کوثر

سرگشتگی در قاموس ماست؛‌ چون عاشقانی هستیم از دیار سلمان(ره)

کوثر

سرگشتگی در قاموس ماست؛‌ چون عاشقانی هستیم از دیار سلمان(ره)

بسم الله مجریها و مرسیها
یا بنی! ارکب معنا...

طبقه بندی موضوعی

نویسندگان

۲۲۰ مطلب توسط «شریعتمداری» ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

روایت شده: در باغی به علامه طباطبایی(ره) درخت سیبی را نشان دادند و گفتند این درخت ثمر نمی‌دهد.

علامه با دست به تنه‌اش زده و صدا زدند: مش فلان! بیا این درخت رو قطع کن، ثمر نمی‌ده!

دیدند اون سال اون درخت، دو بار ثمر داد!

 

کاش می‌شد از درخته پرسید واقعا ترسیدی قطعت کنند و استعداد نهفته‌ات را رو کردی؟ یا اینکه به غیرتت برخورد و خواستی ابراز کنی من می‌توانم اگر بخواهم! -شاید اگر درخت هم جنسیت می‌داشت، سوال اول را اگر خانم می‌بود تایید می‌کرد و دومی را اگر آقا بود!-

 

چقدر اون درخت سیب شبیه بعضی وقتهای ماست...

وقتی فکر می‌کنیم توانم را ابراز کنم که چه بشود؟!

از زیر خاک بیرون بیایم و جوانه بزنم که چه کنم؟!

آخر، این همه که ثمر دادند، چقدر بهار شد؟! با چند درخت پربار، بهار می‌شود در نهایت؟! و چند بار بهار باید بشود تا «دنیا گلستان» شود؟!... خوش به حال روزگاری که فقط «بهار» باشد... یا ربیع الأنام و نضره الأیام! پناه بر خدا از زمستان سرد و بی‌نور...

یا قهر می‌کنیم با شرایطی که مساعد به نظر نمی‌رسد و تحریمش می‌کنیم...

یا فرو می‌رویم توی فکرهایمان و غرق می‌شویم...

یا توانمان را کتمان کرده و دست کم می‌گیریم و باید انذار شویم تا بلکه برای زنده ماندن، به جنب و جوش بیافتیم!

یا...

هر کدام که هستیم، فرق چندانی ندارد...

مهم این است که خدا ما را در زمین کاشته با تمام استعدادها...و شکر همان ابراز استعدادهاست در جهت حق؛ قُلْ هُوَ الَّذی أَنْشَأَکُمْ وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ قَلیلاً ما تَشْکُرُونَ *قُلْ هُوَ الَّذی ذَرَأَکُمْ فِی الْأَرْضِ وَ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ (سوره مبارکه ملک، آیات 23و24)

 

و اوست که دانه را می‌شکافد و از برای انسان «ثمر دادن» را تقدیر کرده است؛ إِنَّ اللَّهَ فالِقُ الْحَبِّ وَ النَّوى‏ یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ مُخْرِجُ الْمَیِّتِ مِنَ الْحَیِّ ذلِکُمُ اللَّهُ فَأَنَّى تُؤْفَکُون‏ (سوره مبارکه انعام،آیه 95)

 

و هر انسانی، ثمری مخصوص به خود را دارد...قُتِلَ الْإِنْسانُ ما أَکْفَرَهُ *مِنْ أَیِّ شَیْ‏ءٍ خَلَقَهُ *مِنْ نُطْفَةٍ خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُ *ثُمَّ السَّبیلَ یَسَّرَهُ *ثُمَّ أَماتَهُ فَأَقْبَرَهُ *ثُمَّ إِذا شاءَ أَنْشَرَهُ *کَلاَّ لَمَّا یَقْضِ ما أَمَرَهُ *فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى‏ طَعامِهِ *أَنَّا صَبَبْنَا الْماءَ صَبًّا *ثُمَّ شَقَقْنَا الْأَرْضَ شَقًّا* فَأَنْبَتْنا فیها حَبًّا *وَ عِنَباً وَ قَضْباً *وَ زَیْتُوناً وَ نَخْلاً *وَ حَدائِقَ غُلْباً *وَ فاکِهَةً وَ أَبًّا *مَتاعاً لَکُمْ وَ لِأَنْعامِکُمْ (سوره مبارکه عبس، آیات 17-32)

 

او خدایی است که حتی زنده از مرده بیرون می‌آورد! گویی انسان در دنیا بارها ممکن است میرانده شود و در مرتبه‌ای بالاتر، دوباره زنده گردد و با این چرخه ارتقاء یابد تا درختی «همیشه سبز» باشد، آنگاه که به جایگاه استقرار خود در آخرت می‌رسد...

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم* تَبارَکَ الَّذی بِیَدِهِ الْمُلْکُ وَ هُوَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدیرٌ* الَّذی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَ هُوَ الْعَزیزُ الْغَفُورُ (سوره مبارکه ملک، آیات 1-2)

 

و این است فلسفه ابتلای انسان در دنیا! برای به بهترین ثمر رسیدن...

والسلام علی من اتبع الهدی...

شریعتمداری
۰۵ بهمن ۹۵ ، ۰۰:۲۷ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر

خدایا، ما را از شب طولانی زمستانی به روز برسان...


بسم الله الرحمن الرحیم

والفجر...
و لیال عشر...
و الشفع و الوتر...
و اللیل اذا یسر...
هل فی ذلک قسم لذی حجر؟


شریعتمداری
۲۹ دی ۹۵ ، ۰۲:۴۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

مومن در دنیا به دو حالت کلی ممکن است زندگی کند:

یا در حالت اقبال دنیاست که خوشی‌های زندگی، امکانات، رفاه، امنیت و... او را احاطه کرده‌اند اما بهای نگه داشتن زندگی بر این منوال، از دست دادن ایمان و پشت کردن به رسول الهی است. چون آسیه سلام‌الله‌علیها...که از همین روی بیتی غیرِ این بیت دنیوی در پیش خدا را مشتاق است و چنین مرگی(قتلی) را نجات می‌داند.

و یا اینکه در سختی‌ای به سر می‌برد و در حالت ادبار دنیا به اوست، که اگر دنیا را بطلبد باید طهارتی را از دست بدهد. اما جزای این سختی، همراهی با رسول الهی است و او بر همین پیوستگی‌اش با رسول، چشم روشن و دل خوش است. چون مریم سلام‌الله‌علیها...که از همین روی، بر حفظ خود و قنوت و توجه تام به خداوند، مشغول و ساعی بود.


وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لی‏ عِنْدَکَ بَیْتاً فِی الْجَنَّةِ وَ نَجِّنی‏ مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّنی‏ مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ *وَ مَرْیَمَ ابْنَتَ عِمْرانَ الَّتی‏ أَحْصَنَتْ فَرْجَها فَنَفَخْنا فیهِ مِنْ رُوحِنا وَ صَدَّقَتْ بِکَلِماتِ رَبِّها وَ کُتُبِهِ وَ کانَتْ مِنَ الْقانِتینَ.


و نیز خداى تعالى براى کسانى که ایمان آوردند مثلى مى‏زند و آن داستان همسر فرعون است که گفت: پروردگارا نزد خودت برایم خانه‏اى در بهشت بنا کن و مرا از فرعون و عمل او نجات بده و از مردم ستمکار برهان.* و داستان مریم دختر عمران است که بانویى پاک بود، و ما در او از روح خود دمیدیم و او کلمات پروردگار خود و کتب او را تصدیق کرد و از خاشعان بود.

(سوره مبارکه تحریم، آیات 11 و 12)

شریعتمداری
۲۳ دی ۹۵ ، ۲۳:۰۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم


هر که سرمایه امیدش بیشتر است، سلاحش را بیشتر می چکاند!

سلاحِ گریه را!


اِرْحَمْ مَنْ رَأسُ مالِهِ الرَّجاَّءُ وَ سِلاحُهُ الْبُکاَّءُ...

(دعای کمیل)

شریعتمداری
۲۳ دی ۹۵ ، ۱۹:۴۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم


بعضی‌ها یک جوری می‌گویند امان از تنهایی قبر، انگار در حیات دنیا تنها نیستیم...

و بعضی‌ها یک جوری می‌گویند امان از تنهایی، انگار انسان را به انسانها سپرده‌اند!

وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ (ق، 16)



شریعتمداری
۱۵ دی ۹۵ ، ۱۲:۳۴ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم


بنی اسرائیل منتظر مسیح موعود بودند.

بنی اسرائیل اجمالا زمان ظهور ایشان را از نشانه‌هایی فهمیده بودند. خصوصا علمای ایشان و همچنین با تولد یحیای نبی که بر ظهور نزدیکشان بشارت داده بود.

بنی اسرائیل سعی خود را در نسبت یافتن با مسیح موعود مبذول داشتند! چه افتخاری بالاتر از پدر موعود شدن؟! گمان میرود مسئله کفالت حضرت مریم(س) در قرآن و قرعه کشی‌ای که رخ داد و نهایتا به زکریای نبی رسید، بر همین اساس باشد. در واقع برای علما و عرفای بنی اسرائیل، کفالت معنای ازدواج یا حداقل نسبت داشتن با یک قدّیسه را می‌داد.

بنی اسرائیل در طول قرن ها معجزه‌های خارق‌العاده‌ای دیده بودند.

اما بنی اسرائیل توقع ظهور موعود به شکل یک معجزه که منجر به فتنه برایشان شود، را نداشتند! آنها برای جریان یافتن امر قطعی خدا، دست خدا را بسته در اسباب می‌دیدند پس طبیعتا تولد یک نبی بدون پدر را هرگز باور نکردند. وَ قالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَیْدیهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا بَلْ یَداهُ مَبْسُوطَتان... (مائده، 46)

این روزها، همه حق دارند برای تولد نبی‌ای اولوا العزم شادی کنند. مسلمانها بیشتر از مسیحیان، چون ایشان، مبشر نبی خاتم(ص) بود: وَ إِذْ قالَ عیسَى ابْنُ مَرْیَمَ یا بَنی‏ إِسْرائیلَ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیَّ مِنَ التَّوْراةِ وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ یَأْتی‏ مِنْ بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جاءَهُمْ بِالْبَیِّناتِ قالُوا هذا سِحْرٌ مُبین (صف، 6)

اما این روزها، روزهای غمناک مریم سلام الله علیها بود، فَأَجاءَهَا الْمَخاضُ إِلى‏ جِذْعِ النَّخْلَةِ قالَتْ یا لَیْتَنی‏ مِتُّ قَبْلَ هذا وَ کُنْتُ نَسْیاً مَنْسِیًّا (مریم، 23)


یک بار خودمان را جای بنی اسرائیل بگذاریم و تصور کنیم خانمی جوان، مجرد اما مشهور به قداست، فرزند به بغل در وسط شهر یکباره ظهور کند...ما باید چه رفتاری می‌کردیم که موحدانه باشد؟ حقیقتا چطور می‌شود گمان بد نبرد و به یک ولیّ الهی، بهتان نزد؟

جواب این سوال، نسبت مستقیمی با فهم عکس العمل صحیح در برابر هر «موعودی» را دارد...

امام زمان (عج) که ظهور کنند، همه استقبال نمی‌کنند! چون برای جاری ساختن امر قطعی خدا، تعیّنی در باورهایشان دارند... و خدا ورای تعیّن‌های مردم، امرش را جاری خواهد کرد، چون او خداست و قادر علی کل شیء و اوست که بنده‌هایش را می‌آزماید و ایمان جزء به ابتلاء، ظهور نمی‌کند.


یَسْئَلُکَ أَهْلُ الْکِتابِ أَنْ تُنَزِّلَ عَلَیْهِمْ کِتاباً مِنَ السَّماءِ فَقَدْ سَأَلُوا مُوسى‏ أَکْبَرَ مِنْ ذلِکَ فَقالُوا أَرِنَا اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ ثُمَّ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَیِّناتُ فَعَفَوْنا عَنْ ذلِکَ وَ آتَیْنا مُوسى‏ سُلْطاناً مُبیناً*وَ رَفَعْنا فَوْقَهُمُ الطُّورَ بِمیثاقِهِمْ وَ قُلْنا لَهُمُ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً وَ قُلْنا لَهُمْ لا تَعْدُوا فِی السَّبْتِ وَ أَخَذْنا مِنْهُمْ میثاقاً غَلیظاً*فَبِما نَقْضِهِمْ میثاقَهُمْ وَ کُفْرِهِمْ بِآیاتِ اللَّهِ وَ قَتْلِهِمُ الْأَنْبِیاءَ بِغَیْرِ حَقٍّ وَ قَوْلِهِمْ قُلُوبُنا غُلْفٌ بَلْ طَبَعَ اللَّهُ عَلَیْها بِکُفْرِهِمْ فَلا یُؤْمِنُونَ إِلاَّ قَلیلاً *وَ بِکُفْرِهِمْ وَ قَوْلِهِمْ عَلى‏ مَرْیَمَ بُهْتاناً عَظیماً (نساء، 153-156)

 

خدا را با خدایی‌اش بشناس، تا امام را تصدیق کنی.

بسم الله الرحمن الرحیم، قل هو الله احد، الله الصمد، لم یلد و لم یولد، و لم یکن له کفوا احد...

 

شریعتمداری
۰۴ دی ۹۵ ، ۲۰:۴۷ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۴ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم


بعضی وقتها که آدم میخواهد کاری بکند... مثلا چیزی بنویسد، شبیه کودکی است که تازه قلم به دست گرفته و نمیتواند درست منظورش را بکشد.

بعضی وقتها که آدم میخواهد کاری بکند... مثلا چیزی بنویسد، شبیه فردی است که چشمش تار شده و چون نمیتواند ببیند پس هرچه هم می کشد، تیری در تاریکی است.

اگر بد کشیدن ها شبیه به کم توانی قلم زدن باشد، طوری نیست، با تعلیم و تمرین خوب میشود...

اما اگر بد کشیدن ها به خاطر تاری دیدگان است، طوری هست، باید با تزکیه نفس خوب شود...

تشخیص این مسئله، درباره هر کاری که بر عهده گرفته‌ایم اما جا دارد بهتر شود، وظیفه هر انسانی است که برای رشد خودش نگران است، تا طلب توان یا اصلاح کند...

و اجابت و کشف ضُرّ چنین انسانی به مدد خداست، به واسطه تعلیم و تزکیه‌ای که امام بر جان او می‌نشاند...


هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفی‏ ضَلالٍ مُبین (سوره مبارکه جمعه، آیه 2)

 

شریعتمداری
۰۲ دی ۹۵ ، ۲۳:۵۶ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم


فاصله بین زیارتهای یک امام، فرصتی است برای رشد یک طلب در وجود انسان.

و زیارت، فرج رسیدن به آن مطلوب است.


ممکن است طلبهای زیادی در هر زیارت باشند اما فقط بعضی از آنها در یک زیارت فتح شوند.

پس یعنی آنهای دیگر هنوز به مرز فرج نرسیده اند و بشارت در راه بودن زیارت های مکرر و بعدی!


مانند باغی که در هر فصل، بعضی از درختان و بعضی از شاخه های درختان آن شکوفا می شوند...


تا در نهایت "حدائق غلبا" شود!


فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى‏ طَعامِهِ (24) أَنَّا صَبَبْنَا الْماءَ صَبًّا (25) ثُمَّ شَقَقْنَا الْأَرْضَ شَقًّا (26) فَأَنْبَتْنا فیها حَبًّا (27) وَ عِنَباً وَ قَضْباً (28) وَ زَیْتُوناً وَ نَخْلاً (29)وَ حَدائِقَ غُلْباً (30) وَ فاکِهَةً وَ أَبًّا (31) مَتاعاً لَکُمْ وَ لِأَنْعامِکُمْ (32)

سوره مبارکه عبس

شریعتمداری
۲۶ آذر ۹۵ ، ۲۱:۵۸ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲ نظر

شنبه 6 آذر 95، روز اول به سمت مشهدالرضاء

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

از پنجره هواپیما، آن پائین، رشته کوه البرز و قله دماوند رخ‌نمایی می‌کردند...خیلی زیبا بود. خیلی...تازه فهمیدم رشته کوه و دامنه کوه یعنی چه. دماوند خودش تک و تنها، برفی و سفیدپوش (یک طور عروسی!) آن وسط سربالا و محکم ایستاده بود و دامانش تا فاصله‌ها دورتر ادامه داشت...والجبال اوتادا!

چقدر کوه مظهر هیبت است...ما همیشه روی زمین‌ایم اما کمترین چیزی که می‌بینیم زمین است و حالات متفاوتش در جاهای مختلف...یکبار که از زمین کنده می‌شوی، تازه می‌بینی‌اش...

یاد رواسی شامخات[1] افتادم...ظاهرا رواسی یعنی کوهها از حیث سنگینی و ثبات بخشی به زمین. از «شامخات» یاد وصف امام علیه السلام در زیارتنامه‌شان افتادم...فی الاصلاب الشامخه و الارحام المطهره لم تنجسک الجاهلیه بانجاسها...راستی شامخ یعنی چه؟!

گشتم، دقیق شدم ببینم بین کوهها راههایی برای عبور و مرور هست و کجاها اینطور است و...

سبلا فجاجا[2] (یا فجاجا سبلا![3]) را هم پیدا کردم!

در تجربه‌های قبلی، همین مقدار دقت در احوال زمین هم بعضا وجود نداشت. اما با این احوال، حس در آسمان بودن نداشتم. بیشتر شبیه یک صفحه نمایش بزرگ بود که حرکت هم داشت! دیدم اگر باد با تمام سرعت توی صورتم میخورد و میدان دیدم محدود به این پنجره فسقلی نبود، حس ترس از ارتفاع و تعلیق امنیت و ناامنی از سقوط روی زمین را به نحوی درک میکردم و... رویتم هم عمیقتر میتوانست بشود.

دیدم قرآن را هم بعضا همینطور میخوانم!

وقتی از رو میخوانم و برایم نکاتی هرچند جالب به نظر میرسند اما ریح ِ ملائک نازل کننده آیات توی صورتم نمیخورند! میخوانم اما لمس نمیشوند...دور است! یا در واقع دورم...با این حال خدا کند «إنی أنست نارا» باشد!

....

کاش آسمان را هم میشد خوب دید...یعنی طوری دید که بتوان کتاب آسمان را هم خواند. این ستاره، اسمش فلان است، آن یکی با ترکیب با چند ستاره دیگر، منظومه فلان را می‌سازند، نقش‌شان در عالم فلان است، خلق شدند تا فلان نظم برقرار شود و... چیزی فراتر از نجوم مرسوم.



[1] وَ جَعَلْنا فیها رَواسِیَ شامِخاتٍ وَ أَسْقَیْناکُمْ ماءً فُراتاً (سوره مبارکه مرسلات، 27)

[2] لِتَسْلُکُوا مِنْها سُبُلاً فِجاجاً (سوره مبارکه نوح، 20)

[3] وَ جَعَلْنا فِی الْأَرْضِ رَواسِیَ أَنْ تَمیدَ بِهِمْ وَ جَعَلْنا فیها فِجاجاً سُبُلاً لَعَلَّهُمْ یَهْتَدُون (سوره مبارکه انبیاء، 31)

شریعتمداری
۱۲ آذر ۹۵ ، ۲۲:۴۰ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر
بسم الله الرحمن الرحیم

وَ إِذْ قالَ إِبْراهیمُ لِأَبیهِ آزَرَ أَ تَتَّخِذُ أَصْناماً آلِهَةً إِنِّی أَراکَ وَ قَوْمَکَ فی‏ ضَلالٍ مُبینٍ (74)وَ کَذلِکَ نُری إِبْراهیمَ مَلَکُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِیَکُونَ مِنَ الْمُوقِنینَ (75)فَلَمَّا جَنَّ عَلَیْهِ اللَّیْلُ رَأى‏ کَوْکَباً قالَ هذا رَبِّی فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لا أُحِبُّ الْآفِلینَ (76)فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بازِغاً قالَ هذا رَبِّی فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لَئِنْ لَمْ یَهْدِنی‏ رَبِّی لَأَکُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّینَ (77)فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بازِغَةً قالَ هذا رَبِّی هذا أَکْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قالَ یا قَوْمِ إِنِّی بَری‏ءٌ مِمَّا تُشْرِکُونَ (78)إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذی فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ حَنیفاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِکینَ (79)وَ حاجَّهُ قَوْمُهُ قالَ أَ تُحاجُّونِّی فِی اللَّهِ وَ قَدْ هَدانِ وَ لا أَخافُ ما تُشْرِکُونَ بِهِ إِلاَّ أَنْ یَشاءَ رَبِّی شَیْئاً وَسِعَ رَبِّی کُلَّ شَیْ‏ءٍ عِلْماً أَ فَلا تَتَذَکَّرُونَ (80)وَ کَیْفَ أَخافُ ما أَشْرَکْتُمْ وَ لا تَخافُونَ أَنَّکُمْ أَشْرَکْتُمْ بِاللَّهِ ما لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ عَلَیْکُمْ سُلْطاناً فَأَیُّ الْفَریقَیْنِ أَحَقُّ بِالْأَمْنِ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (81)الَّذینَ آمَنُوا وَ لَمْ یَلْبِسُوا إیمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِکَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ (82)وَ تِلْکَ حُجَّتُنا آتَیْناها إِبْراهیمَ عَلى‏ قَوْمِهِ نَرْفَعُ دَرَجاتٍ مَنْ نَشاءُ إِنَّ رَبَّکَ حَکیمٌ عَلیمٌ (83) (سوره انعام)

 

وَ إِنَّ مِنْ شیعَتِهِ لَإِبْراهیمَ (83)إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلیمٍ (84)إِذْ قالَ لِأَبیهِ وَ قَوْمِهِ ما ذا تَعْبُدُونَ (85)أَ إِفْکاً آلِهَةً دُونَ اللَّهِ تُریدُونَ (86)فَما ظَنُّکُمْ بِرَبِّ الْعالَمینَ (87)فَنَظَرَ نَظْرَةً فِی النُّجُومِ (88)فَقالَ إِنِّی سَقیمٌ (89)فَتَوَلَّوْا عَنْهُ مُدْبِرینَ (90)فَراغَ إِلى‏ آلِهَتِهِمْ فَقالَ أَ لا تَأْکُلُونَ (91)ما لَکُمْ لا تَنْطِقُونَ (92)فَراغَ عَلَیْهِمْ ضَرْباً بِالْیَمینِ (93)فَأَقْبَلُوا إِلَیْهِ یَزِفُّونَ (94)قالَ أَ تَعْبُدُونَ ما تَنْحِتُونَ (95)وَ اللَّهُ خَلَقَکُمْ وَ ما تَعْمَلُونَ (96)قالُوا ابْنُوا لَهُ بُنْیاناً فَأَلْقُوهُ فِی الْجَحیمِ (97)فَأَرادُوا بِهِ کَیْداً فَجَعَلْناهُمُ الْأَسْفَلینَ (98)وَ قالَ إِنِّی ذاهِبٌ إِلى‏ رَبِّی سَیَهْدینِ (99)رَبِّ هَبْ لی‏ مِنَ الصَّالِحینَ (100)فَبَشَّرْناهُ بِغُلامٍ حَلیمٍ (101) (سوره صافات)

 

شریعتمداری
۱۰ آذر ۹۵ ، ۱۵:۲۳ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

 

خدایت تو را بیامرزد...

از وقتی به رحمت خدا لبیک گفته و رفته‌ای،

فهمیده‌ام ارتباط با آنها که در این دنیا نیستند بسی سهل‌تر است تا با آنها که هستند!

وقتی زنده به دنیا بودی چقدر دیر و دور پیش می‌آمد که هم را ببینیم و یادی کنیم...اما الان که زنده به عالم دیگری هستی کمتر روزی است که به یادت نیفتم و البته این یادها ربطی به خاطراتمان در دنیا ندارد...

فکر میکنم تو کجایی و آنجا چه خبر است...چقدر صدا در عالم است که گوش کر نمی‌شنود! امان از گوش کر...

انگار تو را پیش پیش فرستاده باشیم تا برایمان عالم دیگری را ذکر کنی!

آنجا که حقایق، رویت شدنی اند...

 

خدایت تو را بیامرزد که با مرگ جوانانه‌ات، مردن را زنده کردی! اینکه هر روز انسان یاد شیرین مرگ کند...

هر شاخه‌ای جوان‌تر شکسته و هرس شود، بیشتر حیات را بر می‌انگیزاند! این قانون رویش است!


برای شادی روحت الفاتحه مع الصلوات


 

شریعتمداری
۰۱ آذر ۹۵ ، ۱۱:۵۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

بسم الله


امروز فهمیدم:

ذکر، روح هر سعی ای است.

ذکر یعنی هوشیاری دائمی و پیوسته نسبت به مقصد یا محل لقاء...


اگر سعی کنی اما ذکر جاری نداشته باشی، عملت شبیه نوزادی میشود که جسم دارد و حتی شاید متولد هم شود...اما حیات نه!

یا به میزانی که ذکرت قطعی داشته باشد به انواع اندام های آن طفل، نقص وارد میشود...

یعنی مثلا حیات دارد اما قلب اش ضعیف است...دستان و پاهایش نا ندارند...معده اش توان هضم را نیافته و............


خدایا سعی هایمان را مشکور خودت قرار بده!


شریعتمداری
۳۰ آبان ۹۵ ، ۲۲:۲۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

 

وقتی از کسی ناراحت/عصبانی می‌شویم،

یا به حق است، یا ناحق...

ناحق‌اش که هیچ.

اگر به حق باشد، به نفع هر دویمان است اگر زبان خاطی شویم و برای او استغفار کنیم. وقتی زبان او قاصر شده است برای استغفار...

البته وسعت روحی بالایی میخواهد چنین هضم و کظمی.

 

چون اگر مخالف مان به ما بپیوندد، یکی به ما اضافه می شود و ما تقویت می شویم.

اما اگر مخالف مان به ما نپیوندد، شیطان این طعمه را رها نکرده و خواهد بلعید...و بر علیه خودمان همچنان می‌شوراندش.


همه بر علیه یک دشمن مشترک باشیم!

 

وَ لا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَ لاَ السَّیِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتی‏ هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَداوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمیمٌ (فصلت، 34)

و چون معلوم است که خوبى و بدى یکسان نیست لا جرم تو بدى‏هاى مردم را بهترین عکس العمل دفع کن تا آن کسى که بین تو و او دشمنى هست چنان از دشمنى دست بردارد که گویى دوستى مهربان است.


شریعتمداری
۲۵ آبان ۹۵ ، ۱۸:۱۵ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم


آدم بعضی وقتها در زندگی اش دارد قرآن میخواند

اما چون از روی قرآن نمیخواند،

نمی داند که دارد قرآن می خواند.

اتفاقا اصلا هم اوضاع خوش نمی گذرد.


بعدا وقتی قرآن خواند

می بیند عه! من این را قبلا خوانده بودم!

انگار به آشنای دوری یکهو رسیده باشد!


آدم بعضی وقتها در زندگی اش دارد قرآن میخواند

و اتفاقا از روی قرآن هم می خواند،

اما نمی داند چرا این آیه/سوره را مکرر دارد میخواند.

و نمی داند چرا فتحی نمی بیند...


بعدا که بیشتر خواند،

می فهمد.



آدم بعضی وقتها فکر می کند گم شده است...

بعدا وقتی پیدا شد و دنیایش روشن،

می فهمد هدایت شده است.


می فهمد روشنایی قسم خوردنی است.


پانوشت: شاید برگرفته از سوره ضحی.


شریعتمداری
۲۵ آبان ۹۵ ، ۱۶:۳۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
بسم الله الرحمن الرحیم

کاش آدم در دنیا زندگی می کرد
اما نه انقدر آغشته به آن...
شریعتمداری
۱۵ آبان ۹۵ ، ۲۰:۴۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم


تصور کنید در یک بیابان اید و گم شده‌اید. باید مسیری را انتخاب کنید و پیش بروید. غیر از مسئله سر درگمی برای انتخاب مسیر، شرایط جسمی هم رو به افت است و آب تمام شده است. به این حالت ضال میگویند.

با نشانه‌هایی مسیری را انتخاب و طی می‌کنید تا به آبادانی و آب برسید. به این حالت ظن می گویند.

طبیعتا با طی مسیر و بر اثر تلاشتان، عطش تان بیشتر میشود. شما در راه رسیدن به آب و آبادانی هستید اما اوضاع جسمی‌تان هر لحظه سخت‌تر میشود. به این حالت عطش می‌گویند. و در معنای وسیع تر، هر عطشی به خاطر نیازی است.

در حالی که فاصله شما با مقصد مورد نظرتان هرچه کمتر می‌شود اما طاقت بر رسیدن بدانجا دارد دائما سختتر میشود. به این حالت استقامت بر حرکت تا رسیدن به مقصد، صبر می گویند.

تنها چیزی که موتور حرکت بیشترتان است، امید رسیدن به مقصد است. به این حالت رجاء می گویند.

تصور نرسیدن، دیر رسیدن، انحراف از مسیر و خلاصه در راه ماندن شما را نگران میکند. به این حالت خوف می گویند.

وقتی به نزدیکهای آبادانی رسیدید و امیدتان نمود عینی اما همچنان دور دست یافت، حال جسمی‌تان با اینکه رفع نیاز نشده اما به یکباره رو پا شده و سرعت میگیرد! به مناره های آبادانی که نوید رسیدن را به شما می‌دهد، میتوان معنای «فلق» را داد. و به آن حالت نشاط برای زودتر رسیدن، شاید بتوان معنای وجد را بار کرد.


از رسیدن شما به آبادانی و رفع عطش و امنیت یافتن، معنای «فرج» را میتوان فهمید.



پانوشت: اگر معنای دقیق تری می شناسید، لطفا این متن را تصحیح بفرمایید.

همچنین سناریوهای تفصیلی تر با تعریف معانی بیشتر را هم میتوانید پیشنهاد بفرمایید.


شریعتمداری
۱۳ آبان ۹۵ ، ۱۹:۲۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۴ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم


امام برای غلام/کنیزش یک کاری می کند حتما...

کسی در بیت آنها، تشنه، گرسنه، عریان و... در یک کلام بی توجه نمی ماند.

 

مگر خودش به اختیار از بیت خارج شود

یا هیچ گاه اختیار نکند که در بیت شان حاضر شود! و توهم کند دارد آزادانه زندگی میکند!

 

امام مزد کارگرش را قبل از خشک شدن عرقش می دهد...

امام فراتر از انتظار غلامش به او عطاء میکند...

امام غلامش را تربیت می کند...

امام غلام می خرد، تربیت میکند و بعد آزاد می کند...

آدم ممکن است فرزند امام نباشد، اما غلام که میتواند باشد.

امام برای غلامی که زندگیش را وقف حضور در بیت او و مامور بودن به امر او میکند، دغدغه گذران زندگی را به بهترین نحو برطرف میکند...

 

انسانها با نقش هایشان خلق شده اند.

نقش مان را نسبت به امام دریابیم...

 

 

شریعتمداری
۰۸ آبان ۹۵ ، ۱۹:۳۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم


انقدری که از بعضی از علماء و عرفاء کرامت و نکته نقل میشود،

از حضرت رسول(ص) که گیرنده تمام غیبهای نازل شده بر عالم ملک بوده اند و حیات و ممات برای ایشان در هر حالت جنبه‌ای از حیات است، نقل کرامت و حدیث نشده و نمیشود!

والاترین کرامت حضرت رسول(ع) دریافت، تبیین، ابلاغ و در دسترس همگانی گذاشتنِ آیات قرآن بود. همان قرآنی که در قیامت از رفتار قومش با آن چنین گلایه خواهد کرد: وَ قَالَ الرَّسُولُ یَارَبّ‏ِ إِنَّ قَوْمِى اتخََّذُواْ هَاذَا الْقُرْءَانَ مَهْجُورًا(فرقان، 30)

آدم ممکن است عالم و عارف بشود، اما إحکام های زندگیش شباهتی به زندگی یک رسول «اُمّی» نداشته باشد! شبیه به رسولی که در دوران مدنی، کمتر روزهایی را گذرانده که در جنگ نبوده باشد...رسولی که خود را موظف به برپایی حکومت توحیدی می دانست.

آدم ممکن است خود را جزء امت حضرت رسول(ص) بداند و زندگی متشرعانه ای در پیش بگیرد، اما هیچ گاه مجاهدتی جمعی برای این امت انجام ندهد. 

یعنی هیچ گاه خودش را مامور به امر امام زمان اش نداند و ماموریتش را هم نفهمد. دیدار امام برای دریافت ماموریت ارزش دارد. و از این روست که فرموده اند هرکه امام زمانش را نشناسد و بمیرد، به مرگ جاهلیت مرده است، یعنی زندگی کرده و شاید ظاهرا هم خوب زندگی کرده باشد، اما نه در نقشه و ماموریت امامش! برای خودش زندگی کرده و برای خودش هم مرده...


این نوشته در نقد علماء و عرفاء نیست، چه اینکه چنینی نقدی در مقام کسی است که خود به علم یا عرفان احاطه ای داشته باشد.

این نوشته در توصیف حال جامعه‌ای شیعی و منابر و سخنرانی های مرسوم توسط بزرگانش در چنین جامعه ای است که نیازمند مجاهدت جمعی و مقاومت، استحکام و تواصی به حق و صبر در برابر دشمنان انفسی، انسی و شیاطین است اما حالش، حال عرفان پرستی، معنویتهای فردی، خودزنی های دائمی از نرسیدن به مقاصد مبهم یا اکتفا به ادعاگویی درباره قصدهای انقلابی است!

 

تلگرام ترکیده از تعدد کانالهای نقل کرامت و نکته از علماء و عرفاء! با مخاطبین چند هزار نفری! و بازدیدهای چند کیلویی در اقصی نقاط عالم!


انسان اینطور است که اگر وجودش را با حق سیر نکند و بر آن حق سرعت و رغبت بیشتر نگیرد، بهرحال در به در میگردد تا گرسنگی اش را به نحوی برطرف کند، اما با چیزی که هیچ وقت سیرش نمیکند!

خدا نجات مان دهد...



شریعتمداری
۰۷ آبان ۹۵ ، ۱۶:۳۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم


متن زیر را در حال و هوای مناسبت عرفه امسال نوشتم و منتشر نشده نگه داشته بودم.

دیروز صبح که پیام حلالیت رفیق دیگری رسید دوباره یاد این متن افتادم.

چقد خوبه آدم شنبه صبح، طلوع آفتاب را در تهران ببیند اما ظهر دیگر نجف باشد...



«سید...یادته یه شنبه ی دوری با هم نجف بودیم؟ گفتیم چه خوبه آدم شنبه نجف باشه... »


یادم آمد. صبح یک روز شنبه ی آبان ماهی بود که رسیدیم نجف...داشتیم آماده می شدیم از هتل برای اولین بار برویم حرم امیرالمومنین برای نماز صبح...که با رفقا می گفتیم صبح های شنبه، بدترین روزهای هفته دانشگاهی است! اما چه خوبه آدم شنبه نجف باشه...


حالا امروز شنبه است...و رفیقی که این پیام را چند روز پیش داد، نجف است...

اما اینجا تهران است...با پاهای بسته...


اللَّهُمَّ فَاجْعَلْ نَفْسِی مُطْمَئِنَّةً بِقَدَرِکَ رَاضِیَةً بِقَضَائِکَ مُولَعَةً بِذِکْرِکَ وَ دُعَائِکَ مُحِبَّةً لِصَفْوَةِ أَوْلِیَائِکَ مَحْبُوبَةً فِی أَرْضِکَ وَ سَمَائِکَ صَابِرَةً عَلَى نُزُولِ بَلائِکَ شَاکِرَةً لِفَوَاضِلِ نَعْمَائِکَ ذَاکِرَةً لِسَوَابِغِ آلائِکَ مُشْتَاقَةً إِلَى فَرْحَةِ لِقَائِکَ مُتَزَوِّدَةً التَّقْوَى لِیَوْمِ جَزَائِکَ مُسْتَنَّةً بِسُنَنِ أَوْلِیَائِکَ مُفَارِقَةً لِأَخْلاقِ أَعْدَائِکَ مَشْغُولَةً عَنِ الدُّنْیَا بِحَمْدِکَ وَ ثَنَائِکَ...



شریعتمداری
۰۲ آبان ۹۵ ، ۱۹:۵۰ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم


فرموده اند: علم خود را به شک تبدیل نکنید.


گزاره دریافتی از این حدیث، اینکه:

زیرا علم، در صورتی با خود صبر می آورد که نسبت به آن ثبات اطمینان وجود داشته باشد. ثبات اطمینان، استقامت انسان در دانستن است.

در صورتی که فرد در علم به آنچه می داند و حق و ثابت است، به شک بیفتد، صبر خود را در عمل به آن علم از دست می دهد.

شک، از عوامل شکست صبر در مسیر علمی است.


پس از مواقفی که فرد را دچار شک به علمش می کند، بایستی دوری جست.


گزاره کاربردی اینکه:

از موقعیت ها، ارتباطات با افراد، خواندن مطالبی و... که پمپاژ شک میکنند، تا وقتی خود ثبات علمی پیدا نکرده اید، بپرهیزید. یا در صورت چاره نداشتن، به گزاره های کلی علم خود رجوع کنید و از توجه طولانی یا بحث دوری کنید.


پس از یافتن ثبات علمی، مواجهه با چنین مواردی برای فهم "نقیض" ها و تفصیل آن علم می باشد.

به چنین مواجهه هایی میتوان نام احتجاج نیز گذاشت.


در نتیجه احتجاج وظیفه مومن/شیعه ای است که بر علم خود صبر یافته است.


نشانه چنین فردی چند چیز است:

1- به دلیل استقامت در علم خود، آن را به بروز و عمل توانسته برساند. پس در علم و عمل خود به مقام صدق رسیده است. یعنی هرچه می داند را عمل میکند و چیزی نمیداند مگر به آن عمل کند.

2- به دلیل صبر و صدق، علمش درونی و مکتوب بر وجودش شده است.

3- به دلیل اطمینان به آنچه می داند، به منبع علم دسترسی یافته و میتواند در مواجهات و احتجاجات از الهامات حق بهره برد. زیرا علم، امری در جریان و در حال نزول ِ آن به آن است. 

4- به دلیل چنین اتصالی، جز حق نمیگوید پس توان محو باطل را می یابد. زیرا اثر بروز حق در هر جا، محو باطل است. چون حق بیاید، باطل رفتنی است.



پ.ن. گزاره ها ممکن است در طول زمان تکمیل تر شوند.

بعدا اضافه: ظاهرا حدیث دقیقا آنی نیست که نقل شده است. به عنوان یک جمله منطقی خوانده شود، نه عین کلام معصوم(ع).



شریعتمداری
۳۰ مهر ۹۵ ، ۰۹:۱۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳ نظر