کوثر

سرگشتگی در قاموس ماست؛‌ چون عاشقانی هستیم از دیار سلمان(ره)

کوثر

سرگشتگی در قاموس ماست؛‌ چون عاشقانی هستیم از دیار سلمان(ره)

بسم الله مجریها و مرسیها
یا بنی! ارکب معنا...

طبقه بندی موضوعی

نویسندگان

إِنَّ عَلَیْنَا لَلْهُدَى

يكشنبه, ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۲:۰۳ ب.ظ


پیش نوشت 1:

حدود پانزده سال پیش، بین کتاب های مختلف چرخ می زدم که رسیدم به کتاب های روان شناسی. در همین چرخ زدن ها بود که کتابی پیدا کردم که زندگی نامه روانشناسان بزرگ قرن بیستم بود. بعد از خواندن متوجه شدم، اصل نظرات هر کدام از این اساتید بازتولید شیک و آکادمیک مشکلی بوده که در زندگی داشته اند. بگذریم چه نوع مشکلاتی. پس از آن دیگر نتوانستم به هیچ چیز این علم اعتماد کنم و در هر چیزی که شنیدم یا خواندم هیچ گاه نگاه شکاک و منتقدانه را کنار نگذاشتم.

پیش نوشت 2:

سال اولی که آموختن دروس حوزوی را شروع کرده بودم؛ برای پیدا کردن غایتی که با درس ها میشد پیدا کرد، چارت درسی آموزش را گرفتم. بیشتر از 90 درصد دروس در شاخه های مختلف کتاب های علمای بزرگ اسلام بود. با همه خضوع و احترامی که برایشان قائل بودم؛ نکته ای که دائم ذهنم را مشغول کرده بود این بود که این کتاب ها حاصل علمی است که هر یک از علما در محضر قرآن پیدا کرده اند؛ پس چرا در برنامه درسی ما به جز چند قسمت کوچک از تفسیر، خبر دیگری از قرآن نیست؛

خود قرآن

بسیاری از کسانی که اسلام را پذیرفته اند و آن را به عنوان برنامه زندگی شان قبول دارند، توان نزدیک شدن و تلاش برای فهم قرآن ندارند. به همین دلیل علوم اسلامی تبدیل به حاشیه زنی بر کتب علمای سلف شده است یا ترجمه ای است از کتاب های غربی که لابه لایش آیه و حدیث هم وجود دارند.

شاید دلایل دیگری هم برای این خوف عظیم از نزدیک شدن به قرآن وجود داشته باشد و حتی در جایی که همت برای کسب تقوا و طهارت وجود ندارد؛ مبارک باشد اما تا کجا؟!

در جامعه ای که به خاطر خواندن آیه لَّا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ ، به جای کسب طهارت قرآن را بسته اند و کنار گذاشته اند و انواع جایگزین ها را برایش پیدا کرده اند شاید راه این باشد که ابتدا هر نوع امیدی را از هر نوع علمی(در معنای مصطلحش) قطع و ریشه الحادی و مشرکانه یا عبث بودنش را به رخ کشید و بعد دستشان را در دست خدایی گذاشت که هدایت می کند.


پس نوشت :

شب آخری که در مسجدالحرام نشسته بودم، مضطرانه دنبال حبل اللهی می گشتم برای بازگشتن. آدم ها می چرخیدند، از هر رنگی، از هر قومی. پشت مقام ابراهیم نشسته بودم و همه حجم نگاهم را کعبه ای پر کرده بود که در میان صحن روشن از چراغ ها با آسمان شب پیوند خورده بود.

ای خدایی که محمد را به ولایت برگزیدی. ای خدایی که در جایی مثل مکه، در زمانی مانند جاهلیت، پیامبرت را هدایت کردی. ای خدایی که همیشه بودی، هستی و خواهی بود. ای خدایی که رب محمد هستی و مرا به او عزت دادی. ای خدایی که. . .


v     گاهی بعد از همیشه، خطاب ها برای بازگشت کفایت می کنند. . .

۹۵/۰۲/۲۶ موافقین ۰ مخالفین ۰
حوّی

نظرات  (۱)

الحمدلله به خاطر این رشد قابل رویت

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی