کوثر

سرگشتگی در قاموس ماست؛‌ چون عاشقانی هستیم از دیار سلمان(ره)

کوثر

سرگشتگی در قاموس ماست؛‌ چون عاشقانی هستیم از دیار سلمان(ره)

بسم الله مجریها و مرسیها
یا بنی! ارکب معنا...

طبقه بندی موضوعی

نویسندگان

۲۲۰ مطلب توسط «شریعتمداری» ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

فجََاءَتْهُ إِحْدَئهُمَا تَمْشىِ عَلىَ اسْتِحْیَاءٍ قَالَتْ إِنَّ أَبىِ یَدْعُوکَ لِیَجْزِیَکَ أَجْرَ مَا سَقَیْتَ لَنَا  فَلَمَّا جَاءَهُ وَ قَصَّ عَلَیْهِ الْقَصَصَ قَالَ لَا تخََفْ  نجََوْتَ مِنَ الْقَوْمِ الظَّلِمِین (25، سوره مبارکه قصص)

چیزى نگذشت که یکى از آن دو زن که با حالت شرمگین راه مى‏رفت به سوى موسى آمد و گفت پدرم تو را مى‏خواند تا پاداش آب دادنت را بدهد، همین که موسى نزد پیر مرد آمد و داستان خود را به او گفت، پیر مرد گفت: دیگر مترس که از مردم ستمگر نجات یافتى.

 

بعضی کارهای روزانه و مکرر انسان، بعد از گذشت دوره کودکی که روی دور می افتند، به حالت غیرآگاهانه و اتومات در می آیند. مثل نفس کشیدن، چشم گرداندن، قدم برداشتن و نحوه راه رفتن و...

هر قدر تعقل و تقوا در انسانی بالاتر باشد، دقت او در تمام امور، حتی رفتارهای اتومات و ناآگاهانه بالاتر می رود. به نحوی که هیچ رفتاری از چنین انسانی بروز نمی یابد، مگر اینکه آگاهانه و با محاسبه قبلی است.

برای یک فرد معمولی، عصبانی شدن رفتاری غیر اختیاری است! ممکن است حتی ناسزا بگوید یا... چنین فردی در توجیه رفتاری که به خوبی عاقبت آن را میشود پیش بینی کرد، زشتی اش را همه می دانند، انسان را غیرقابل کنترل و زشت جلوه می دهد و... تنها میگوید خب دست خودم نبود!

اما برای یک فرد عاقل و متوجه، تمامی رفتارها ولو جزئیات رفتاری قابل سنجش از قبل و برنامه ریزی برای چگونه بروز دادن است.

خدا برای چنین درجه ای از فهم و توجه متقیانه، دختری از دو دختر شعیب علیهم السلام را مثال میزند. دختری که حتی در راه رفتن میتواند حیاء را بروز دهد. این امر آنقدر عجیب بوده و دقت می طلبد که اغلب افراد در مواجهه با چنین آیه ای برایشان سوال میشود که «راه رفتن بر مشی حیاء» یعنی دقیقا چطور راه رفتن؟! مصداق عینی آن چیست؟ چه کسی اینطور راه می رود؟ آیا راه رفتن ما چنین است یا خیر؟

خداوند در بعضی آیات برای برجسته سازی نهایت و شکوفایی کامل یک رفتار، بخشی از آن را ذکر میکند که اگر فردی آن را داشته باشد، لاجرم تمامی مراتب قبلی را نیز به همراه خواهد داشت.

آنکه بر مشی استحیاء قدم بر می دارد، حتما قبل و ملزم با آن، در نگاه، صحبت، میزان و زمان صحبت، انتخاب کلمات، انتخاب لحن، ذکر نامحرم در پشت سرش، تصور او در خیالش و... تمامی موارد دیگر که اختیارانه تر میتوانند در دست انسان باشند، حیاء را رعایت کرده است و بروز صحت و صدق آنها را می شود در قدم برداشتن متفاوت و آگاهانه او تماشا کرد...


به امید فهم و عمل بر اساس آن، ان شاءالله...

 

پانوشت: بر حسب قاعده ذکر شده در بالا، در مطالب بعدی درباره مطففین بحث خواهد شد ان شاءالله...شما هم میتوانید به ربط این قاعده با سوره مطففین فکر کنید...

 

 

 

شریعتمداری
۲۷ فروردين ۹۵ ، ۱۴:۰۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر
بسم الله الرحمن الرحیم


درونی که پر از "خاطرات" است،
یا "آرزوها"...

جایی برای "علم" ندارد!


بذری که در خاطرات زمستان سخت پشت سرش مانده یا توان رویارویی با زمستان های بعدی را نداشته باشد و از ترس آن دست از قد کشیدن و شکوفه زدن بکشد، فرصت های بهاری را یکی یکی از دست می دهد...

أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ (62، سوره یونس)


شریعتمداری
۲۱ فروردين ۹۵ ، ۱۴:۳۴ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲ نظر
بسم الله الرحمن الرحیم
إِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالهََا...وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقَالَهَا...

گفت هر بار روی زمینی راه می رود و با دل گرفته سلامی می فرستد، با این حال دل خوش است که آن زمین سلامهایش به شما را ثبت می کند...
و در روزی زبان خواهد گشود به سلام...به شهادت سلام های ما!

سلام پدر!
حال ما هم محتاج پرسش توست...
بلکه زلزله ای آبادگر بیاید...


پ.ن. روایت است انسان پرسنده "و قال الانسان ما لها" امیرالمومنین -روحی فداک- است...


شریعتمداری
۱۴ فروردين ۹۵ ، ۱۸:۳۵ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱ نظر

بسم الله


خدا خواست به انسان یاد دهد چگونه "همواره و همیشه عبد" است...حتی اگر نبی باشد.

پس مادر را آفرید...

همان گونه که انسان همیشه در مقابل مادر، "کودکی" بیش نیست!


نامه یک کودک هشت ساله، بیست سال پیش، در چنین عید مبارکی...


روز مادر

شریعتمداری
۱۱ فروردين ۹۵ ، ۱۸:۲۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم


وَ لَمَّا وَرَدَ مَاءَ مَدْیَنَ وَجَدَ عَلَیْهِ أُمَّةً مِّنَ النَّاسِ یَسْقُونَ وَ وَجَدَ مِن دُونِهِمُ امْرَأَتَینْ‏ِ تَذُودَانِ  قَالَ مَا خَطْبُکُمَا  قَالَتَا لَا نَسْقِى حَتىَ‏ یُصْدِرَ الرِّعَاءُ  وَ أَبُونَا شَیْخٌ کَبِیرٌ(23)

فَسَقَى‏ لَهُمَا ثُمَّ تَوَلىَّ إِلىَ الظِّلّ‏ِ فَقَالَ رَبّ‏ِ إِنىّ‏ِ لِمَا أَنزَلْتَ إِلىَ‏َّ مِنْ خَیرٍْ فَقِیرٌ(24)

فجََاءَتْهُ إِحْدَئهُمَا تَمْشىِ عَلىَ اسْتِحْیَاءٍ قَالَتْ إِنَّ أَبىِ یَدْعُوکَ لِیَجْزِیَکَ أَجْرَ مَا سَقَیْتَ لَنَا  فَلَمَّا جَاءَهُ وَ قَصَّ عَلَیْهِ الْقَصَصَ قَالَ لَا تخََفْ  نجََوْتَ مِنَ الْقَوْمِ الظَّلِمِینَ(25)

قَالَتْ إِحْدَئهُمَا یَأَبَتِ اسْتَْجِرْهُ  إِنَّ خَیرَْ مَنِ اسْتَْجَرْتَ الْقَوِىُّ الْأَمِینُ(26)

قَالَ إِنىّ‏ِ أُرِیدُ أَنْ أُنکِحَکَ إِحْدَى ابْنَتىَ‏َّ هَتَینْ‏ِ عَلىَ أَن تَأْجُرَنىِ ثَمَنىِ‏َ حِجَجٍ  فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْرًا فَمِنْ عِندِکَ  وَ مَا أُرِیدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَیْکَ  سَتَجِدُنىِ إِن شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّلِحِینَ(27)

قَالَ ذَالِکَ بَیْنىِ وَ بَیْنَکَ  أَیَّمَا الْأَجَلَینْ‏ِ قَضَیْتُ فَلَا عُدْوَانَ عَلىَ‏َّ  وَ اللَّهُ عَلىَ‏ مَا نَقُولُ وَکِیلٌ(28)

(سوره مبارکه قصص)


برای فرد گرسنه چه فرقی می کند بایستد، بنشیند یا همچنان مجدانه به حرکتش ادامه دهد...

خب البته فرق می کند!

ظاهرا درست این است که ذخیره انرژی کند و کمترین تلاش را انجام دهد تا از پا نیفتد...


اما در نظام خدا، به هر کس به میزان تلاشش و گرسنگی ای که در عوض آن کشیده، چیزی داده می شود...


البته که اگر بنشیند و حرکت نکند هم، باز دست خالی نمی ماند...بهرحال عالم، متعلق به ارحم الراحمین است.

فقط دستش به اندازه یک قعود کرده، پر می شود! به قدر انرژی انسانی که می خواهد بنشیند و پاهایش را دراز کند!


عجیب است...

آدم باید کار خوب کند، تا حالش خوب شود...نه اینکه حالش خوب باشد تا کار خوب بتواند بکند!

آدم باید حرکت کند، تا بعدا سیر شود...نه اینکه اول سیرش کنند تا بعد بتواند حرکت کند!

آدم همیشه باید با دست های خالی و پای رونده چیزی از خودش نشان دهد، تا بعدا لبالب شود!


خدا، این بندگانش را دوست دارد...

خدایا، ما را از اینها قرار بده...



شریعتمداری
۱۰ فروردين ۹۵ ، ۰۹:۰۵ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۴ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم


دنیا را نظر کردن

یعنی "حقایق" را در بستری از "اعتباریات" بتوان دید.


و چقدر چنین نظر کردنی، تعقل می طلبد... 


خدایا به ما بفهمان آنچه را که به ما متذکر می شوی...

انسان را چه به فهمیدن! این فعل همیشه متعدی است!


سوره مبارکه عبس می گوید چون قیامت بر پا شود، می بینی که روابط و چهره هایی که حقیقی می پنداشتی، اعتباری بیش نبودند.

آنچه تو را به دیگران وصل می کرد، گسسته می شود آنچنان که از آن می گریزی...

و آنچه در چهره ها می دیدی، روی بر می گرداند...

که می داند چه کسی آنجا بشاش و رو سفید یا غبار گرفته خواهد بود؟


فَإِذَا جَاءَتِ الصَّاخَّةُ(33) یَوْمَ یَفِرُّ المَْرْءُ مِنْ أَخِیهِ(34) وَ أُمِّهِ وَ أَبِیهِ(35) وَ صَحِبَتِهِ وَ بَنِیهِ(36) لِکلُ‏ِّ امْرِىٍ مِّنهُْمْ یَوْمَئذٍ شَأْنٌ یُغْنِیهِ(37) وُجُوهٌ یَوْمَئذٍ مُّسْفِرَةٌ(38) ضَاحِکَةٌ مُّسْتَبْشِرَةٌ(39) وَ وُجُوهٌ یَوْمَئذٍ عَلَیهَْا غَبرََةٌ(40) تَرْهَقُهَا قَترََةٌ(41) أُوْلَئکَ هُمُ الْکَفَرَةُ الْفَجَرَةُ(42)



شریعتمداری
۰۶ فروردين ۹۵ ، ۲۳:۱۴ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم


چقدر آدم عوض می شود...

چقدر انسان انعطاف تغییر در وجودش نهفته است.

چقدر قرآن، انسان را عوض می کند.

چقدر سرعت تغییر با قرآن، بیش از سرعتی است که در رشدی معمولی میتوان دید.


چقدر با قرآن می توان عالم را سریع دید...

چقدر با قرآن، عمر با عظمت و البته ناچیز است...


چقدر بی قرآن، زندگی مثل مردگی است!

چقدر همه چیز بدون او، نیست...


چقدر جای او در زندگی ها خالی است...

چقدر بی او، انسان جامد و حیران می ماند،

سال ها می گذرد و به سختی کمی عوض می شود! انگار عمری در زندان تن مانده باشد.


چقدر قدر قرآن مهجور است...

چقدر باورمان نمی شود او، شفاست!

چقدر شفایش بطئی است، جوری که فرد بیماری را به زحمت به یاد خواهد آورد!


چقدر هرکه دنبال چیز دیگری ست، تشنه می ماند!

چقدر سراب، بد است...


چقدر خدا به ما لطف کرده است...

چقدر رسول (صلی الله علیه و آله) غصه عالم را خورده است بلکه ایمان بیاورند...

چقدر انسان کفور است! ای مرگ بر چنین کفری...


چقدر او، مصداقی از نور است.

که چون با نور همدم شوی، به سرعتی چون نور، در هدایت تو را پیش می برد و عالم را بَیِّن می نمایاند...


الحمدلله...


شریعتمداری
۰۶ فروردين ۹۵ ، ۰۲:۱۴ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم


بعضی وقتها که اسم بعضی ها توی جمع می آید، در علت یابی موفقیت های توحیدی/قرآنی فرد می گویند:


- خب چون فلانی خیلی باهوش و با استعداد است!

- چون فلان خیلی خوش بیان است.

- فلانی خیلی فعال و بانشاط است.

- فلانی شرایط زندگیش آرام و با سکونت است.

- فلانی خیلی خلاق و خوش قلم است.

- فلانی خوش برخورد و جذاب است.

- فلانی زندگی روبراهی دارد...

- فلانی توان مقابله با فلان حالات و مشکلات را دارد.

- فلانی...فلانی...فلانی.....!


این وسط پشت صحنه ای که اتفاقا خیلی هم پشت و ندیدنی نیست، انگار دیده نمی شود.

اینکه چنین افراد و فلانی هایی، خیلی "محتاج" و نیازمند به قرآن خودشان را یافته اند... انقدر نیازمند که خدا برای رفع نیازشان، توان و استعدادها و فضل های خاصی هم نصیب شان کرده است تا برسند به آنچه که باید.

آنها فرصتی برای ایستادن و فکر کردن حتی درباره خوبی های خودشان هم ندارند! اگر بگویی شان، شاید حتی ندانند اینگونه اند! او آنطور است که دغدغه اش شعله ورش کرده و باید پیش رود...


سوره مبارکه عبس انسان را امر به نظر در طعام میکند. در تشریح طعام او، انواع میوه ها و روییدنی های از زمین را نام می برد.

نقطه اشتراک تمام روییدنی های بر خاک، "نیاز" شدید دانه به فرو رفتن و طلب از خاک و چشم بر آسمان بودن برای دریافت مایه حیات است.

این است که دانه ای را می رویاند و البته بعدش هر دانه ای به شکلی بروز می یابد...

شکل هایی که هیچ شباهتی ظاهرا بهم ندارند، در اقلیم، شرایط و آب و هوایی که باز هم شباهتی به هم ندارند، اما وجه اشتراک همگی شان "فهم فقر و طلبشان برای شکوفایی" است:

یکی انگور، یکی سبزی، یکی زیتون، یکی نخل، یکی باغ پر درخت، یکی میوه و دیگری چراگاه پرعلف......


اما اگر نبود این طلب و نیاز شدید که او را به شکوفایی می رساند و استجابت حتمی آن از جانب خدا، فرق آن دانه با تمام استعدادهای نهفته اش، با دیگر دانه هایی که از بین می روند، چه بود؟!


فَلْیَنظُرِ الْانسَانُ إِلىَ‏ طَعَامِهِ(24) أَنَّا صَبَبْنَا الْمَاءَ صَبًّا(25) ثمُ‏َّ شَقَقْنَا الْأَرْضَ شَقًّا(26) فَأَنبَتْنَا فِیهَا حَبًّا(27) وَ عِنَبًا وَ قَضْبًا(28) وَ زَیْتُونًا وَ نخَْلًا(29) وَ حَدَائقَ غُلْبًا(30) وَ فَاکِهَةً وَ أَبًّا(31) مَّتَاعًا لَّکمُ‏ْ وَ لِأَنْعَامِکمُ‏ْ(32)


خدایا، ما را به دانه‌گی بپذیر!



شریعتمداری
۰۴ فروردين ۹۵ ، ۱۴:۲۲ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱ نظر

بسم الله


طفل برای اینکه زبان "مادری" را بیاموزد،

محبت ها خرج هر واژه ای شده است که به شیرینی بر زبان آورده.....


هرگاه دعایی، سوالی، سلامی، حقی و... بر زبان مان جاری میشود

یعنی امام، محبت ها عطایمان کرده است تا زبان باز کنیم...


زبان، همیشه "مادری" است و مادر و پدر هر انسانی، امام اوست...

خدا را شکر که هیچ بنده ایش را یتیم نیافرید...




شریعتمداری
۰۳ فروردين ۹۵ ، ۱۴:۴۸ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله


صدایم گرفته...همه چیز را باید دوبار بگویم تا شنیده شود!

بار اول در حد "شفتین" است و طبیعتا صدایی خارج نمی شود!

بار دوم با تلاش بیشتر به حد "لسان" می رسد تا چیزی شنیده شود!


این بین، بعضی اوقات آدم بعد از بار اول به این نتیجه می رسد که ولش کن! حالا انقدرها هم مهم نیست...

یا بعد از کمی، خودش جواب سوالش را می گیرد...یا سوال بالکل محو می شود!


چقدر خوب است در حرف زدن، بین قصد و عمل، از این فاصله ها باشد...

فاصله فکر کردن به اینکه حرفی باید گفته شود یا نه؟


یکی از راههای اصلاح محاسبه های اشتباه انسان درباره خودش، چرایی سختی در زندگی دنیا، قدرت خداوند بر او، تاثیر اعمالش، دیده شدن اش توسط خدا در هر حال و... این است که به داشتن چشم ها، لب ها و دهان و هدایت شدگی اش بین دوراهی های زندگی توجه کند:


 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ لَا أُقْسِمُ بهَِاذَا الْبَلَدِ(1) وَ أَنتَ حِلُّ  بهَِاذَا الْبَلَدِ(2) وَ وَالِدٍ وَ مَا وَلَدَ(3) لَقَدْ خَلَقْنَا الْانسَانَ فىِ کَبَدٍ(4) أَ یحَْسَبُ أَن لَّن یَقْدِرَ عَلَیْهِ أَحَدٌ(5) یَقُولُ أَهْلَکْتُ مَالًا لُّبَدًا(6) أَ یحَْسَبُ أَن لَّمْ یَرَهُ أَحَدٌ(7) أَ لَمْ نجَْعَل لَّهُ عَیْنَینْ‏ِ(8) وَ لِسَانًا وَ شَفَتَینْ‏ِ(9) وَ هَدَیْنَاهُ النَّجْدَیْنِ(10)


(سوره مبارکه بلد)

شریعتمداری
۲۸ اسفند ۹۴ ، ۱۷:۲۱ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم 


وَ نَبِّئْهُمْ عَن ضَیْفِ إِبْرَاهِیمَ(51)

إِذْ دَخَلُواْ عَلَیْهِ فَقَالُواْ سَلَامًا قَالَ إِنَّا مِنکُمْ وَجِلُونَ(52)

قَالُواْ لَا تَوْجَلْ إِنَّا نُبَشِّرُکَ بِغُلَامٍ عَلِیمٍ(53)

قَالَ أَ بَشَّرْتُمُونىِ عَلىَ أَن مَّسَّنىِ‏َ الْکِبرَُ فَبِمَ تُبَشِّرُونَ(54)

قَالُواْ بَشَّرْنَاکَ بِالْحَقّ‏ِ فَلَا تَکُن مِّنَ الْقَانِطِینَ(55)

قَالَ وَ مَن یَقْنَطُ مِن رَّحْمَةِ رَبِّهِ إِلَّا الضَّالُّونَ(56)

قَالَ فَمَا خَطْبُکُمْ أَیهَُّا الْمُرْسَلُونَ(57)

قَالُواْ إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلىَ‏ قَوْمٍ مجُّْرِمِینَ(58)

إِلَّا ءَالَ لُوطٍ إِنَّا لَمُنَجُّوهُمْ أَجْمَعِینَ(59)

إِلَّا امْرَأَتَهُ قَدَّرْنَا  إِنهََّا لَمِنَ الْغَبرِِینَ(60)

(سوره مبارکه حجر)


هَلْ أَتَئکَ حَدِیثُ ضَیْفِ إِبْرَاهِیمَ الْمُکْرَمِینَ(24)

إِذْ دَخَلُواْ عَلَیْهِ فَقَالُواْ سَلَامًا  قَالَ سَلَامٌ قَوْمٌ مُّنکَرُونَ(25)

فَرَاغَ إِلىَ أَهْلِهِ فَجَاءَ بِعِجْلٍ سَمِینٍ(26)

فَقَرَّبَهُ إِلَیهِْمْ قَالَ أَ لَا تَأْکلُُونَ(27)

فَأَوْجَسَ مِنهُْمْ خِیفَةً  قَالُواْ لَا تخََفْ  وَ بَشَّرُوهُ بِغُلَامٍ عَلِیمٍ(28)

فَأَقْبَلَتِ امْرَأَتُهُ فىِ صَرَّةٍ فَصَکَّتْ وَجْهَهَا وَ قَالَتْ عجَُوزٌ عَقِیمٌ(29)

قَالُواْ کَذَالِکِ قَالَ رَبُّکِ  إِنَّهُ هُوَ الْحَکِیمُ الْعَلِیمُ(30)

* قَالَ فَمَا خَطْبُکمُ‏ْ أَیهَُّا الْمُرْسَلُونَ(31)

قَالُواْ إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلىَ‏ قَوْمٍ مجُّْرِمِینَ(32)

لِنرُْسِلَ عَلَیهِْمْ حِجَارَةً مِّن طِینٍ(33)

مُّسَوَّمَةً عِندَ رَبِّکَ لِلْمُسْرِفِینَ(34)

فَأَخْرَجْنَا مَن کاَنَ فِیهَا مِنَ الْمُؤْمِنِینَ(35)

فَمَا وَجَدْنَا فِیهَا غَیرَْ بَیْتٍ مِّنَ الْمُسْلِمِینَ(36)

وَ تَرَکْنَا فِیهَا ءَایَةً لِّلَّذِینَ یخََافُونَ الْعَذَابَ الْأَلِیمَ(37)

(سوره مبارکه ذاریات)


وَ لَقَدْ جَاءَتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِیمَ بِالْبُشْرَى‏ قَالُواْ سَلَامًا  قَالَ سَلَامٌ  فَمَا لَبِثَ أَن جَاءَ بِعِجْلٍ حَنِیذٍ(69)

فَلَمَّا رَءَا أَیْدِیهَُمْ لَا تَصِلُ إِلَیْهِ نَکِرَهُمْ وَ أَوْجَسَ مِنهُْمْ خِیفَةً  قَالُواْ لَا تخََفْ إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلىَ‏ قَوْمِ لُوطٍ(70)

وَ امْرَأَتُهُ قَائمَةٌ فَضَحِکَتْ فَبَشَّرْنَهَا بِإِسْحَاقَ وَ مِن وَرَاءِ إِسْحَاقَ یَعْقُوبَ(71)

قَالَتْ یَاوَیْلَتىَ ءَ أَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ وَ هَاذَا بَعْلىِ شَیْخًا  إِنَّ هَاذَا لَشىَ‏ْءٌ عَجِیبٌ(72)

قَالُواْ أَ تَعْجَبِینَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ  رَحْمَتُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ عَلَیْکمُ‏ْ أَهْلَ الْبَیْتِ  إِنَّهُ حَمِیدٌ مجَِّیدٌ(73)

فَلَمَّا ذَهَبَ عَنْ إِبْرَاهِیمَ الرَّوْعُ وَ جَاءَتْهُ الْبُشْرَى‏ یجَُادِلُنَا فىِ قَوْمِ لُوطٍ(74)

إِنَّ إِبْرَاهِیمَ لَحَلِیمٌ أَوَّاهٌ مُّنِیبٌ(75)

یَإِبْرَاهِیمُ أَعْرِضْ عَنْ هَاذَا  إِنَّهُ قَدْ جَاءَ أَمْرُ رَبِّکَ  وَ إِنهَُّمْ ءَاتِیهِمْ عَذَابٌ غَیرُْ مَرْدُودٍ(76)

(سوره مبارکه هود)


وَ لَمَّا جَاءَتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِیمَ بِالْبُشْرَى‏ قَالُواْ إِنَّا مُهْلِکُواْ أَهْلِ هَاذِهِ الْقَرْیَةِ  إِنَّ أَهْلَهَا کَانُواْ ظَلِمِینَ(31)

قَالَ إِنَّ فِیهَا لُوطًا  قَالُواْ نحَْنُ أَعْلَمُ بِمَن فِیهَا  لَنُنَجِّیَنَّهُ وَ أَهْلَهُ إِلَّا امْرَأَتَهُ کَانَتْ مِنَ الْغَبرِِینَ(32)

(سوره مبارکه عنکبوت)



برخورد عقلانیت ملائک با انسان کامل؛ حضرت ابراهیم علیه السلام، آن کمال عقل.....

حضرت ابراهیم در برخورد با ملائک، آنها را می شناسد که ملک اند. پس از تعارف غذا و عدم دستبرد آنان، شناخت غیر بشری بودن میهمانان برای ایشان قطعی می شود. و حتی ملائک را به نوع ارسالشان می شناسند و می فهمند که رسالت عذاب را دارند. از این رو، آن انسان کامل، آن کمال عقل، البته که خود را بری از عذاب ندانسته و خود را بالاتر از شأن بندگی محض پروردگارش نمی داند لاجرم خوف او را می گیرد. 

پس به او مژده فرزندی حلیم و علیم داده می شود و خوف برطرف می شود.

در آیات، برخورد ساره سلام الله علیها، بر دو وجه مختلف است. یک بار از تعجب بشارت بر صورت زده و سوال می پرسد و باز دیگر می خندد و بشارت را دریافت می دارد و بعد متعجب می شود.

در هر دو حالت، جواب ملائک به صورت یک عقل کل است. عقلی که امری به او شده و او تنها رساننده آن است و مطمئن است که امر ربش می شود. و حتی می پرسند که آیا از رحمت پروردگارتان تعجب میکنید؟! برای یک عقل ملکی، تعجب جایی ندارد! و برای انسان عاقل، هرگاه رحمتی را می فهمد، متعجب می شود!


اما برخورد حضرت ابراهیم علیه السلام، در نماد عقل کامل با ملائک به صورت لحنی غیر متعجب است. بر اساس دسته اول آیات (سوره مبارکه حجر) بیان عقل کامل به طوری است که عقل ملکی، بویی از قنوط از آن دریافت می دارد.

بنده کامل؛ خودش را محتاج دریافت از خدا می داند، و در عین حال و از وجهی کاملا متفاوت خود را بدون هیچ گونه توقع یا لیاقت حتمی و اجباری در استجابت خواسته اش!

از این رو، لحن انسان کامل لحنی است که ملائک از آن برداشت قنوط می کنند. چون ملک، تنها عقل است و می داند که کن فیکون می شود. اما انسان کامل می داند کن فیکون چقدر بسترها و تفصیل های مختلفی می تواند به خود بگیرد.


ملک به شدن یک امر می نگرد و رساننده آن است و انسان کامل وقتی خود دریافت کننده امری می شود، در عین اینکه به وجوب و جریان آن امر شکی ندارد، اما به تمام ناچیزی خود می نگرد.

و این فهم ناچیزی بنده در دریافت امر، تفاوتی است که بین انسان کامل و ملائک است.

ملک، امر می شود و لاجرم اجرا میکند، و به وجود خودش نظری ندارد.

انسان کامل امر می شود و به خود می نگرد، پس گاهی تعجب می کند، گاهی بخوع نفس می گیرد، گاهی ضیق قلب دچار می شود، گاهی حزن او را فرا می گیرد، گاهی بشارت او را می خنداند، گاهی درد او را به گریه می اندازد...

چقدر خلقت انسان کامل و عاقل زیباست! نسبت و برخورد ملکوتی عقل او با تمام اقتضائات بشری و مُلکی اش در بستر دنیا...


و از این رو بندگی انسانی که با اختیار خود و نهایت تذلل اش در مقابل معبود، عقل را پذیرفته از بندگی ملائکی که با ماهیت خلقتشان، تنها عقل اند، بالاتر می رود.


و اینگونه بود که امر خدا بر خلقت انسان قرار گرفت تا او خود را با وصف احسن الخالقین، تبارک کند:


وَ إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَئکَةِ إِنىّ‏ِ جَاعِلٌ فىِ الْأَرْضِ خَلِیفَةً  قَالُواْ أَ تجَْعَلُ فِیهَا مَن یُفْسِدُ فِیهَا وَ یَسْفِکُ الدِّمَاءَ وَ نحَْنُ نُسَبِّحُ بحَِمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ  قَالَ إِنىّ‏ِ أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ(30)

وَ عَلَّمَ ءَادَمَ الْأَسمَْاءَ کلَُّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلىَ الْمَلَئکَةِ فَقَالَ أَنبُِونىِ بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ(31)

قَالُواْ سُبْحَانَکَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا  إِنَّکَ أَنتَ الْعَلِیمُ الحَْکِیمُ(32)

قَالَ یََادَمُ أَنبِئْهُم بِأَسمَْائهِِمْ  فَلَمَّا أَنبَأَهُم بِأَسمَْائهِِمْ قَالَ أَ لَمْ أَقُل لَّکُمْ إِنىّ‏ِ أَعْلَمُ غَیْبَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ أَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَ مَا کُنتُمْ تَکْتُمُونَ(33)

وَ إِذْ قُلْنَا لِلْمَلَئکَةِ اسْجُدُواْ لاَِدَمَ فَسَجَدُواْ إِلَّا إِبْلِیسَ أَبىَ‏ وَ اسْتَکْبرََ وَ کاَنَ مِنَ الْکَافِرِینَ(34)

(سوره مبارکه بقره)



پ.ن. یک خواهش: این متن برعکس بقیه متون اینجا، به تمنای بازخورد انتشار یافته است! لطفا در برابر این متن سکوت عاقل اندر سفیه نفرمایید! برای نویسنده مهم است بداند کجایش فهمیده می شود، و کجایش مبهم مانده و سوال دارد؟ و کلا نظرتان چیست؟ فکر کنید این متن برای شماست! متشکر.



شریعتمداری
۲۵ اسفند ۹۴ ، ۲۱:۱۹ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر

بسم الله


همایش سوره مبارکه عبس، دیروز برگزار شد.

الحمدلله...


همایشی که در آن سوره عبسی حس شد که حالش عبوس نبود! 

بلکه خنده ای بود که در آن بشارت است...


کاش یکبار می فهمیدیم ضحکه و بشارت چطور هر دو توامان در یک لبخند بروز می کنند...

این را باید از حضرت ساره (سلام الله علیها) پرسید که چون خندید، بشارت اسحاق (علیه السلام) را از آن ملائک مکرمین دریافت داشت...


امیدواریم این نتیجه که حدود یکسال بین قصد تا عملش زمان برد،

شکوفه پذیرش سعی و خشیت جمع مان باشد...


نابینا، هر قدر هم که سعی و خشیت داشته باشد، بینا نمی شود! و این است سرّ اینکه او هیچ گاه احساس استغنی نسبت به آنچه او را به حق یادآوری می کند، پیدا نمی کند...

نابینای این سوره، قرار نیست به دست رسول مکرم، شفای ظاهری یابد!

اما همین تلاش و پذیرش درونی اش، حقیقت چهره او را شکفته و خندان می کند...


خدایا، ما را روسیاه نمیران...

الهی آمین.



پ.ن. بیشتر در: همایشی که در آن «سوره عبس» حس شد!

 

شریعتمداری
۱۹ اسفند ۹۴ ، ۱۶:۱۶ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

وَ سَارِعُواْ إِلىَ‏ مَغْفِرَةٍ مِّن رَّبِّکُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ(133)

الَّذِینَ یُنفِقُونَ فىِ السَّرَّاءِ وَ الضرََّّاءِ وَ الْکَظِمِینَ الْغَیْظَ وَ الْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ  وَ اللَّهُ یحُِبُّ الْمُحْسِنِینَ(134)

وَ الَّذِینَ إِذَا فَعَلُواْ فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُواْ أَنفُسَهُمْ ذَکَرُواْ اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُواْ لِذُنُوبِهِمْ وَ مَن یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ وَ لَمْ یُصرُِّواْ عَلىَ‏ مَا فَعَلُواْ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ(135)

أُوْلَئکَ جَزَاؤُهُم مَّغْفِرَةٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَ جَنَّاتٌ تجَْرِى مِن تحَْتِهَا الْأَنهَْارُ خَلِدِینَ فِیهَا  وَ نِعْمَ أَجْرُ الْعَمِلِینَ(136)

(سوره مبارکه آل عمران)


برای شما آیاتی که دوستتان می‌دارم...

1. شایسته و بایسته است برای دریافت مغفرتی که از جانب خدا به انسان می رسد، سرعتی بیش از پیش گرفت.

2. آنکه چنین سرعتی یابد به مقام متقین رسیده و بهشتی گسترده برای او مهیا خواهد شد.

3. برای توصیف گستردگی آن بهشت، همین بس که عرض آن آسمانهایی است که بر فراز زمینی گسترانده شده اند. اینکه آن زمین و آسمانها چقدر وسیع باشند، خود جای بهت و حیرت دارد!

4. یک زمین کافی است تا آسمان های مطبق و متعددی را برافرازد. (گزاره دسته چندم)

5. متقین در دو مقام تعریف می شوند: 

6. آنهایی که در بروز تقوایشان چنان حسن نمایی می کنند که نام دومشان محسنین است. حسن در انفاق که در دو حالت تنگی و گشاده دستی و حسن در کنترل خشم که نه تنها غیظ را فرو می خورند بلکه از انسانها می گذرند، بروز می یابد.

7. محسنین بهترین رابطه ها را با مردم دارند. به آنها که مستضعف اند و زمینگیر، دست یاری می رسانند و از آنها که مستعضف اند و بر اثر آن، سرکش، خطاپوشی کرده، می گذرند. (گزاره دسته چندم)

8. و البته دسته دیگری نیز هستند که هرچند جز متقین حساب می شوند اما در درجه ای دیگر، ممکن است دچار لغزش هایی شوند. قصد ارتکاب عملی ناشایست یا ظلم به نفس از خطاهای احتمالی آنهاست اما آنچه آنان را در زمره متقین قرار میدهد عدم اصرار بر آنچه کرده اند، یادآوری خدا و مغفرت طلبی شان از او برای رفع عواقب اشتباهاتشان است که البته تنها خدا میتواند خطایی را بپوشاند.

9. ربوبیت خدا با متقین در خطاپوشی نسبت به آنها بروز می یابد. چون خدا مغفرتش را شامل حال متقین میکند، پس از هر عیب و نقصی که دارند جدا شده و در مسیر کمال سوق داده می شوند.

10. ربوبیت خدا نسبت به متقین چنان است که حیاتشان را پر خیر و جریان بخش کرده و جزای متناسب شان نیز جنتی با نهرهای روان و خلود و بقاء در آنجاست. که چنین جنتی، بهترین أجرها برای عمل کنندگان است.

11. همین که نام کسی متقی باشد، یعنی او در معرض افعال خطاست و قوه کنترلی در وجودش فعال است که او را از انجام آن باز می دارد. (گزاره دسته چندم و گزاره های بعدی ایضا...)

12. متقی در درجه بالاتر، کنترل نفسش در حدی است که هر آنچه بر او فشار آورد تبدیل به بروزی زیبا و حَسَن می شود. از این رو محسن نام می گیرد.

13. حُسن تنها با شکوفایی عقل بروز می یابد. این جماعت والا مقام، عقل درخشانی دارند. طوبی لهم...

14. متقی در درجه دیگر، کنترل نفسش در حدی است که شاید مغلوب نفس شود و ظلمی به خودش کند، اما حتما درصدد جبران آن و توجه به خدا برای پوشاندنش بر می آید. او اصراری به آنچه کرده ندارد و بر آنچه کرده علم دارد، اما الزاما صبر و بصیرت تمام آنچه بر او می گذرد را هم ممکن است نداشته باشد.

15. اگر در دسته متقین پایین تر قرار گیریم، امید است متقین والا درجه، آن اولیاءالله و ابرار دستگیری‌مان کرده، بر طفل ِ عقلمان دست کشیده و بالغش کنند و واسطه ربوبیت خدا نسبت به ما شده و جنت شان را رو به ما گشوده و بالایمان برند، ان‌شاءالله...

16. انسان، به امید زنده است...

17. والسلام علی من اتبع الهدی...


شریعتمداری
۱۸ اسفند ۹۴ ، ۱۱:۲۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله


اگر انسان از غروب آفتاب تا قبل از طلوع فجر، تمام مدت و هر لحظه و دم به دم، خدا را بخواند تا روز شود و از شب ماندگی رها شود،

اما باز هم حرکتی رو به جلو و صبح شدن را نخواهد توانست که ببیند!

این خاصیت شب است که در عین حرکت، هیچ حس جلو رفتنی به تو نمی دهد!


اما آیا واقعا به صبح نزدیک نمی شود؟!


پس هر وقت حس کردی، ایستاده ای در عین اینکه می دانی سعی داری بروی و ننشسته ای، بدان اوضاع شب است...


خدایا، ما غیر از تواصی و تذکر به خودمان چیزی نداریم.....

مگر اینها ما را نگه دارند...

که تو حافظ ترینی...




عمل در انسان به مانند ولد می ماند...
جزئی از علم اوست که بروز می یابد، از انسان خارج میشود و آثار خود را به دنبال خواهد داشت...

به همان میزان که ولادت فرزند -صالح یا غیر صالح- درد می طلبد
به همان میزان بروز یک عمل -حسنه یا سیئه- ایجاد درد و تغییر خواهد کرد...


انسان برای بعضی عمل هایش حکم پدر را دارد و درد بروز آن را با بار مسئولیتی که بر عهده اش می نشیند، درک می کند...
و برای بعضی عمل هایش حکم مادر را دارد و درد بروز آن را با دوران انتظار و ولادت سنگینی که فرزند بر او تحمیل می کند، درک می کند...

و شاید گاه هر دو.......


و شاید بعضی ها بیشتر مادر عمل هایشان هستند، یا بیشتر پدر آنها......

که خود نوعی شاکله را می تواند بسازد.





شریعتمداری
۱۶ اسفند ۹۴ ، ۱۸:۴۳ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر

بسم الله


هر شنبه که میروم سر کلاس تفکر -با دلشوره!-، معنای "ان الله یدافع عن الذین آمنوا" را می فهمم.

خوش بحال آن مومنین که می آیند و پیوسته در کنف حمایت دفاع خدا از خودشان اند...

و نه واگذار شده به ما!



شریعتمداری
۰۸ اسفند ۹۴ ، ۱۸:۱۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

بسم الله


هر وقت، هر جا ابتلائی به انسان می رسد،

یعنی او قبلا آن را طلب کرده بوده است...

نه اینکه خدا برای او بر حکمتی "مبهم" و به "جبری" که رویمان نمی شود بگوییم و اسمش را اشتباها "قضا و قدر" می گذاریم، بر او ابتلائی را بار کرده باشد! سبحان الله عما یصفون...


یا آن انسان مبتلا شده، گناهی کرده است اما بخشی از وجودش توبه کار منتظر رحمت خدا مانده بوده و حالا رحمت در قالب سختی به او رسیده تا از آنچه کرده، مطهر شود. مگر انسان نمی داند حسنات، سیئات را طلا می کند؟!

گناه، ترمز حرکت انسان را می کشد! نفس را دچار سقوط و در خود ماندگی می کند. برای کسی که اینرسی را بر رفتن، و کج رفتن را بر راست رفتن پسندیده، هر اشاره ای جهت هدایت البته که سخت و سنگین است!


و یا نه، بلکه آن انسان کسب علم کرده بوده و حالا خدا با رحمتش، میدان عمل برای بروز علمش مهیا ساخته است...تا احسن عمل او بروز یابد و با احسن عملش، مقام بندگیش سنگین شود.


البته که انسان در سختی آفریده شده است...

اما سختی چه ربطی به شکایت دارد؟!

و البته تر که هر انسانی در سختی، نیازمند تواصی به حق و صبر توسط مومنین است...پس آنچه در این حال اضطرار مجاز است، طلب تواصی و ذکر است...نه شکایت. و "لحن" ها و "واژگان" چه خوب تفاوتها را نشان میدهند!

و این است سرّ اینکه برای تمامی بندگان خدا در هر رتبه ای، ابتلاء حتمی است.


پ.ن. سوره مبارکه بلد، سوره مبارکه ملک، سوره مبارکه عصر.



شریعتمداری
۰۴ اسفند ۹۴ ، ۰۳:۳۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله


ما آدم های معمولی، بندگان خدا، روی زمین زندگی می کنیم

روی زمین راه می رویم و دنبال رفع نیازهایمان هستیم

این وسط مانع ها سر راهمان قرار می گیرند و آن وقت است که قوانین عالم ملکوت را به یاد می آوریم و سعی می کنیم با آن قوانین خود را همچنان چابک و در مسیر نگه داریم...


اما آن بندگان خاص خدا، انبیای الهی همه توجه و چشم و شهودشان به عالم ملکوت بود

آنقدر نیاز به علم درباره عالم بالا را داشتند که بهشان خبر می رسید! خبری به نام وحی...و آنقدر خبر برایشان مهم بود که جوری یا جایی ابلاغ به دیگران و ثبت برای هنوز-نیامدگان کنند!

آنها همینطور که زندگی می کردند و راه می رفتند، ملکوت را نگاه می کردند و چه مانعی بود یا اینکه نبود اما دائم نگران وضعیت شان در آن عالم بودند که چقدر قرب یا بعد به حق پیدا کرده اند...


خواستم بگویم چقدر ما با آنها متفاوتیم!

یکی روی زمین است و در مواقع اضطراری سعی می کند با قوانین هستی مرتبط شود

و یکی ممزوج و محیط بر تمام قوانین هستی است و خب روی زمین هم زندگی می کند!



شریعتمداری
۰۲ اسفند ۹۴ ، ۲۰:۳۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳ نظر

بسم الله


بعضی وقتها فکر میکنم کاش قرآن "شنیدن" هم جزئی از برنامه های مدارس، صدا و سیما، رادیو و... بود. به جای تمام اصوات و موسیقی هایی که روزانه پخش میشوند...


چقدر آدمها از شنیدن صوت باطهارتی که میخکوب می کند محرومند...حتی مهم نیست که در برخورد اول معنای واژگان را هم ندانند.


سمع، ظرف میسور و قابل دسترسی و غالبا رهایی است که هر کدام از جبهه حق یا باطل زودتر پرش کند، آدمها را زودتر به سمت خودش می کشند...حسی که سریعا با خیال و وهم درگیر شده و حال را تغییر میدهد.


پ.ن. عنوان، آیه ای از سوره ق است که مشاری راشد خیلی خوب میخواندش...

شریعتمداری
۲۸ بهمن ۹۴ ، ۱۴:۰۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر
بسم الله

فهمیده ام؛
برای اینکه توفیق حضور در جمعی قرآنی را خدا از من نگیرد،
باید دائما کاری را دست بگیرم،
و تا کاری تمام شد، بعدی و بعدی و بعدی...

فاذا فرغت فانصب...

در غیر این صورت وقتی بودنت با نبودنت در آن جمع، یکسان اثر داشته باشد، خدا با قاعده عدم اسراف با تو برخورد کرده و حذف می شوی.

و بعضی وقتها جوری حذف می شوی، در حالی که خبر نداری!

چون باز هم با قاعده دیگری با تو برخورد می شود و آن اینکه الزاما به صورت فیزیکی حذف نمی شوی...اما دیگر نیستی.

و بعضی وقتها هم که نیستی، بیشتر از تمام دیگرانی که هستند، هستی...
واقعا چطور می شود نور خدا را خاموش کرد؟! مگر میشود؟!
مگر ممکن است کسی درد توحیدی به صورت جمعی داشته باشد و بود و نبودش در اختیار کسی غیر خدا باشد؟!

پس هر وقت حس کردی نیستی، دنبال دغدغه توحیدی بگرد...

و اگر نیافتی، باز بگرد در حالی که استغفار میکنی...
و اگر یافتی، باز بگرد در حالی که همچنان استغفار میکنی...


پ.ن. تعریفمان از کار هم باید صحیح باشد. کار همیشه اجرا نیست. خیلی وقتها قبل از اجرا دوره ای اختفای علمی نیاز است که از همه کارها، کارستان تر است!


شریعتمداری
۲۴ بهمن ۹۴ ، ۲۳:۳۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳ نظر

بسم الله


دیروز سومین جشنواره نشریات دانشگاه تهران پس از 11 سال وقفه و به صورت غیرعلنی برگزار شد.

آثار جشنواره قرار بود تا پایان آذرماه تحویل داده شوند اما تا اواخر دی ماه برگزارکنندگان در به در دنبال دریافت آثار افتاده بودند! و کارگاهی که ییهویی سه روز قبل از جشنواره برای کیفی کردن نشریات برگزار کردند و تماسهای دم ظهری این چند روزه جهت حضور و روز جشنواره با تطمیع تقدیر شدن و اصرار و خواهش بعضی از برگزار کنندگان برای ماندن تا پایان همایش و...را البته به پای نظام بسیار سیستماتیک و مسئولیت پذیر دانشگاه فخیمه تهران بگذارید!


برگزارکنندگان جشنواره به طور جالبی با افتخار وقفه 11 ساله را تکرار می کردند...

اعتقاد داشتند نشریات باید خیلی قوی تر باشند، انگشت اتهامشان به سمت دانشجویان بود که چرا کیفی تر کار نکرده اند و با لحن ملایمی ته جمله اقرار میکردند خب البته ما هم کم گذاشته ایم!


از سخنان یکی از مدعوین که که در این مجلس -به زعم خودشان فرهنگی- خاطرات سیاسی تعریف میکرد، گذشته و چند سوال امتحانی مطرح می کنیم:


1- چه شد که بعد از 11 سال معاونت فرهنگی از خواب زمستانی بیرون آمد؟

راهنمایی: عدد 11 را از 94 کم کرده و سال بدست آمده را تحلیل کنید زمان پایان کدام دولت بوده است!


2- با توجه به جواب سوال قبل، تحلیل کنید چرا از سال 92 این جشنواره دوباره راه نیفتاد؟

راهنمایی: به نحوه و زمان بندی گل زدن ایرانیها در فوتبال دقت شود! همچنین با استفاده از واژگان فنجان، جام، برجام و ورم، واریس و تورم تحلیل خود را مشروح کنید به نحوی که ستاره دار هم نشوید!


3- این جشنواره تا کی پیگیری خواهد شد؟

راهنمایی: عدد 92 را به علاوه 4 کنید. این زمان را به عنوان پایان کار بدانید.

حالا از عدد بدست آمده چند صدمی کم کنید. تبدیل به سال و ماه کرده و منتظر اوج دست و پا زدن هایشان در آن زمان باشید!


4- آخه چرا؟!

راهنمایی: تیتر متن را دوباره بخوانید!



شریعتمداری
۲۱ بهمن ۹۴ ، ۱۴:۰۱ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر