از بلندای آسمان نگاهم میکنی...
از بلندای آسمان نگاهم میکنی
هنگامی که دنیا بوته آزمایش ایمانم میشود،
و عمرم دفتر مشق ایمانم،
و برق نگاهت نور تابیده بر دفترم میشود،
و شهادتت قدرتِ نگارش مشقهایم!
از بلندای آسمان نگاهم میکنی
هنگامی که دفتر روزهایم گشوده میشود
و وجودم، قلم سطرِ ایمانم میشود با جوهر نگاه تو،
در میانه خطوط در آتش افتادهِ دفترم،
در میانه آتشها و گدازه های بی ایمانی،
در میانه هجمه های کفر برای پاک کردن خطوط ایمانم!
از بلندای آسمان نگاهم میکنی
و فوز کبیر نگاهت حافظِ دفتر وجودم میشود
در میانه حریقهای بلند بی ایمانی،
و شهادتت نمره مشق ایمانم میشود
در میانه وسعتِ شعله های برافروخته کفر،
و فوز کبیر دیدارت، قوّت وجودم میشود
در خوشنویسی مشق ایمانم!
از بلندای آسمان نگاهم میکنی
و عجب حکایت دیدنی ای است
پروانه شدن من در مَشهدِ شمعِ دیدگانت،
در روز موعودِ نگارش ایمانم
با قلمِ وجودم
با جوهر نگاهت
در خطوط دفتر روزگارم
در ورقهای دفتر همیشه محفوظ در برابر دیدگانت.
آری حکایت دیدنی ای است:
حکایت من و قلم و مشق ایمانم
و تو و شهادت و بشارت دیدارت..
برگرفته از سوره مبارکه بروج