کوثر

سرگشتگی در قاموس ماست؛‌ چون عاشقانی هستیم از دیار سلمان(ره)

کوثر

سرگشتگی در قاموس ماست؛‌ چون عاشقانی هستیم از دیار سلمان(ره)

بسم الله مجریها و مرسیها
یا بنی! ارکب معنا...

طبقه بندی موضوعی

نویسندگان

بسم الله الرحمن الرحیم


یَا أَیهَُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ إِذَا نُودِىَ لِلصَّلَوةِ مِن یَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْاْ إِلىَ‏ ذِکْرِ اللَّهِ وَ ذَرُواْ الْبَیْعَ  ذَالِکُمْ خَیرٌْ لَّکُمْ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ

فَإِذَا قُضِیَتِ الصَّلَوةُ فَانتَشِرُواْ فىِ الْأَرْضِ وَ ابْتَغُواْ مِن فَضْلِ اللَّهِ وَ اذْکُرُواْ اللَّهَ کَثِیرًا لَّعَلَّکمُ‏ْ تُفْلِحُونَ

وَ إِذَا رَأَوْاْ تجَِرَةً أَوْ لهَْوًا انفَضُّواْ إِلَیهَْا وَ تَرَکُوکَ قَائمًا  قُلْ مَا عِندَ اللَّهِ خَیرٌْ مِّنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجَارَةِ  وَ اللَّهُ خَیرُْ الرَّازِقِینَ(جمعه/9 تا 11)


صدق الله العلی العظیم...

خانزاده
۱۱ آذر ۹۴ ، ۲۳:۲۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
بسم الله الرحمن الرحیم

اگر دوست داشتی این روزها کربلا بودی، اما آنجا نیستی...
رفتن میلیونها مسلمان را تحمید کن تا در فهم زیارت آنها شریک شوی!
آنکه بتواند حسنی را ببیند، از آن حسن مهبوت و مسرور شود و این رویت محسنانه را در قول خود بروز دهد، پس او خود جزئی از آن جلوه ی زیباست!
مگر می شود کسی چیزی را تحمید کند، اما فهم و درک او به قدر کسی که درون آن صحنه زیباست، نباشد؟! بلکه بالاتر باشد!
یعنی اگر کسی حماسه اربعین حسینی و شکوهش را ببیند، تحسین و ستایش کند، ولو خودش در آن زیارت حضور نداشته باشد، فهمش از آنکه درون صحنه است اما فاقد چنین بصیرتی است حتما کاملتر است. نرفته، اما رسیده! چه توفیقی بالاتر از این؟!
هیچ حمدکننده ای در دنیا چیزی را نمی ستاید، مگر عقل او چنان بابصیرت و حسن بین شده باشد که او را به جایگاه تحمید برساند!
وگرنه غصه خوردن برای نرفتن را که همه می توانند و بلدند!
اما تحمید فقط بروز عقلاست...عقل، حسن را از دریچه بصیرت وارد وجود کرده، با رویت درونی، آن حسن را در خودش ایجاد و تثبیت می کند، و بعد چهچهه ی حامدانه ش را سر می دهد، مثل پرستو...
الحمدلله برای نرفتن ها و رسیدن ها!

بسم الله الرحمن الرحیم...الحمدلله رب العالمین...الرحمن الرحیم...مالک یوم الدین...ایاک نعبد و ایاک نستعین...اهدنا الصراط المستقیم...صراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم و الضالین...صدق الله العلی العظیم...

پ.ن. نتیجه یک بحث دوستانه...

شریعتمداری
۰۹ آذر ۹۴ ، ۲۲:۰۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم


به عموم جوانان در کشورهای غربی‌

... من از شما جوانان میخواهم که بر مبنای یک شناخت درست و با ژرف‌بینی و استفاده از تجربه‌های ناگوار، بنیانهای یک تعامل صحیح و شرافتمندانه را با جهان اسلام پی‌ریزی کنید. در این صورت، در آینده‌ای نه‌چندان دور خواهید دید بنایی که بر چنین شالوده‌ای استوار کرده‌اید، سایه‌ی اطمینان و اعتماد را بر سر معمارانش میگستراند، گرمای امنیّت و آرامش را به آنان هدیه میدهد، و فروغ امید به آینده‌ای روشن را بر صفحه‌ی گیتی میتاباند.


نامه امام خامنه ایحفظه الله به عموم جوانان در کشورهای غربی‌

خانزاده
۰۹ آذر ۹۴ ، ۲۰:۵۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر
بسم الله

طبیب اگر طبیب باشد، وقتی دردت را به او بگویی، همیشه از قفسه یک دارو در نمی آورد بدهد دستت و بعد قول دهد به زودی خوب می شود! طبیب از شرح حال درد، هول نمیکند!

طبیب اگر ذو حکمه باشد، درد را و محلش را به خوبی می فهمد اما بعضی وقتها می گوید این درد برای تو خوب است...اصلا طبیعی است، یا حتی بشارت! انگار کن تولد است یا دندان در می آوری!

آدم بعضی مشق هایش را باید با دستی که درد می کند بنویسد.
به آن مشق و خوش خطی اش قرار نیست نمره دهند
به صاحب آن دست، اراده حدیدی اش و قصدهای توحیدی که درد از کارشان نینداخته، قرار است قرب و رضایت هبه کنند...

طبیب وقتی به بندگان دردمند خدا نگاه می کند، به تقدیرات خدا برای آنها نظر می کند...و به رشدی که تقدیرات برایشان دارند. طبیب خود را ذیل اراده ی خدا برای بندگانش باید بداند، و نه دایه ای نگران تر از مادر!


خدا کند روزی بیاید انسان، عبد باشد.........


شریعتمداری
۰۵ آذر ۹۴ ، ۱۶:۲۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم


وَ اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ میثاقَهُ الَّذی واثَقَکُمْ بِهِ إِذْ قُلْتُمْ سَمِعْنا وَ أَطَعْنا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ (مائده/7)

.

یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ لا تُبْطِلُوا أَعْمالَکُمْ (محمد/33)


صدق الله العلی العظیم...

خانزاده
۰۳ آذر ۹۴ ، ۲۰:۲۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
بسم الله

آدم ها چقدر وقتی ملحوف به قرآن شده اند، زیبایند...

و چقدر آدمها هرچقدر هم که ظاهرا خوب، اما بدون قرآن، زشت اند. زشت نه یعنی کریه یا بد...زشت یعنی چیزی شبیه عریان بودن.
عریانی، واقعیت وجود انسان را نشان می دهد، اما آن واقعیت قابل نشان دادن و مشاهده نیست و نباید باشد.

کاش بدانیم وقتی غیرتوحیدی حرف می زنیم و رفتار می کنیم، چقدر زشت می شویم! چقدر لخت و بی حفاظ! و عریان، طعمه ی شیطان است...

کاش بدانیم زشتی مان چقدر هویداست...خصوصا برای هر آنکه خود پوشیده و شاهد ماست.

همه احتیاج به لباس دارند...
و چه لباسی بهتر از توحید، حق و به قول قرآن تقوی...

شاید هیچ چیز جز قرآن و عترت، بر تن آدمی نمی آید، حتی اگر بپوشاند، زینت و پوشش برازنده ای هم برای او نخواهد بود.
شاید حقیقت عریانی آدمها در قیامت چنین است...
شاید با این تفاصیل، همه عریان نباشند...

یا ستار...

شریعتمداری
۲۷ آبان ۹۴ ، ۲۳:۱۳ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر
بسم الله الرحمن الرحیم

قُلْ إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنى‏ وَ فُرادى‏ ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا ما بِصاحِبِکُمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلاَّ نَذیرٌ لَکُمْ بَیْنَ یَدَیْ عَذابٍ شَدید (46، سبا)

اگر یار امام شدی، امام است و ماموم اش و قیام دو تایی...
و اگر نشدی، او همیشه فرد ِ قائم (عج) است...

آن هنگام که نصرت و فتح رسد، می بینی که انسانها فوج در فوج به دین خدا در می آیند
اما قبل از آن، فرض بر این نیست که فوج در فوج به یاری ِ قیام بیایند!

یک عالم ِ دو نفره...
تو و امام قائم...


شریعتمداری
۲۵ آبان ۹۴ ، ۲۳:۰۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

بسم الله


میگفت: آدم اگر اسیر هم هست، مثل حضرت ملیکه -سلام الله علیها- باشد...هم خودش بر اسارتش واقف باشد و با جان و دل پذیرفته باشد، هم بداند ته این دربند بودن، رهایی ِ رسیدن به محبوبی است...


-----------


مگر بقیه ای را که دوست می دارید، چه چیزشان بیش از من است؟!

من که به اندازه کافی برای دوست داشته شدن، گناه همراه آورده ام!


انسان هیچ سلاحی ندارد، جز همین دعاها، همین اشکها، همین قلم...


کاش می رفتیم نجف، می رفتیم سامراء...

شریعتمداری
۲۴ آبان ۹۴ ، ۱۱:۰۴ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر
بسم الله

رفته بودم جلسه بیوت نورانی، سوره مبارکه حدید...
ظاهرا نوبت من نبود بروم، جایگزین شدم در لحظات آخر، اما باطنا حتما نوبت خودم بوده! حضرت رفیق روی چه حساب و کتابی، ما را کلا خیلی درگیر جلسات نکرده است. تیمما و تبرکا یکی دو تا جلسه در کل چندماه داده است...آدم نمی داند بگوید خوشبختانه یا متاسفانه!

با اینکه اولین بارم نبود، اما از وقتی از در خانه شان بیرون آمدم، چند بار قصد کردم حال و هوای آن جمع را بنویسم...
حس آدمی که نشاط و فرح وجودش را زیر و رو کرده باشد...
تهش دیدم نمی توانم بنویسم...

فقط خواستم ثبتش کنم که خیلی عالی بود!
حضرت رفیق -همو که ما را خیلی حساب نکرده!- می گوید اگر تو یک وقت بالاخره به یک چیزی بگویی خیلی عالی -منظورش اینکه من به خیلی چیزها عالی نمی گویم!- یعنی خیلی عالی!

چقدر یک جمع همسایگانی که با اینکه در ظاهر و عادات زندگی هم الزاما شبیه هم نیستند اما حاضرند سر یک جلسه قرآن بنشینند و به دهانی گوش دهند که جای دخترشان است، با ارزش است...

چقدر عاطفه های جمع ساز بارفعت است...
چقدر رویت زنده شدن های گوش دهندگان به قرآن و احساس نیازشان بر بیشتر شنیدن، باشکوه است...

و چقدر قرآن معجزه عظیمی است...
الحمدلله برای سوره مبارکه حدید ِ جان...

شریعتمداری
۱۸ آبان ۹۴ ، ۲۰:۲۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳ نظر

بسم الله. . .

قرآن که در جان نشست و شد گوشت و خون و استخوان؛ نطق و کلامت می شود دعا

می شود. . .

حوّی
۱۵ آبان ۹۴ ، ۰۹:۳۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

بسم الله. . .

آ اَ بِ مُ ه او. . .. . حرکات دست و صورت رسید به صداهایی گنگ و نامفهوم و اشاره ها بیشتر و مشخص تر تا رسید به آب

و خداوند کلمه را آفرید

کلمه آمد تا میان انسان و  حقیقت هستی ربطی حقیقی برقرار کند و شد آن زمان که علَّمَ الادمَ اسماء کلَّها نازل شد. اما به چند آمدن ماه و رفتن خورشید؛ کلام شد زبان. همان زبانی که با کج و کوله شدن صورت و حرکات دست و زبان ساخته شده بود.

 مسلمان ها هم افتادند در دور این تکامل میمون وار و از آن کلید حقیقت عالم، ساختمانی ساختند عریض و طولانی و یادشان رفت علم اسماء مال آدم بود. مال همه آدم ها نه جادوگرها و شیاطین. هرچند اصلش را علما ربّانی حفظ کردند یادشان رفت جاری شدن حقیقت آیات فاصله ای ندارد با جاری شدن در جان ها و رفت پشت رف های طولانی کتابخانه های علم لغات و معانی و بیان

و این قصه سر دراز دارد اما تتمه ای برای شیفتگان یا منزجران از زبان آن هم کلام عربی:

می گویند عده ای در سفر بودند و در هنگام صبح اختلافی شد بینشان که وقت نماز صبح شده یا نه. میرزا جواد آقا اشاره ای کردند به آسمان و گفتند وقت نماز شده، مگر نمی بینید فرشتگان شب بالا می روند و فرشتگان روز فرود می آیند

و بعد فرمودند: این حداقل چیزی است که یک مومن(؟) می بیند!!!

حوّی
۱۴ آبان ۹۴ ، ۰۷:۱۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

.

بسم الله . . .

همین روزهاست

همین روزهاست که خاک بنشیند روی چشم هایت و تمام تا . . .

هر روز منتظر امروزی هستم که دست های پدرم بنشیند روی چشم هایم و نبسته، باز شود به رویش

حوّی
۱۳ آبان ۹۴ ، ۰۱:۰۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

 

فرض می کنیم ما تعدادی تک تیرانداز در یک جمع توحیدی داشته باشیم، از این مرحله گذشته و تک تیراندازان به خوبی در حال انجام وظیفه باشند، سوالاتی که درباره ساختار آن جمع مطرح می تواند شود اینکه:

1- آیا تک تیراندازی به ساختار قائم به فرد بودن یک جمع یا جریان شباهت نمی یابد؟

2- چگونه بین سیستم تک تیراندازی و قائم بودن ساختار به قوانین و قواعدش به جای تک افراد- می توان تمایز قائل شد؟

به نظر می آید تک تیراندازها در بعد درونی ساختار یک گروه به عنوان امام ها و جلودارهای آن جمع شناخته می شوند که باید درصدد تکثیر تک تیراندازانی مانند خود و حتی بهتر بکوشند، اما در عرصه خارجی و بیرونی جمعشان و حضور در جامعه، به شکل اقلیت و تک فردهای موثر بروز می یابند.

خود تک تیرانداز باید به هر دوی این جایگاهش به خوبی واقف باشد. در غیر این صورت اگر بخواهد با حالت فردی در جمع داخلی بروز یابد یا انتظار داشته باشد حتما جمعی از افراد با او در حضورهای اجتماعی اش به قصد تک تیر زدن، همراه و پشتیبان شوند، مسئله مهمی را فهم و دریافت نکرده است و هر دو جایگاه را خراب خواهد کرد. َ هُوَ الَّذِى مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ هَاذَا عَذْبٌ فُرَاتٌ وَ هَاذَا مِلْحٌ أُجَاجٌ وَ جَعَلَ بَیْنهَُمَا بَرْزَخًا وَ حِجْرًا محَّْجُورًا(فرقان، 53)

تک تیراندازی در صورتی می تواند یک مدل موثر دیده شود که با نظام برکت در عالم ارتباط گرفته و ذیل آن تعریف شود: * تَبَارَکَ الَّذِى نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلىَ‏ عَبْدِهِ لِیَکُونَ لِلْعَلَمِینَ نَذِیرًا (فرقان، 1)

تک تیرانداز در جمع داخلی باید درصدد تالیف گروهی هرچه بیشتر باشد. او مصداق عباد الرحمن است که یَمْشُونَ عَلىَ الْأَرْضِ هَوْنًا (فرقان، 63) می کنند.

تک تیرانداز در عرصه جهاد نرم در اجتماع یک آدم خیلی معمولی می نماید! استتار او جلوه نداشتن و به چشم دیگران نیامدن در عین کارآیی و انجام وظایف به صورت القایی و در پس زمینه است! کیاست و فراست او نمودش در چنین جایگاهی است: وَ قَالُواْ مَا لِ هَاذَا الرَّسُولِ یَأْکُلُ الطَّعَامَ وَ یَمْشىِ فىِ الْأَسْوَاقِ  لَوْ لَا أُنزِلَ إِلَیْهِ مَلَکٌ فَیَکُونَ مَعَهُ نَذِیرًا (فرقان، 7)

همچنین: وَ مَا أَرْسَلْنَا قَبْلَکَ مِنَ الْمُرْسَلِینَ إِلَّا إِنَّهُمْ لَیَأْکلُُونَ الطَّعَامَ وَ یَمْشُونَ فىِ الْأَسْوَاقِ  وَ جَعَلْنَا بَعْضَکُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أَ تَصْبرُِونَ  وَ کَانَ رَبُّکَ بَصِیرًا(فرقان،20) وَ قَالَ الَّذِینَ لَا یَرْجُونَ لِقَاءَنَا لَوْ لَا أُنزِلَ عَلَیْنَا الْمَلَئکَةُ أَوْ نَرَى‏ رَبَّنَا  لَقَدِ اسْتَکْبرَُواْ فىِ أَنفُسِهِمْ وَ عَتَوْ عُتُوًّا کَبِیرًا(فرقان،21)

مهمترین پیام تک تیرانداز به جامعه خود و وظیفه او نسبت به آنها این است که حق را از مهجوریت و ندیدن دربیاورد. پس ممکن است تک تیراندازی او به سمت دشمن همیشه نباشد! بلکه از جمله تیرهای حق او این است که توجه افراد را ولو به اندازه یک تک تیر، به سمت حق قرآن و عترت- جلب کند: وَ یَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلىَ‏ یَدَیْهِ یَقُولُ یَلَیْتَنىِ اتخََّذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلًا(27) یَاوَیْلَتىَ‏ لَیْتَنىِ لَمْ أَتخَِّذْ فُلَانًا خَلِیلًا(28) لَّقَدْ أَضَلَّنىِ عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءَنىِ  وَ کَانَ الشَّیْطَنُ لِلْانسَنِ خَذُولًا(29) وَ قَالَ الرَّسُولُ یَارَبّ‏ِ إِنَّ قَوْمِى اتخََّذُواْ هَاذَا الْقُرْءَانَ مَهْجُورًا(30)

تک تیرانداز با دو بال بشارت و انداز باید پیش رود. در فضایی که ناامیدی و غم جامعه را فراگرفته باشد، تک تیرهای بشارت او می تواند جمع را پیش براند: وَ مَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا مُبَشِّرًا وَ نَذِیرًا(56)

بر برج نشستن و رصدهای تک تیرانداز، دارای یک نظام طولی در عالم ملکوت نیز هست که همین باعث می شود عمل یک نفر، یا یک تیر، بتواند انقدر موثر و روشنی بخش باشد: تَبَارَکَ الَّذِى جَعَلَ فىِ السَّمَاءِ بُرُوجًا وَ جَعَلَ فِیهَا سِرَاجًا وَ قَمَرًا مُّنِیرًا(61)

نیکو استقرار یافتن های تک تیرانداز نکته اساسی در به هدف زدن های اوست، به نوعی که خود او راحتی در عمل به وظیفه اش هم داشته باشد: أَصْحَابُ الْجَنَّةِ یَوْمَئذٍ خَیرٌْ مُّسْتَقَرًّا وَ أَحْسَنُ مَقِیلا (فرقان،24) أُوْلَئکَ یجُْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِمَا صَبرَُواْ وَ یُلَقَّوْنَ فِیهَا تحَِیَّةً وَ سَلَمًا(75) خَلِدِینَ فِیهَا  حَسُنَتْ مُسْتَقَرًّا وَ مُقَامًا(76)

تک تیرانداز دارای تیرهایی با نشان سلامت است و از آنها در برخورد با جاهلین و دست اندازی هایشان بهره می برد!: وَ إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَهِلُونَ قَالُواْ سَلَامًا (63) و مهم اینکه او باید بین جاهل و دشمن عدو- بتواند تمایز داشته باشد: وَ کَذَالِکَ جَعَلْنَا لِکلُ‏ِّ نَبىِ‏ٍّ عَدُوًّا مِّنَ الْمُجْرِمِینَ  وَ کَفَى‏ بِرَبِّکَ هَادِیًا وَ نَصِیرًا(31)

اما برای اینکه بتواند اهداف امامانه خود را پیش ببرد ممکن است کار تک تیراندازی اش را از یک جمع کوچک مانند خانواده خود شروع کرده و اینگونه از خدا بخواهد که: وَ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَ ذُرِّیَّتِنَا قُرَّةَ أَعْینُ‏ٍ وَ اجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا(74)

با هدف امامت جماعتی از متقین، از یک نقطه کانونی کوچک که بیت او باشد شروع کرده، تک تیرهای توحیدی اش را در زوجیت و ذریه اش پرتاب می کند. این ویژگی ما را به سمت یک مدل کامل که حضرت ابراهیم (ع) به طور خاص دعاهای ایشان در سوره ابراهیم جهت جریان سازی توحیدی از نسل بابرکت ایشان- سوق می دهد.

کلا برای یافتن مدل تک تیراندازی در بین انبیاء اگر بخواهیم یک انتخاب موردی تر داشته باشیم، انبیایی که داستانی از آنها قبل از بعثتشان در قرآن آمده می توانند راهگشاتر باشند. یعنی دوره نوجوانی و حضور حضرت موسی (ع) در مصر که علیه فرعون شیعیانی داشتند و بعد از آنجا گریختند. و همچنین باز حضرت ابراهیم (ع) و دوران کودک و نوجوانی شان با برخوردی که با نمرود و بت شکنی ها و اقامه برهان در برابر قوم داشتند. ظاهرا سن بروز تک تیراندازی از همان اوایل دوره دوم رشدی و نوجوانی است! و برای تربیت در این زمینه از آن نقطه باید عملیات تربیتی را آغاز کرد.

تک تیرانداز باید بداند که همیشه تیرهایش به هدف نمی خورد! شکست جزء جدایی ناپذیر هر عملیاتی است. در زمان پیروزی و شکست، هردو، به نظام شب و روز و پشت هم بودن این دو، دقت کرده و برای هر دو حالت شکر داشته باشد: وَ هُوَ الَّذِى جَعَلَ الَّیْلَ وَ النَّهَارَ خِلْفَةً لِّمَنْ أَرَادَ أَن یَذَّکَّرَ أَوْ أَرَادَ شُکُورًا(62)

و حرف آخر اینکه خدا پشت تیرانداز است، اجر رو بر عهده خداست و توکل او رو به خدا:

قُلْ مَا أَسَْلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلَّا مَن شَاءَ أَن یَتَّخِذَ إِلىَ‏ رَبِّهِ سَبِیلًا(57) وَ تَوَکَّلْ عَلىَ الْحَىّ‏ِ الَّذِى لَا یَمُوتُ وَ سَبِّحْ بحَِمْدِهِ  وَ کَفَى‏ بِهِ بِذُنُوبِ عِبَادِهِ خَبِیرًا(58) وَ کَذَالِکَ جَعَلْنَا لِکلُ‏ِّ نَبىِ‏ٍّ عَدُوًّا مِّنَ الْمُجْرِمِینَ  وَ کَفَى‏ بِرَبِّکَ هَادِیًا وَ نَصِیرًا(31)

و فریب پشت داشتن کافر در برابر خدا و پافشاری کافر بر مسیر خودش را نخورد تا در تک تیراندازی اش سست شود!: وَ یَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لَا یَنفَعُهُمْ وَ لَا یَضُرُّهُمْ  وَ کاَنَ الْکاَفِرُ عَلىَ‏ رَبِّهِ ظَهِیرًا(55) إِن کَادَ لَیُضِلُّنَا عَنْ ءَالِهَتِنَا لَوْ لَا أَن صَبرَْنَا عَلَیْهَا  وَ سَوْفَ یَعْلَمُونَ حِینَ یَرَوْنَ الْعَذَابَ مَنْ أَضَلُّ سَبِیلاً(42)

در نهایت اینکه با تدبر در سوره مبارکه فرقان با نظام تبارک و استخراج ویژگی های عبادالرحمن می توان به مدل تک تیرانداز نزدیک شد:

وَ عِبَادُ الرَّحْمَانِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلىَ الْأَرْضِ هَوْنًا وَ إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَهِلُونَ قَالُواْ سَلَامًا(63) وَ الَّذِینَ یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّدًا وَ قِیَامًا(64) وَ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذَابَ جَهَنَّمَ  إِنَّ عَذَابَهَا کَانَ غَرَامًا(65) إِنَّهَا سَاءَتْ مُسْتَقَرًّا وَ مُقَامًا(66) وَ الَّذِینَ إِذَا أَنفَقُواْ لَمْ یُسْرِفُواْ وَ لَمْ یَقْترُُواْ وَ کَانَ بَینْ‏َ ذَالِکَ قَوَامًا(67) وَ الَّذِینَ لَا یَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلَاهًا ءَاخَرَ وَ لَا یَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتىِ حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقّ‏ِ وَ لَا یَزْنُونَ  وَ مَن یَفْعَلْ ذَالِکَ یَلْقَ أَثَامًا(68) وَ الَّذِینَ لَا یَشْهَدُونَ الزُّورَ وَ إِذَا مَرُّواْ بِاللَّغْوِ مَرُّواْ کِرَامًا(72) وَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِّرُواْ بَِایَاتِ رَبِّهِمْ لَمْ یخَِرُّواْ عَلَیْهَا صُمًّا وَ عُمْیَانًا(73)وَ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَ ذُرِّیَّتِنَا قُرَّةَ أَعْینُ‏ٍ وَ اجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا(74)

 

نکته آخر اینکه دقت و یافتن نسبت بین صفات تک تیراندازی -که اصطلاحی جنگی در جهاد سخت است- با ویژگی های عباد الرحمن -بندگان خدایی که با پوشش رحمانیت خدایشان شناخته میشوند- بسیار جذاب بوده و نشان دهنده جمع اضداد در یک شیعه می باشد!

شریعتمداری
۱۰ آبان ۹۴ ، ۱۴:۱۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳ نظر
بسم الله

هر شبی را روزی است...
هر تاریکی‌ای، بالاخره با سپیده دمی شکافته شده و روشنایی فرا می رسد.

هر روزی را نهاری با ضحای نورانی،
عصری با عصاره ی دستاوردهای تلاش روزانه
و غروبی منتهی به شبی دیگر است...

تفاوت زندگی آدمها با هم را می شود با موقعیت سنجی روز و شب هرکس بدست آورد.
تفاوت زندگی ها ما آدمها با هم مهم نیست!

اگر من در شبم و دیگرانی در روز، اگر شبم را قدر بدانم، اگر شبم را "قدر" کنم، چه باک...
چون در پس این شب قدر شده، مطلع فجری است که بر شب نشین ها روح تازه شدن نازل و دمیده خواهد شد...
سوره قدر می خوانم.

اگر من در روزم، خدا را شکر بابت این همه بیّن بودن و روشنایی...
سوره عادیات می خوانم!
هرچند یورش بر دشمن، بر اساس اصل شبیخون است!
پس حتی می توان در شب هم چابک و باسرعت بود...
اگر در جمع قرار بگیری و با جمع پیش روی...



پانوشت1: همه این حرفها حق است. آدم حق را می گوید و انقدر می گوید، تا برای خودش ذکر و اثبات شود!
الحمدلله که قرآن، دست و پای غرغر کردن آدم را می بندد!!!!!!

پانوشت2: کاش می شد متنها از حالت نطق، به قول یا کلام تغییر سبک می داد...چطور می شود؟


شریعتمداری
۰۸ آبان ۹۴ ، ۲۳:۱۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر
کاش سر پیمان مان با امیرالمومنین بعد از غدیر مانده بودیم...

حیف این همه عمرها که فدای تو نمی شوند...

عمری که فدای تو نشود، تلف می شود و حرام...
بعید می دانم بهشتی را هم به ارث برد! و حتی اگر برد، چه فایده؟!
بهشت تو بودی که...

تو رفتی و ما بی پدر ماندیم...

چقدر ذکر یونسیه بخوانیم کافی است تا از دل نهنگ دربیاییم؟!

قرار ما این نبود...
همین.



شریعتمداری
۰۲ آبان ۹۴ ، ۲۱:۳۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم


یَأَبَتِ إِنىّ‏ِ أَخَافُ أَن یَمَسَّکَ عَذَابٌ مِّنَ الرَّحْمَانِ فَتَکُونَ لِلشَّیْطَنِ وَلِیًّا

قَالَ أَ رَاغِبٌ أَنتَ عَنْ ءَالِهَتىِ یَإِبْرَاهِیمُ  لَئنِ لَّمْ تَنتَهِ لَأَرْجُمَنَّکَ  وَ اهْجُرْنىِ مَلِیًّا

قَالَ سَلَامٌ عَلَیْکَ  سَأَسْتَغْفِرُ لَکَ رَبىّ‏ِ  إِنَّهُ کاَنَ بىِ حَفِیًّا

وَ أَعْتزَِلُکُمْ وَ مَا تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ وَ أَدْعُواْ رَبىّ‏ِ عَسىَ أَلَّا أَکُونَ بِدُعَاءِ رَبىّ‏ِ شَقِیًّا (مریم ؛ 45 تا 48)



صدق الله العلی العظیم...

خانزاده
۰۲ آبان ۹۴ ، ۰۴:۰۲ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر
بسم الله
دیروز شاهد صحنه ای بودم
که «علم» و «اضطرار توحیدی شدن به گسترش عالم» با بروکراسی اداری مذاکره کرد!
مذاکره خبیثانه ای نبود. یک جور معامله عاقلانه در جهت گسترش علم و به نفع مومنین بود...بروکراسی توفیق یافت ابزار بروز ِ علم و قرآن باشد.

اما خدایا! یک روزی را هم بیاور که بروکراسی اداری شعورش برسد به علم احترام بگذارد!
دست عالم را بگیرد، ببوسد...
او را فوق خود بنشاند...
بروکراسی اداری جلوی علم، تعظیم کند!
خود را بدهکار و طفیلی عالم بداند...

یا من تذل من تشاء و تعز من تشاء...
شریعتمداری
۲۹ مهر ۹۴ ، ۱۴:۱۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲ نظر
بسم الله

محمدسجاد بعد از یک دعوای حسابی و خونین با یاسمین زهرا -هر دو 3-4 ساله- کلاس که تمام شده بود، پرید بغل آقای اخوت...

آقای اخوت: داشتی دعوا می کردی که...
محمدسجاد: برای اینکه "تو" حرف نزدی...
آقای اخوت: من که داشتم اینجا همش حرف می زدم!
محمدسجاد -با صدای بلندتر از قبل-: برای اینکه "تو" با "من" حرف نزدی...


لبخند معنادار استاد...


پانوشت: تیتر برگرفته از یک شعر فارسی با این مصرع عربی...
خطاب امیرالمومنین -روحی فداک- به حضرت زهرا -علیها السلام- وقتی در بستر شهادت بودند و ندای ایشان را پاسخ ندادند...

همه می دانند که چقدر احتیاج دارند پدر/مادر با او حرف بزنند...او را تواصی به حق و صبر کنند...
آدم، دیوانه می شود از سکوت آنها...یا حتی فقط تصور سکوت و بی توجهی شان...و هرچه پدر/مادر حقیقی تر، نیاز به مورد خطاب واقع شدن، شدیدتر و حیاتی تر...


شریعتمداری
۲۸ مهر ۹۴ ، ۱۱:۰۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر
  
خانزاده
۲۴ مهر ۹۴ ، ۲۱:۱۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

شب جمعه بر اموات امتتان هم سر می زنید حتما...
و حمدی نثارشان می کنید
فرموه اید اگر بر مرده خواندید و برخاست تعجب نکنید

تعجب می کنم اگر این جمعه که برخاستم هنوز مرده
مانده باشم!

از ما همین امیدها مانده...

پرستو نشدم حمد چهچه کنم

اما سینه سرخ،چرا...


الحمدلله

شریعتمداری
۲۳ مهر ۹۴ ، ۲۱:۲۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر