کوثر

سرگشتگی در قاموس ماست؛‌ چون عاشقانی هستیم از دیار سلمان(ره)

کوثر

سرگشتگی در قاموس ماست؛‌ چون عاشقانی هستیم از دیار سلمان(ره)

بسم الله مجریها و مرسیها
یا بنی! ارکب معنا...

طبقه بندی موضوعی

نویسندگان

۱۰ مطلب در شهریور ۱۳۹۵ ثبت شده است

بسم الله النور

اللهم صل علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها


جنگ صفین را که مرور می کنی؛ یکی از لحظات معروفش آن لحظه ای است که امامعلیه السلام، جناب مالک را فراخواندند و ایشان بدون درنگ بازگشتند و...

...

همه مان به اینجای قصه که می رسیم جناب مالک را می ستاییم، برای این همه ولایت پذیری؛ برای این همه چشم به دهان امام داشتن؛ برای این همه ...

همه مالک اشتر را فرمانده ای می دانیم بی بدیل، برای امیرالمومنینعلیه السلام؛ یار و یاوری که امام برای مشاوره به دنبالش می فرستادند؛ نه از آن رو که به مشاورت او نیازی داشتند، از آن رو که شأن مالک را به رخ بکشند و ...

...

هیچکس به بازگشت جناب مالک به فرمان امام در صفین که می رسد، لحظه ای به این فکر نمی کند که خب، آنچه ما از جناب مالک می بینیم و می گوییم، مالک از وجه امام است...

اما

مالک در وجه یک شیعه، یک یار مخلَص، در این درجه از محبوبیت در نظر امام، ...، مالکِ عاشقِ امیرالمومنینعلیه السلام؛ مالک در این وجه، چه حالی داشت در حین بازگشت؟!

بر مالک چه گذشت وقتی شنید امامش، در اضطرار، او را می خواند؟! چه گذشت بر او وقتی دید نااهلان، امامش را دوره کرده اند؟! چه گذشت بر او وقتی امیرالمومنینعلیه السلام را چنان بی تاب برای متقاعد کردن (به اصطلاح) یارانش دید؟! چه گذشت بر او ...

بر مالک چه گذشت در صفین؟!

....

و نکته ظریف قصه همین جاست که چرا هیچ وقت به این طرف قصه توجه نمی شود؟! چرا هیچ کس از حال مالک نمی پرسد؟! چرا همه مالک را با امیرالمومنینعلیه السلام و از وجه امیرالمومنینعلیه السلام می بینند؟!

چون ...

چون اصلا مالک ی نیست؛ مالک از همان روز که با علی شد؛ علی شد ...

حالا که همه علی است؛ می خواهی چه بشنوی از فرمانده علیعلیه السلام جز امر علیعلیه السلام؛ جز اجابت امر علیعلیه السلام؛ جز ... جز علیعلیه السلام.


السلام علیک یا امین الله فی ارضه ...

خانزاده
۲۹ شهریور ۹۵ ، ۰۹:۱۳ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳ نظر
بسم الله الرحمن الرحیم

چه بسا ارتباط با آنان که حیات دنیوی شان منقضی شده و حیات اخروی را به طور مطلق پیش می برند، آسان تر باشد...

بسته به اینکه ما زندگان در حیات دنیوی، چقدر توامان حائز حیات اخروی هم باشیم...


اینکه بتوان با مردگان در دنیا و حیات مندان در برزخ، چنان زیست که گویی زنده اند، یعنی فرد توانسته حیات اخروی را موازی و به حالت آسمانی بر فراز ارض حیات دنیوی اش، برپا کند...

مرگ، یک آیه است برای بازماندگان...

و آیه، نشانه ای در دنیاست تا با نظر در آن وجه حیات ممتد و باقی ِ اخروی برای هر آنچه حیاتی دنیوی دارد را، بتوان مشاهده کرد.



بَلِ ادَّارَکَ عِلْمُهُمْ فىِ الاَْخِرَةِ بَلْ هُمْ فىِ شَکٍ‏ّ مِّنهَْا بَلْ هُم مِّنْهَا عَمُونَ(66)
وَ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُواْ أَ ءِذَا کُنَّا تُرَابًا وَ ءَابَاؤُنَا أَ ئنَّا لَمُخْرَجُونَ(67)
لَقَدْ وُعِدْنَا هَاذَا نحَْنُ وَ ءَابَاؤُنَا مِن قَبْلُ إِنْ هَذَا إِلَّا أَسَاطِیرُ الْأَوَّلِینَ(68)
قُلْ سِیرُواْ فىِ الْأَرْضِ فَانظُرُواْ کَیْفَ کاَنَ عَاقِبَةُ الْمُجْرِمِینَ(69)

قُلِ الحَْمْدُ لِلَّهِ وَ سَلَامٌ عَلىَ‏ عِبَادِهِ الَّذِینَ اصْطَفَى ءَاللَّهُ خَیرٌْ أَمَّا یُشْرِکُونَ(59)

وَ قُلِ الحَْمْدُ لِلَّهِ سَیرُِیکمُ‏ْ ءَایَاتِهِ فَتَعْرِفُونهََا وَ مَا رَبُّکَ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ(93)

-سوره مبارکه نمل-


شریعتمداری
۲۶ شهریور ۹۵ ، ۲۳:۵۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها


برای مطالعه این متن بهتر است ابتدا دو مطلب زیر مطالعه شوند:

او نگران عاقبت ما بود

حاشیه ای بر متن «او نگران عاقبت ما بود» از سرکار خانم شریعتمداری


و اما بعد...

رسم مسلمانی و شیعه بودن برای همه ما از غدیر شروع می­ شود. آن روز که دست امیرالمومنینعلیه­ السلام بالا برده شد و رسولصلوات الله علیه خطاب به همه عالَم تا قیامت، فرمود: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه».

حالا هر یک از ما، در هر زمان و مکانی، بخواهیم به رسم اسلام درآییم باید از غدیر شروع کنیم. غدیر یعنی حالا امیرالمومنینعلیه­ السلام برای ما قرآن می­ خوانند؛ حالا امام­ مان خطاب به ما می­ فرمایند:

«أَن لَّا تَعْبُدُواْ إِلَّا اللَّهَ  إِنّىِ أَخَافُ عَلَیْکُمْ عَذَابَ یَوْمٍ أَلِیمٍ(هود/26)

یَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللَّهَ مَا لَکُم مِّنْ إِلَهٍ غَیرُهُ  إِنْ أَنتُمْ إِلَّا مُفْترُونَ ؛ یَاقَوْمِ لَا أَسئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا  إِنْ أَجْرِىَ إِلَّا عَلىَ الَّذِى فَطَرَنىِ أَ فَلَا تَعْقِلُونَ ؛ وَ یَا قَوْمِ اسْتَغْفِرُواْ رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَیْهِ یُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَیْکُم مِّدْرَارًا وَ یَزِدْکُمْ قُوَّةً إِلىَ‏ قُوَّتِکُمْ وَ لَا تَتَوَلَّوْاْ مجْرِمِینَ(هود/ 50 تا52) 

إِنىّ‏ِ لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ  ؛  فَاتَّقُواْ اللَّهَ وَ أَطِیعُونِ  ؛  وَ مَا أَسَْلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ  إِنْ أَجْرِىَ إِلَّا عَلىَ‏ رَبّ‏ِ الْعَالَمِینَ  ؛  فَاتَّقُواْ اللَّهَ وَ أَطِیعُونِ(شعراء/107 تا 110)  و ........»

و حالا ما باید  تکلیف­ مان را مشخص کنیم که در کدام جبهه هستیم!

تکلیف­ مان که مشخص شد، یعنی :

یا امام را پذیرفته­ ایم که در آن صورت، قرآن را از زبان امام خواهیم شنید و آن وقت با قرآنِ امام می­ رویم تا نقطه بای بسم الله الرحمن الرحیم.

یا امام را نمی­ پذیریم که در آن صورت هم قرآن می­ شنویم؛ اما قرآنی که می­ شنویم از امام نیست و در نتیجه ما را می­ برد تا عالِم شدن صِرف؛ تا علم روی علم گذاشتن مثل اینها:

1. «سدیر صیرفی می‌گوید:

نزد امام صادقعلیه السلام رفتم و به عرض رساندم که: به خدا سوگند خانه نشینی برای شما روا نیست!

فرمود: چرا ای سدیر؟

گفتم: چون دوستان، شیعیان و یاران شما فراوانند. به خدا اگر امیرمؤمنان به اندازه شما شیعه و یاور داشت، ابوبکر و عمر در بردن حق او طمع نمی‌کردند.

فرمود: ای سدیر، به نظر می‌رسد که چه مقدار باشند؟

گفتم: صد هزار.

فرمود: صد هزار؟

گفتم: دویست هزار.

فرمود: دویست هزار؟

گفتم: آری و نیمی از دنیا.

امام در پاسخ، سکوت اختیار کرد و پس از چند لحظه فرمود: ممکن است که با هم به ینبع برویم؟

گفتم: آری.

فرمود تا یک الاغ و یک استر را زین کنند.

من پیشی گرفتم تا سوار الاغ شوم، فرمود: ای سدیر، ممکن است که الاغ را به من واگذاری؟

گفتم: استر زیباتر و آبرومندتر است.

فرمود: الاغ برای من آسانتر است.

آن حضرت بر الاغ و من بر استر، به راه افتادیم تا وقت نماز رسید.

فرمود: ای سدیر، پیاده شویم تا نماز بخوانیم.

سپس فرمود: اینجا زمین شوره‌‏زاری است که در آن، نماز روا نیست.

حرکت کردیم تا به زمین قرمز رنگی رسیدیم؛ حضرت به جوانی که چند بزغاله را شبانی می‌کرد، نگاه کرد و فرمود: به خدا سوگند، اگر من به اندازه شماره این بزغاله‌ها یاور داشتم، سکوت برایم روا نبود!

او می‌گوید: پیاده شدیم و نماز خواندیم. آنگاه که از نماز فراغت پیدا کردیم، متوجه بزغاله‌ها شدم، آنها را شمارش کردم؛ 17 تا بیشتر نبودند.»

2. «در زمان امام صادقعلیه السلام یکی از یاران خراسانی به نام سهل خراسانی خدمت ایشان می رسند و حین گفتگو، مکرر از ایشان سوال می کند که آقا چرا قیام نمی فرمایید؟!! چرا تشکیل حکومت اسلامی نمی دهید؟!

حضرت سعی می کنند با سکوت و لبخند از کنار این موضوع بگذرند؛ تا اینکه شیعه خراسانی اصرار می ورزد که : "آقا چرا ... ما که هستیم! ..." و کم کم اعتراضش تندتر می شود که : "با این که حق خلافت و رهبری از آن شماست، و با این که ــ فقط در خراسان ــ صد هزار شیعه طرفدار و شمشیر زن دارید، چرا نشسته اید و قیام نمی کنید؟"

در این گیر و دار، امام صادقعلیه السلام از کنیزشان می خواهند که تنور را روشن کند و بعد، بی مقدمه به سهل می فرمایند: برو و داخل تنور بنشین!

سهل می ترسد و می گوید: آقای من! مرا به آتش عذاب مکن. از من بگذر که خدای از تو بگذرد.

امام دیگر چیزی نمی­ گویند تا اینکه در همین احوال، هارون مکی که مومنی وارسته و از یاران امام بود وارد می­ شود. امام به او می­ فرماید: کفش هایت را کناری بگذار و وارد تنور آتش شو و در آن بنشین!

هارون مکی، بی درنگ، داخل تنور داغ می­ شود و در آن می­ نشیند.

 پس از ورود هارون به تنور، امام، مدتی با سهل خراسانی صحبت فرموده و از اوضاع و احوال خراسان جویا می­ شوند و در این میان به گونه­ ای سخن می­ گویند که گویا از سهل هم بیشتر و بهتر بر مسایل خراسان واقف هستند. پس از آن به وی می­ فرمایند: برخیز و داخل تنور را نگاه کن!

سهل بلند می­ شود و به تنور نگاه می­ کند و می­ بیند که هارون مکی با آرامش تمام در میان آتش نشسته است.
آن گاه امام می­ فرماید: در خراسان چند نفر (شیعه)  مثل این مرد دارید؟

سهل عرض می­کند: سوگند به خدا، حتی یک نفر هم، این طور نداریم.»

و ... و این در حالی است که امام صادقعلیه السلام، فقط قریب چهار هزار شاگرد، در مجلس درس خود داشتند....

و ....


امام، جلوه تام خداوند در هستی است و همان گونه که خداوند رزقش را از هیچ موجودی، حتی کفار دریغ نمی­کند؛ امام نیز از هیچ رزقی، به هیچ موجودی دریغ نمی­ کند حتی اگر آن رزق، قرآن باشد و آنکه آن را طلب کرده، یار ایشان نباشد؛ گرچه پایان آن جز «لا یزید الظالمین الّا خسارا» نیست.

فکر می­کنم تا اینجا تقریبا پاسخ همه سوالات داده شده باشد، و اگر نه، حداقل مشخص شده که آنچه از آن به «دور» تعبیر می­ کنید اصلا امکان وقوع ندارد؛ چون تا امام را نپذیریم اساسا قرائت قرآن آغاز نمی­ شود.

اما در باب رویت عینی امام و غیبت و ظهور و الهام و ... ؛ وقتی در غدیر، ما را به امام رساندند و فرمودند قرآنِ با امام بخوانیم یعنی باید دست در دست امام زندگی کنیم؛ از این رو اگر از غیبت امام صحبت می­ شود نه اینکه امام، ظاهر نیستند یعنی عالَم، جلوه امام نیست، یعنی عالَم نتوانسته تجلی امام شود و نشان، از او داشته باشد، یعنی نظام امامتِ حاکمِ بر عالَم، عیان نیست.

اگر قرار است ظهور رخ دهد؛ نه اینکه در ظهور، امام از جایی دور می­ آیند و ما به رویت عینی امام می­ رسیم، یعنی ما همه، جلوه امام شده­ ایم و عالَم می­ رود که جلوه تام امام شود و این­گونه هستی از هم می­ پاشد برای آنکه «لَوْ أَنزَلْنَا هَذَا الْقُرْءَانَ عَلىَ‏ جَبَلٍ لَّرَأَیْتَهُ خَاشِعًا مُّتَصَدِّعًا مِّنْ خَشْیَةِ اللَّهِ  وَ تِلْکَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ (حشر/21)».

این یعنی ما همین حالا در حال رویت عینی امام هستیم؛ و با همین چشمان ظاهری، امام را می­ بینیم؛ و با همین گوش­ های ظاهری، امام را می­ شنویم؛ که اگر جز این بود، مگر می­ شد بر ولایتِ فقیه­ ی، به عنوان نائب امام، یقین کرد؟!! ولیّ­ ای که به اذن امام، ولایتش بر ما، چون ولایت امام بر ماست. اگر امام را ظاهر ندانیم و فقط بر اتصال به او از طریق الهام تکیه کنیم، چگونه می­ توانیم چنین ولایتی را از ولیّ فقیه بپذیریم؟! و ....

نکته مهم این جاست که همان­گونه که امام، جلوه خداست و ما خدا را با امام می­ بینیم؛ امام هم در عالَم، با جلوه­ اش قابل رویت است یعنی از اساس، دیدار عینی امام، دیدن این جلوه است. وقتی امام می­ بینیم، نمی­ گوییم خدا را دیدیم، اما حقیقت این است که خدا را می­ بینیم و از این­ رو:

«...وَ مَا ءَاتَئکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نهَئکُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا... (حشر/7)

یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فی‏ شَیْ‏ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ ذلِکَ خَیْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْویلاً (نساء/59)».

اگر امام را با جلوه­ اش نبینیم؛ خدا را هم با جلوه­ اش نخواهیم دید....

و جلوه امام در عالَم:

«امام مهدیعلیه السلام: وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِیهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِیثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِی عَلَیْکُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَیْهِم‏ (بحار؛ج53،ص181)»

.........

«أَ کاَنَ لِلنَّاسِ عَجَبًا أَنْ أَوْحَیْنَا إِلىَ‏ رَجُلٍ مِّنهُمْ أَنْ أَنذِرِ النَّاسَ وَ بَشِّرِ الَّذِینَ ءَامَنُواْ أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِندَ رَبهِمْ  قَالَ الْکَفِرُونَ إِنَّ هَذَا لَسَاحِرٌ مُّبِینٌ(یونس/2)»

.........

و السلام


پ.ن:

برای واضح تر شدن بحث و در پاسخ به سوالات دوستان در بخش نظرات متن قبلی(حاشیه ای برمتن ...) نگاشته شد. ان شاءالله که موثر افتد.

خانزاده
۲۳ شهریور ۹۵ ، ۱۶:۴۸ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۵ نظر

بسم الله النور

اللهم صل علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها

«بزرگترین فسخ عزم در عالم در نظام امامت رخ داد...خداوند نظام امامت را پسندید تا انسانها همگی در پرتوی اتصال و امنیت آنها رشد کنند و به کمال انسانی شان رسند، اما اراده همان خدا بر این قرار گرفت که به جز معدودی از سالهای دنیا، بقیه این نظام امامت بر پایه رابطه ای غیر ظاهرانه با شیعیان آنان ادامه یابد...

هر نعمتی در عالم، سرّی در خود پنهان دارد...و سرّ نظام امامت، امکان اتصال به ایشان بدون دیدار ظاهری است.»

این، قسمتی از متن «او نگران عاقبت ما بود» است که توسط خواهر عزیزم خانم شریعتمداری نوشته شده و در تاریخ 19 شهریور ماه جاری در همین وبلاگ منتشر شده است. درباره بخش آخر مطلبشان چند نکته به نظرم رسید که به صورت بسیار اجمالی عرض می­کنم تا توسط خود ایشان یا سایر بزرگواران، تصحیح یا تکمیل شود.


اگر این جمله «... اراده همان خدا بر این قرار گرفت که به جز معدودی از سالهای دنیا، بقیه این نظام امامت بر پایه رابطه ای غیر ظاهرانه با شیعیان آنان ادامه یابد...» بر این استدلال گفت شده که اراده همه ما حتی در هنگام گناه، در طول اراده خداوند می باشد، قابل پذیرش است؛ اما اگر منظور این است که بنای خداوند در نظام امامت، این بوده که امام در برهه­ ای از تاریخ هستی ظاهر نباشد، این جمله قابل پذیرش نیست؛ زیرا هم او، همیشه امام و رسول فرستاده و بعد از طریق امام، کتاب را بر مردمان خوانده است.

امکان زندگی در عالَم بدون دیدن ظاهری امام امکان ندارد؛ چون در اینصورت نمی­ توان از کتاب بهره برد. کتاب بدون امام نازل نمی­شود؛ که کتاب، اصلا از روی امام نوشته شده و ... و مگر ممکن است خداوند ما را بیافریند و به حال خود، رهایمان کند؛ بدون نقشه و راهنما، بدون کتاب؟!!

امام همیشه و در همه حال دیده می­شود؛ همه ما امام را می­بینیم؛ وگرنه در روز قیامت حجتی داریم برای تک تک اشکالاتمان، که امامی نبود که نشانم دهد چه کنم؛ امامی نبود که کتاب بر من نازل شود؛ امامی نبود که ... .

ممکن است برخی در این میان بگویند، روایات اهل­ بیت امکان دیدن آنها را برای ما میسر می­کند؛ اما حقیقت این است که اگر اینگونه بود، غدیرخم­ ی لازم نبود و عالَم با همان­ که صحابه از سیره رسول خداصلوات­ الله علیه نقل می­کردند و قرآنی که در دستان ماست، به صلاح راه می­ یافت؛ اگر اینگونه بود، حضرت ختمی مرتبت، نمی­ فرمودند: «انّی تارکٌ فیکم الثِّقلَین کتاب اللهِ و عترتی ما ان تمسّکتم بهما لن تضلّوا ابداً لن یفترقا حتّی یردا علیّ الحوض»، و ما را به کتاب و سیره­ شان رهنمون می­ شدند و ... .

قرآن را باید امام برای ما بخواند. قرآنی که امام نخواند، قرآنی نیست که رسول­مان برای ما به ودیعه نهادند و این یعنی باید بتوان امام را با همین چشمان ظاهری دید، باید بتوان صدایشان را با همین گوش­های ظاهری شنید و ...؛ تا بتوان قرآن خواند.

شاید برخی بگویند اتفاقا مشکل امروز بشریت همین است که امامش ظاهر نیست و همه استضعافش هم همین امر بوده و منتظر است که امامش ظاهر شود و ... .

اگر این را بپذیریم یعنی بر هیچ­یک از ما، تا زمانی که امام ظاهر شوند، هیچ حرجی نیست و همه­ مان حجتی برای اشتباهاتمان داریم؛ چون وقتی امام نیست، قرآن هم نیست؛ و این یعنی خدا ما را رها کرده، همانگونه که مشرکان می­گویند.

فرض بر اینکه بپذیریم امام عالَم، ظاهر نیست؛ از کجا باید امامی که ندیده­ ایم را بشناسیم تا ظاهر ببینیمش؟!! این امام نادیده و ناشناخته را چگونه باید پیدا و ظاهر کنیم؟!!

و ...

همه آنچه عرض شد برای بیان این نکته است که

سرّ نظام امامت این است که عالَم باور کند وجه­ اش به روی امام است؛ باور کند امامش را می­ بیند؛ باور کند امامش را می­ شنود؛ باور کند امامش ظاهر است.

سرّ نظام امامت این است که باید همیشه امام را به چشم ظاهر دید؛ وگرنه نظام شیعه معنایی ندارد.

سرّ نظام امامت این است که «غیبت امام» به معنای ظاهر نبودن امام نیست.

خانزاده
۲۰ شهریور ۹۵ ، ۲۱:۵۹ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۶ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

یه بار یکی از دوستانم که مصائبی بر او و زندگیش وارد شده بود، میگفت وقتی ناراحت است بهش میگویند قرآن بخوان تا جواب سوالت را پیدا کنی. بعد چون حالش مضطرب و پریشان بود، طبیعتا هرچه میخواند آیات جهنمی اش را به خودش نسبت می داد! یا اصلا جوابی نمی یافت! سوره ضحی و انشراح را داشتیم می خواندیم و برایش سوال بود چطور ممکن است خدا انسان را شرح صدر دهد، انسان را از محرومیت ها نجات دهد و...دنبال جوابهای رایج هم نبود..


گفتم قرآن برای خواندن موقع ناراحتی ها نیست فقط. قرآن را باید مستمر خواند تا اتفاق دیگری بیفتد. آدمی که قرآن را مستمر میخواند "ساختار منطق" اش تغییر میکند.

بزرگترین تغییر جهت در تفکر انسان با قرائت قرآن اتفاق می افتد و این خود اصل معجزه کلام الهی در مواجهه انسان است...که چقدر کلام حق بر انسان موثر میتواند باشد که تمام زخمهای واقعی و توهمی را التیام داده، انسان را بلند کرده، و مبعوث به سبیلی میکند که برای آن آفریده شده است.

شاید مهمترین ویژگی در ارتباط با قرآن یکی استمرار است با "دل خوش" و دومی تسلیم...


تسلیم اولیه اینکه سوالهای متعددمان که تا به حال جواب داده نشده اند را بذاریم پشت در بهشت قرآن و بعد بی سوال های همیشگی مان واردش شویم. آنگاه او خود سوالات حقیقی را به ما می نمایاند و جواب هایش را نیز...

اولین طهارت تفکر، رها شدن از سوالاتی است که جوابی ندارند! تا سوالات حقیقی ریشه بدوانند و جوانه بزنند...

نشانه این سوالات هم این است که سالهاست بهشان فکر شده، درباره شان با دیگران بحثهای زیادی شده اما قانع نشده ایم... شیطان گاهی هم با سوالات انحرافی مومنین را آزار میدهد...


بسم الله الرحمن الرحیم قل اعوذ برب الناس ملک الناس اله الناس من شر الوسواس الخناس الذی یوسوس فی صدور الناس من الجنه و الناس

 

شریعتمداری
۱۹ شهریور ۹۵ ، ۲۲:۵۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

 

فقط خدا می داند حضرت زینب کبری سلام الله علیها، چقدر از بی امام شدن یک عالم و عاقبت چنین عالمی با غیبت طولانی موعود تا زمان ظهور، ناراحت بودند...

فقط خدا می داند ایشان بر حال در استضعاف مانده عالم به خاطر ظلم به خود و به غیبت در آوردن امامان ظاهر یا حاضر بعدی، چقدر مصداق لعلک باخع نفسک الا یکون مومنین بودند...

 

قضیه فراتر از یک رابطه خواهر و برادری عاطفی و حتی مظلوم واقع شدن اهل بیتی تکه تکه شده با قتلی فجیع بود...

 


حضرت سیدالشهداء -اروحنا فداک- بیش از ما بر قتل خودشان نگران بودند!

وقتی امامی می داند به واسطه قتلش، جامعه انسانی چه سالهای درازی باید تاوان امام نخواهی اش را پس دهد، چقدر پسرفت میکند از دوران صدر اسلام، چقدر باید توبه کند، بسازد و دوباره برگردد...چقدر ظلمها خواهد شد بر اقلیت شیعیان راستین این دورانها...چقدر امام آخر، در غربت غیبت خواهد ماند...

چقدر دانستن ِ همه آنچه می دانستند در عین طمانینه شان در رفتن به قتلگاه، عظیم است...


بزرگترین فسخ عزم در عالم در نظام امامت رخ داد...خداوند نظام امامت را پسندید تا انسانها همگی در پرتوی اتصال و امنیت آنها رشد کنند و به کمال انسانی شان رسند، اما اراده همان خدا بر این قرار گرفت که به جز معدودی از سالهای دنیا، بقیه این نظام امامت بر پایه رابطه ای غیر ظاهرانه با شیعیان آنان ادامه یابد...

 

هر نعمتی در عالم، سرّی در خود پنهان دارد...و سرّ نظام امامت، امکان اتصال به ایشان بدون دیدار ظاهری است.



شریعتمداری
۱۹ شهریور ۹۵ ، ۰۰:۳۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم


از ویژگی های مواجهه صحیح با یک "آیه" -منظور فقط آیات قرآن نیست، بلکه تمام آیات تکوینی در آفاق و انفس- رغبت یافتن و شوق به وارسی و مرور بارها و بارهای آن است...


به همین دلیل، محبت در انسان شکل می گیرد!

محبت در جهت صحیح، محصول وارسی و مرور مکرر چیز/کسی است که آیه ای از آیات خداست...

و مصداق تام آن، انبیاء و اولیاءالله هستند که آیت الله اند...


وَ تَرَى الْجِبالَ تَحْسَبُها جامِدَةً وَ هِیَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ صُنْعَ اللَّهِ الَّذی أَتْقَنَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ إِنَّهُ خَبیرٌ بِما تَفْعَلُونَ (88)

وَ قُلِ الحَْمْدُ لِلَّهِ سَیرُِیکمُ‏ْ ءَایَاتِهِ فَتَعْرِفُونهََا  وَ مَا رَبُّکَ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ(93)

-سوره نمل-


پ.ن. واژگان کلیدی جهت مداقه در این موضوع: آیه، مرّ، سیر، معرفت، رویت.

آیه تیتر: سوره یوسف، 105.


شریعتمداری
۱۳ شهریور ۹۵ ، ۲۲:۰۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم


هر قدر ما برای خودمان و دیگران متصل بهمان نگران ایم...

امیرالمومنین -روحی فداک- بیش از این، نگران ِ شیعیان و محبین شان اند...

امام، فعال مایشاء است...هر آنچه اراده کند، می شود...

اراده و کلام او، جلوه امر کن فیکون خداست...


خودمان و جمیع دیگران ِ اموات و احیاء مان را به ایشان می سپاریم...در پناه ایشان...

که او امان خدا بر روی زمین و حجت خدا بر بندگانش است...


السلام علیک یا امین الله فی ارضه و حجته علی عباده...

الحمدلله بر وجود ِ شما!


وجودی که هر شکی را تبدیل به یقین

و هر اضطراب و اضطراری را تبدیل به طمانینه و امنیت می کند...


سر خم می سلامت، شکند اگر سبویی...




شریعتمداری
۱۱ شهریور ۹۵ ، ۲۳:۵۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم


یک بار رفته بودیم دیدن همین دوست مرحومه‌مان... آن موقع در دوره نقاهت یک بیماری بود. داشت تعریف میکرد که در یک بازه زمانی کوتاه، چقدر اتفاقات غیرمترقبه، بیماری و ابتلائات برای او و خانواده رخ داده است، انقدر که حتی شیرینی اتفاقات مبارک را هم تلخ کند.

حالا می بینم 29 سال زندگی در دنیا در برابر ابدیت آخرت، هیچ است...چیزی شبیه به عدم. لم یکن شیئ مذکورا...حالا هرطور که میخواهد بگذرد...

طبیعی است وقتی اجل عمر انقدر کوتاه است، همه آنچه باید جمع کرد و برد، آنچه باید یاد گرفت و تصدیق کرد، آنچه باید دید و حمد کرد با سرعت و فشار زیادی رخ دهد...

راستش اینکه حتی صد سال زندگی در دنیا بر فرض حداکثر عمر دنیوی- هم در برابر ابدیت آخرت هیچ است...چیزی شبیه به عدم در برابر یک وجود، یک حقیقت، یک حیات ابدی و جاودان...


چقدر در این زندگی‌ها، هیچ کس درباره آخرت حرف نمی‌زند...چقدر آخرت گرایی جایش خالی است.

و چقدر خوب است آن حقی که در قرآن، شرح غیبی اش مکرر و متواتر ذکر شده، را میشود زمانی رویت کرد...


السَّلامُ عَلَى أَهْلِ لا إِلَهَ إِلّا اللَّهُ مِنْ أَهْلِ لا إِلَهَ إِلّا اللَّهُ یَا أَهْلَ لا إِلَهَ إِلّا اللَّهُ بِحَقِّ لا إِلَهَ إِلّا اللَّهُ کَیْفَ وَجَدْتُمْ قَوْلَ لا إِلَهَ إِلّا اللَّهُ مِنْ لا إِلَهَ إِلّا اللَّهُ یَا لا إِلَهَ إِلّا اللَّهُ بِحَقِّ لا إِلَهَ إِلّا اللَّهُ اغْفِرْ لِمَنْ قَالَ لا إِلَهَ إِلّا اللَّهُ وَ احْشُرْنَا فِی زُمْرَةِ مَنْ قَالَ لا إِلَهَ إِلّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِیٌّ وَلِیُّ اللَّهِ....

 

 

شریعتمداری
۱۰ شهریور ۹۵ ، ۱۵:۳۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

 

آخرین بار پارسال ماه شعبان هیئت خانه یکی از دوستان دیدم اش،

از پارسال تا امسال یادم نمی آید دوباره دیده باشم اش...

ماه رمضان پیام داد افطاری فلان جا هستی؟ گفتم دعوت نیستم. یکی دو روز بعد دعوت شدم. خواسته بود بیایم هم را ببینیم، حرف بزنیم و....... نشد بروم...دلمان تنگ شده بود...کاش رفته بودم...

قرار شد بعد از ماه رمضان یک روزی هم را ببینیم...نشد...کاش شده بود...

تا همین چند روز پیش که یکهو یادش افتادم...کاش همون موقع تماس گرفته بودم...

تا دیروز که خبر تصادف و کما رسید...

از وقتی خبر کما آمد، حس نمیکردم دوستمان برگشتنی باشد...حس میکردم همه این ختم قرآن و صلوات‌ها و قربانی و... برای راحتی آن‌ورش است، نه برگشت به این ور...یا شاید برای پذیرفتن اش توسط خود ما...


و امروز خبر فوت...انا لله و انا الیه راجعون...

دوستی که فقط سه روز از من بزرگتر بود، و ما هم در راه رفتن ایم...

دیدار به زودی اتفاق خواهد افتاد...ما همه داریم می رویم...این قطعی ترین خبر عالم است و پرغفلت ترین خبرها!


تَعْرُجُ الْمَلَئکَةُ وَ الرُّوحُ إِلَیْهِ فىِ یَوْمٍ کاَنَ مِقْدَارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَةٍ(4) فَاصْبرِْ صَبرًْا جَمِیلاً(5) إِنهَُّمْ یَرَوْنَهُ بَعِیدًا(6) وَ نَرَئهُ قَرِیبًا(7) یَوْمَ تَکُونُ السَّمَاءُ کاَلمُْهْلِ(8) وَ تَکُونُ الجِْبَالُ کاَلْعِهْنِ(9) وَ لَا یَسَْلُ حَمِیمٌ حَمِیمًا(10) (سوره مبارکه معارج)


الحمدلله رب العالمین...خوش به حالت که از دنیا رهیدی...دعا کن برای ما و رها شدن مان از دار فانی و پیوستن مان به دار بقاء...


الفاتحه مع الصلوات

 

شریعتمداری
۰۹ شهریور ۹۵ ، ۱۱:۱۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر