنائک... 

خانزاده
۲۳ مهر ۹۵ ، ۱۹:۳۷ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر

کامل الزیارات مُحَمَّدٌ الْحِمْیَرِیُّ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْبَرْقِیِّ عَنْ أَبِیهِ رَفَعَهُ قَالَ: 

دَخَلَ حَنَانُ بْنُ سَدِیرٍ عَلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع وَ عِنْدَهُ جَمَاعَةٌ مِنْ أَصْحَابِهِ فَقَالَ یَا حَنَانَ بْنَ سَدِیرٍ تَزُورُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع فِی کُلِّ شَهْرٍ مَرَّةً قَالَ لَا قَالَ فَفِی کُلِّ شَهْرَیْنِ قَالَ لَا قَالَ فَفِی کُلِّ سَنَةٍ قَالَ لَا قَالَ مَا أَجْفَاکُمْ بِسَیِّدِکُمْ قَالَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قِلَّةُ الزَّادِ وَ بُعْدُ الْمَسَافَةِ قَالَ أَ لَا أَدُلُّکُمْ عَلَى زِیَارَةٍ مَقْبُولَةٍ وَ إِنْ بَعُدَ النَّائِی قَالَ فَکَیْفَ أَزُورُهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ اغْتَسِلْ یَوْمَ الْجُمُعَةِ أَوْ أَیَّ یَوْمٍ شِئْتَ وَ الْبَسْ أَطْهَرَ ثِیَابِکَ وَ اصْعَدْ إِلَى أَعْلَى مَوْضِعٍ فِی دَارِکَ أَوِ الصَّحْرَاءِ فَاسْتَقْبِلِ الْقِبْلَةَ بِوَجْهِکَ بَعْدَ مَا تُبَیِّنُ أَنَّ الْقَبْرَ هُنَالِکَ یَقُولُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى‏ فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ‏ ثُمَّ قُلْ:

 السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا مَوْلَایَ وَ ابْنَ مَوْلَایَ وَ سَیِّدِی وَ ابْنَ سَیِّدِی السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا مَوْلَایَ یَا قَتِیلَ بْنَ الْقَتِیلِ الشَّهِیدَ بْنَ الشَّهِیدِ السَّلَامُ عَلَیْکَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ أَنَا زَائِرُکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ بِقَلْبِی وَ لِسَانِی وَ جَوَارِحِی وَ إِنْ لَمْ أَزُرْکَ بِنَفْسِی وَ الْمُشَاهَدَةِ فَعَلَیْکَ السَّلَامُ یَا وَارِثَ آدَمَ صَفْوَةِ اللَّهِ وَ وَارِثَ نُوحٍ نَبِیِّ اللَّهِ وَ وَارِثَ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلِ اللَّهِ وَ وَارِثَ مُوسَى کَلِیمِ اللَّهِ وَ وَارِثَ عِیسَى رُوحِ اللَّهِ وَ کَلِمَتِهِ وَ وَارِثَ مُحَمَّدٍ حَبِیبِ اللَّهِ وَ نَبِیِّهِ وَ رَسُولِهِ وَ وَارِثَ عَلِیٍّ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَصِیِّ رَسُولِ اللَّهِ وَ خَلِیفَتِهِ وَ وَارِثَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَصِیِّ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ لَعَنَ اللَّهُ قَاتِلَکَ وَ جَدَّدَ عَلَیْهِمُ الْعَذَابَ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ أَنَا یَا سَیِّدِی مُتَقَرِّبٌ إِلَى اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ وَ إِلَى جَدِّکَ رَسُولِ اللَّهِ وَ إِلَى أَبِیکَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ إِلَى أَخِیکَ الْحَسَنِ وَ إِلَیْکَ یَا مَوْلَایَ فَعَلَیْکَ سَلَامُ اللَّهِ وَ رَحْمَتُهُ بِزِیَارَتِی لَکَ بِقَلْبِی وَ لِسَانِی وَ جَمِیعِ جَوَارِحِی فَکُنْ یَا سَیِّدِی شَفِیعِی لِقَبُولِ ذَلِکَ مِنِّی وَ أَنَا بِالْبَرَاءَةِ مِنْ أَعْدَائِکَ وَ اللَّعْنَةِ لَهُمْ وَ عَلَیْهِمْ أَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ وَ إِلَیْکُمْ أَجْمَعِینَ فَعَلَیْکَ صَلَوَاتُ اللَّهِ وَ رِضْوَانُهُ وَ رَحْمَتُهُ

 

ثُمَّ تَتَحَوَّلُ عَلَى یَسَارِکَ قَلِیلًا وَ تُحَوِّلُ وَجْهَکَ إِلَى قَبْرِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ع وَ هُوَ عِنْدَ رِجْلِ أَبِیهِ وَ تُسَلِّمُ عَلَیْهِ مِثْلَ ذَلِکَ ثُمَّ ادْعُ اللَّهَ بِمَا أَحْبَبْتَ مِنْ أَمْرِ دِینِکَ وَ دُنْیَاکَ ثُمَّ تُصَلِّی أَرْبَعَ رَکَعَاتٍ فَإِنَّ صَلَاةَ الزِّیَارَةِ ثَمَانِیَةٌ أَوْ سِتَّةٌ أَوْ أَرْبَعَةٌ أَوْ رَکْعَتَانِ وَ أَفْضَلُهَا ثَمَانٌ تَسْتَقْبِلُ الْقِبْلَةَ نَحْوَ قَبْرِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع وَ تَقُولُ:

أَنَا مُوَدِّعُکَ یَا مَوْلَایَ وَ ابْنَ مَوْلَایَ وَ سَیِّدِی وَ ابْنَ سَیِّدِی وَ مُوَدِّعُکَ یَا سَیِّدِی وَ ابْنَ سَیِّدِی یَا عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ وَ مُوَدِّعُکُمْ یَا سَادَتِی یَا مَعْشَرَ الشُّهَدَاءِ فَعَلَیْکُمْ سَلَامُ اللَّهِ وَ رَحْمَتُهُ وَ رِضْوَانُهُ‏[1].

 

 

 



[1] ( 1) کامل الزیارات ص 288 و بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏98، ص: 368.

شریعتمداری
۲۳ مهر ۹۵ ، ۱۴:۱۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم


تسلیت می گویم...به امام عصر عجل الله تعلی فرجه الشریف...به انبیاء، اولیاءالله، شهدا، صدیقین و صالحین عالم...

به شیعیان امیرالمومنین علیه السلام...و شما.

به محبین ایشان...و خودم.

 

تسلیت، حتما داغ را تسلی می دهد. القای صبر می کند.

کاش یک نفر به آدم تسلیت می گفت...حتی اگر ظاهرمان خیلی به عزادارها نخورد... تسلیت، القای ادب عزاداری را میکند.

تسلیت هم یک جور تواصی است...

 

شریعتمداری
۲۳ مهر ۹۵ ، ۱۳:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

قُل لَّا أَسَلُکمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فىِ الْقُرْبىَ‏ (شوری 23)

ماییم قربی

وَ ءَاتِ ذَا الْقُرْبىَ‏ حَقَّهُ (اسراء 26)

ماییم قربی

وَ اعْلَمُواْ أَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شىَ‏ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِى الْقُرْبىَ‏ (انفال 41 )

ماییم قربی

إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکمُ‏ تَطْهِیرًا(احزاب 33)

ماییم قربی

حضرت سجاد (ع) در بازار کوفه

حوّی
۲۳ مهر ۹۵ ، ۱۲:۱۳ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَبَ الْکَهْفِ وَ الرَّقِیمِ کاَنُواْ مِنْ ءَایَاتِنَا عجَبًا(کهف9)

.

.

.

سر حسین بر نیزه بود.


حوّی
۲۲ مهر ۹۵ ، ۰۶:۰۶ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

یَأَیَّتهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئنَّةُ.ارْجِعِى إِلىَ‏ رَبِّکِ رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً.فَادْخُلىِ فىِ عِبَادِى.وَ ادْخُلىِ جَنَّتىِ.

.

.

.

صَبراً عَلی قَضائک   یا  رَبَّ،لا اِلهَ سِواکَ یا غیاثَ المستَغیثین  مالی رَبَّ سواکَ ولا مَعبودٌ غَیرک، صبراً عَلی حِلمِکَ یا فیاثَ مَن لا غیاثَ لَهُ یا دائماً لا نَغادَلَهُ یا محیی المَوتی یا قائِماً عَلی کُلِّ نفسٍ بِما کَسَبَت،احکُم بینی و بَینَهُم و انتَ خَیرُالحاکِمین




آخرین کلمات حضرت حسین در گودال قتلگاه

حوّی
۲۱ مهر ۹۵ ، ۰۵:۲۹ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم


خدا بندگانش را شبیه باغ پر درخت آفریده...بعضی بدون داربست سرپایند و بعضی محتاج به داربست.


بعضی ها شبیه باغی هستند که داربستها، ظاهرشان را سرپا نگه داشته است...

از آن باغهایی که درختانش نازک و نرمند...

 

این روزها، همه داربست ها میریزند...

تصور کن درختی را که دیگر نمیتواند سرپا بایستد...


عنوان: سوره انعام، آیه 141



شریعتمداری
۱۹ مهر ۹۵ ، ۱۴:۱۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

دست هایش را بالا برد

دست هایی که به خون پسرش سرخ بود

و 

هیچ نگفت

حتی 

اللهم تقبل منا...

حوّی
۱۸ مهر ۹۵ ، ۱۲:۱۵ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله النور

اللهم صل علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها


کلاس درس شیعه اهل بیتعلیهم السلام، از جنس کلاس درس علما نیست. شیعه با امام می بیند، از امام می شنود و «می شود» آنچه دیده و شنیده است.

ثبت شیعه بر قلب است و از این رو کلاس درس شیعه میدان جهاد است.

میان علم و عمل شیعه فاصله نیست؛ چون در شیعه، «شدن» جریان دارد.

شیعه، متدبر است و متدبر، شیعه.

اگر علما در واکاوی متون به دنبال علم هستند، شیعه در جست و جوی امام و تبعیت از او علم طلب می کند.

شیعه عالِم است؛ اما هر عالِمی شیعه نیست.

و ...


پ.ن: آنچه نوشته شد و می شود باورهایی است که به ثبت می رسند تا با نقد و چالش دیگران اصلاح و تکمیل شوند. از این رو از همه خوانندگان بزرگوار تقاضای عاجزانه دارم از نقد و سوال دریغ نفرمایند.

خانزاده
۱۶ مهر ۹۵ ، ۰۹:۵۶ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲ نظر

بسم الله النور

اللهم صل علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها

 

امام دیدن یعنی ندیدن خود؛‌

و این شاید ساده ترین گزاره ای است که خداوند آفریده ...


السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک...


خانزاده
۱۲ مهر ۹۵ ، ۱۸:۱۴ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم


هر انسانی یک خلوت محض دارد بین خودش و خدایش...در آن خلوت، اتفاقات زیادی از جانب خدا تقدیر و از جانب انسان فهمیده می شود.

برایم عجیب بود چطور شیطان این را نفهمیده! اگر میدانست این همه خود را به زحمت ضلالت کشاندن ناس نمی انداخت! چون آن خلوت، آبی است بر هر آتش افروزی شیطنت آمیزی...

در واقع همه‌ی آنچه شیطان میتواند بکند، فراموشاندن انسان و ایجاد نسیان درباره این فضا و این رابطه خصوصی است...هر آنچه او میکند ذیل مفهوم به غفلت انداختن می گنجد... حالا با انواع سرگرمیها از لغو، لهو و لعب، با غرور (فریب)، با زینت بخشیدن، با توهم علو، با وسوسه به انواع تعدی ها، طغیان ها، ظلم ها و...

کارکرد ذکر هم دقیقا در مقابل چنین نسیانی است. ذکر، خیمه یا به تعبیر دقیقتر حصن (دژ) مستحکمی میسازد که فضایی خصوصی بین انسان و خدا ایجاد میکند.

ذکر، دیوارهای دژی است که هر لحظه در مشت انسان است! به محض اینکه به آن متذکر شود، خیمه را برپا میکند و در امانش پناه میگیرد.

تکرار ذکر یا مداومت بر حالت متذکر بودن، مانند تداوم در چیدن آجرهای دیوار یک قلعه است! آجر چیدن تا بالا، کاری تکراری به نظر می آید اما هیچ آجری تکراری نیست و اگر نباشد تک تک آنها، دیوار بلندی بر فراز نمیشود.

تنوع ذکرها، مانند تنوع استحکامات و مصالحی است که در یک حصن میتواند مورد استفاده قرار بگیرد تا آن را غیرقابل نفوذ از هر جهت کند.

 

نکته ای که باعث میشود انسان خود را محتاج به ذکر دائمی بداند، فهم مفهوم دشمن جدی و نفوذش از راهی که خارج از اختیار و مشاهده انسان است...و البته نیاز هر لحظه انسان به دریافت معیار و فهم برای جلو رفتنش در مسیر، از منبعی غیبی و الهی.


اللهم اجعلنی فی درعک الحصینه التی تجعل فیها من ترید...

 

شریعتمداری
۰۴ مهر ۹۵ ، ۲۱:۴۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر