یاد تو کردم، خیمه امنیت برپا شد!
بسم الله الرحمن الرحیم
هر انسانی یک خلوت محض دارد بین خودش و خدایش...در آن خلوت، اتفاقات زیادی از جانب خدا تقدیر و از جانب انسان فهمیده می شود.
برایم عجیب بود چطور شیطان این را نفهمیده! اگر میدانست این همه خود را به زحمت ضلالت کشاندن ناس نمی انداخت! چون آن خلوت، آبی است بر هر آتش افروزی شیطنت آمیزی...
در واقع همهی آنچه شیطان میتواند بکند، فراموشاندن انسان و ایجاد نسیان درباره این فضا و این رابطه خصوصی است...هر آنچه او میکند ذیل مفهوم به غفلت انداختن می گنجد... حالا با انواع سرگرمیها از لغو، لهو و لعب، با غرور (فریب)، با زینت بخشیدن، با توهم علو، با وسوسه به انواع تعدی ها، طغیان ها، ظلم ها و...
کارکرد ذکر هم دقیقا در مقابل چنین نسیانی است. ذکر، خیمه یا به تعبیر دقیقتر حصن (دژ) مستحکمی میسازد که فضایی خصوصی بین انسان و خدا ایجاد میکند.
ذکر، دیوارهای دژی است که هر لحظه در مشت انسان است! به محض اینکه به آن متذکر شود، خیمه را برپا میکند و در امانش پناه میگیرد.
تکرار ذکر یا مداومت بر حالت متذکر بودن، مانند تداوم در چیدن آجرهای دیوار یک قلعه است! آجر چیدن تا بالا، کاری تکراری به نظر می آید اما هیچ آجری تکراری نیست و اگر نباشد تک تک آنها، دیوار بلندی بر فراز نمیشود.
تنوع ذکرها، مانند تنوع استحکامات و مصالحی است که در یک حصن میتواند مورد استفاده قرار بگیرد تا آن را غیرقابل نفوذ از هر جهت کند.
نکته ای که باعث میشود انسان خود را محتاج به ذکر دائمی بداند، فهم مفهوم دشمن جدی و نفوذش از راهی که خارج از اختیار و مشاهده انسان است...و البته نیاز هر لحظه انسان به دریافت معیار و فهم برای جلو رفتنش در مسیر، از منبعی غیبی و الهی.
اللهم اجعلنی فی درعک الحصینه التی تجعل فیها من ترید...